بخاطر تاریخ و نه شخص رجوی

آقای رجوی طی روزهای گذشته که برنامه سیمای به اصطلاح آزادی شما را می دیدم ازآنجاییکه بخش اعظم برنامه ها به اخبارتحولات داخلی عراق اختصاص داده شده بود و از مقاومت و اعتراضات و انتفاضه مردم "قهرمان"عراق در محکومیت به اصطلاح قتل عام "حویجه" از جانب سیمای شما سخنها گفته شد.لازم دیدم که سئوالاتی را هر چند مختصر از شما داشته باشم. البته نمی دانم درحال  حاضر شما کجایید، چون تا آنجا که میدانم حدود 4 ماه قبل ازحمله نظامی امریکا به عراق نیروهای انقلاب کرده را در آن وضعیت اسفناک روحی و روانی در بیابانها و نقاط مرزی ایران تنها گذاشته و رفته بودید.البته تا آنجاکه حافظه ضعیف اینجانب یاری میکند شما همیشه و در سر فصلهای مختلف به مسئولیت و وظیفه خطیر فرار به هنگام خطر، قیام نموده بودید آنهم در شرایطی که ما اعضای ساده لوح ولی صادق که به چشم شاهد جزغاله شدن دوستان خود در جهنم آتش و گلوله امریکاییها بودیم با چشمانی اشکبار و بغضهای فرو خورده به فکرسلامتی شما بوده و مستمر مسئولین و فرماندهان خود را مورد سئوال قرار میدادیم تا مطمئن شویم شما درجای امن و بدور از مخاطرات بمبارانها هستید غافل ازاینکه شما و مریم با فرار از صحنه جای هیچگونه نگرانی برای ما باقی نگذاشته بودید. نمی دانم که این نامه بدست شما میرسد یا نه؟ بهرحال مهم نیست و چنانچه در بالا اشاره کرده ام من این چند سطر را نه بخاطرشما بلکه بخاطرتاریخ می نویسم و بازنمی دانم که بعد از خواندن این نامه چه حکمی را در رابطه با من صادر میکنید. مزدور وزارت اطلاعات، بریده مزدور، خائن، جیره و مواجب بگیر، و یا……ولی فکر میکنم که باید جملات و وا‍ژه های جدیدی خلق و بکار بگیرید چون تاریخ مصرف آنها گذشته است البته آنچه به این حقیرسراپا تقصیر برمیگردد در خلال بیش از25 سال عضویت در سازمان ببخشید فرقه شما به این لحن وادبیات عادت کرده ام. ما یک شبه و خلق الساعه خائن و مزدور وعامل وزارت اطلاعات نشدیم چون درست در همان روزهایی که بقول شما لباس عزت و شرف ارتش آزادیبخش را به تن داشته و گوهرهای بی بدیل انقلاب مریم بودیم هرزمان که کنجکاوی کرده ونسبت به برخی ازعملکردهای شما و مثلا بحث طولانی شدن سرنگونی و یا نحوه رابطه با رژیم سابق عراق تناقضاتی به ذهنمان می زد درهمان داخل مناسبات و نشستهای نفس گیر و خوف آور موسوم به عملیات جاری با کلماتی چون بریده، خائن، مزدور وزارت اطلاعات به امرشما شلاق کش می شدیم البته ما نه با این فحشها جا زدیم ونه با به به و چه چه گوهران بی بدیل مریم، نسل پاکباز و پاکباخته که بنا به مصلحت و شرایط ما را بدان مفتخر میکردید به خود غره میشدیم چون بعداز25 سال زندگی لحظه مره در تشکیلات جهنمی تان ماهیت فریبکارانه و عدم صداقت شما را بخوبی و با پوست و گوشت خود احساس می کردیم زیرا به عینه دریافته بودیم که در فرهنگ سیاسی شما اخلاقیات و وجدان و انصاف و قضاوت شرافتمندانه محلی از اعراب نداشته و ندارد. انسانها و حتی اعضا تا زمانی ارزشمند هستند که بعنوان ابزاری درخدمت اهداف شما باشند البته کاملا مطیع و سرسپرده زیاد به بیراهه نروم هدف طرح چند سئوال در رابطه با مردم عراق بود البته مایلم که در پیرانه سر و اگرهنوز به اصول و پرنسیبی معتقد هستید و جهان را هدفمند دانسته و به آخرت یعنی پاسخگویی درقبال اعمال اعتقادی دارید برای لحظه ای درخلوت خود صداقت پیشه کرده وبه این سئوالات پاسخ دهید:
شما چند سال درعراق و در میان مردم این کشور زندگی میکنید؟ تا آنجا که من میدانم ازسال 65 تاکنون درطی این سالیان و تحت حاکمیت رژیم جنایتکار صدام کم درحق این مردم عراق که امروز اینگونه سنگ آنها را به سینه می زنید جنایت و خیانت شده؟
چرا شما که اینگونه از به اصطلاح جنایت حویجه سخن میگویید و از مجامع بین المللی خواهان حمایت از تحصن مردم کرکوک و محکوم کردن آن هستید یکبار در دوران صدام از بمباران شیمیایی شهر حلبچه که در آن زمان انزجار و تنفر جهانی را برانگیخت و صدها نفر از مردم کرد از پیر و جوان و زن و کودک سوختند و یا سال ها زندگی زجرآورتوام با مرگ تدریجی داشتند دم نزدید؟
براستی چه فرقی بین مردم حلبچه وحویجه بوده وهست؟ چرا زمانی که مزدوران جنایتکار استخبارات مساجد و حسینیه ها را در ایام عزاداری سرور آزادگان اباعبدالله حسین برسرمردم شیعه که هیچ گناهی جزعشق و ارادت به رهبر و مقتدای تاریخی شان نداشتند و تنها بدنبال عزاداری در سوگ امام شهیدشان بودند خراب میکردند و دهها نفر را در بیخ گوش شما در نخلستانهای شهرخالص بدار کشیدند حرفی نمی زنید؟
چرا در زمانیکه صدام با روشهای قرون وسطایی گوش صدها جوان عراقی را که خواهان شرکت در جنگ ضدمیهنی اش با ایران و کویت نبوده و برای حفظ جان خود ازارتش می گریختند را وحشیانه می بریده آه ازنهادتان بلند نشد؟
چرا در مقابل لشکرکشی ها و قتل عام شهرهای جنوبی بصره و کوت و العماره و ناصریه و کشتار قطعه الزهرا کوت که صدها زن و مرد و کوچک و بزرگ به خون خود درغلتیدند احساس شما جریحه دارنشد؟
چرا زمانی که لشکرگارد جمهوری بعثی هارترین ودرنده ترین نیروهای نظامی و وفادارصدام خاک کردستان و همین کرکوک را جولانگاه تانکهای تی 72 خود قرارداده بودند و در زیر گرفتن اجساد مردم از همدیگرسبقت می گرفتند به فکرحقوق بشرآنها نبودید؟
چرا وقتی صدام برخلاف تمامی قوانین وعرف بین المللی به خاک کویت که در جنگ تجاوز کارانه اش برعلیه ایران این همه حمایت های مالی از او کرده بود حمله کرد و مردم این کشور را آواره وشهرهای آنرا ویران ساخت لب به اعتراض نگشودید؟
چرا در قبال شکنجه سربازان اسیر ایرانی در اردوگاههای مخوف صدام ساکت بودید؟
چرا هیچگاه و حتی یکبار موشک باران شهرهای مرزی ایران و کشتارمردم بیگناه این شهرها را محکوم نکردید؟
و هزاران چراهای دیگر، شما الان به فکر مردم عراق و نقض حقوق بشر آنها افتاده اید؟شما دلتان به حال مردم عراق سوخته است؟ شما نه تنها در زمان حاکمیت ننگین صدام مرهمی بر زخمهای مردم عراق نگذاشتید بلکه برعکس برزخم آنها نمک پاشیدید میدانید کجا وچگونه؟
یادتان هست درجریان انتفاضه مردم عراق چگونه درحمایت ازرژیم ضد مردمی وسرکوبگرصدام نیروهای ارتش آزادیبخش تان را تحت فرماندهی عزت ابراهیم قرارداده و در سه محور کفری-کلار و طوز با تانک ونفربر به این شهرها حمله کرده و صدها نفر را به خاک و خون کشیدید؟
یادتان هست به فرمان شما یک یگان زرهی با دوشکا به یک مینی بوس که مردم کرد بیگناه کفری که درمیان آنها حتی زنان سالخورده و بچه وجود داشت و برای حفظ جانشان درحال فرار از شهر کفری بودند را درسه راهی کفری با دوشکا و تیربار به گلوله بستید؟ بطوریکه به دلیل حجم بالای آتش کلیه سرنشینان مینی بوس سوختند و جزغاله شدند؟
یادتان هست برای حفظ نظام صدام که با او عقد اخوت بسته بودید منطقه شوجه در شهر طوزخرماتو را به آتش کشیدید و سقف خانه ها را با شلیک گلوله های توپ بر سر مردم خراب کردید؟
یادتان هست که دوش به دوش گارد ریاست جمهوری به شهرهای سلیمانیه – کرکوک حمله بردید و نیروهای مخالف کردعراقی را تا خارج از مرزهای عراق بیرون راندید؟
یادتان هست که درجاده دبس – کرکوک دهها کرد عضو اتحادیه میهنی کردستان (آقای طالبانی)را دست بسته و در حالیکه اسیر شما نبودند را تیرباران کردید؟ انبوه اجساد نیروهای معارض کرد ومردم بیگناه را درخیابانهای کرکوک را چطور؟
راستی یادتان هست که ازمردم فقیر جلولا در راستای اهداف اطلاعاتی سوءاستفاده کرده و آنها را برای کسب اطلاعات از فعالیتها و میزان نیرو و سلاح گروههای کردعراقی به شهرهای دیانا و شقلاوه می فرستید تا اطلاعات بدست آمده را به استخبارات صدام داده تا برعلیه آنها بکار گیرد؟  
یادتان هست دهها نفر از اکراد را که در شهرهای کفری کلار- جلولا به اسارت گرفته بودید را با آیفاهای چادرکشیده به پادگان اشرف آورده و دست و چشم بسته تسلیم نیروهای مخابرات دادید؟

آیا مردم عراق بطورعام و شهروندان کرد، بطورخاص در زمان حاکمیت ننگین صدام حق وحقوق نداشتند؟ آیا مردم کرکوک وموصل که این روزها این چنین سنگ حمایت آنها را به سینه میزنید وبرای حقوق ازدست رفته و بقول خودتان سرکوب شده آنها توسط دولت فعلی عراق اشک تمساح می ریزید تحت حاکمیت صدام حق وحقوق نداشتند؟ آیا براستی شما که اینگونه بیشرمانه از فضای آزاد سیاسی حاکم برعراق و رسم مهمان نوازی دولت و مردم عراق سوءاستفاده نموده بدترین توهینها را درحق آنها و بصورت علنی و از طریق رسانه ضد آزادی  خود روا می دارید وبه آنها لقب مزدور و خائن و جنایتکار می دهید تحت حاکمیت ننگین صدام حق کوچکترین اعتراضی داشتید؟
آقای رجوی هزاران سئوال ناگفته دیگر در ذهن من و هرانسان با وجدان و آزاد دیگری وجود دارد که میدانم هیچ پاسخی برای آنها ندارید چون انسانهایی که در بازی کثیف سیاست و برای منافع حقیر فردی و گروهی شرافت، حیثیت و تمامی پرنسیبها و ارزشهای خود را قمار می کنند از پاسخگویی  به وجدانهای بیدارخود عاجزند. چون فلسفه و جوهره بنیادین انسانها در شرافت و وجدان بیدار آنها نهفته است وآنهایی که شرافت را از دست بدهند دیگر در مقام پاسخگویی به هیچ کس و درهیچ کجا نیستند، روزی به ما گفته بودید که شرم یک احساس انقلابی است وآنقدر باید شرم کنید تا تغییر کنید.آرزو میکنم که با خواندن این نامه قدری شرم کرده باشید میدانم بعد از انتشار این نامه بازهم حسب المعمول برایم پرونده جدیدی تشکیل خواهی داد و رگبار فحش و ناسزا به سویم خواهم بارید ولی بگذار یکبار دیگر به شما تاکید کنم که عصرما عصر کبیر آگاهی توده هاست و تا ابد نمی توان ذهن و ضمیر و وجدانهای بیدار انسانها را در غل و زنجیر کشید خورشید را نمی توان از تابیدن باز داشت و باران را از باریدن و بقول قرآن شب فرو می ریزد و صبح خواهد دمید. نسلی که سالیان طعم تلخ فریب وشکنجه های روحی و روانی فرقه شما را تجربه کرده باشد برای بازسازی امید و اعتماد خدشه دارشده اش تا اضمحلال و فروپاشی کامل تشکیلات مخوف و جهنمی شما و آزادی تمامی اسیران در بند لحظه ای از پا نخواهد نشست ما از لحظه خروج از تشکیلات ضد انسانی شما وصیتنامه خود را نوشته ایم.حال بگذار باران فحش وناسزا و تهمت و افترا برما ببارد براستی که ما را چه باک؟ چونکه ماهیت هرنیرو و جریانی از طریق اضدادشان شناخته می شوند. چرا که روزی پرده های نیرنگ و فریب فرو می افتد و ماهیت شما بیشتر ازاین برای مردم عراق و افکارعمومی جهانیان روشن میگردد.حالا هرچه می خواهید دست در دست تفاله های باقیمانده از رژیم بعثی و بقایای القاعده و امپریالیزم جهانی برعلیه مردم و دولت مردمی عراق توطئه کنید و در پوشش حمایت، ازپشت به آنها خنجر بزنید شرایط و اوضاع دیگر به دوران حاکمیت صدام باز نخواهد گشت.
علی اکرامی

خروج از نسخه موبایل