مرصاد شکست مفتضحانه گروه مجاهدین – قسمت اول

سران جنایتکار فرقه رجوی که سراسر دروغ و خیانت در وجود آنها رخنه کرده از همان زمان بوجود آمدن این گروه دائما عناصر خود را با حیله و نیرنگ به عملیاتهای مختلف می کشاندند و آنها را ضمن قربانی کردن در رههای پوچ و بی هدف، آلت دست بیگانگان به خصوص کشورهای حامی تروریست قرار می دادند تا با این اعمال فریبکارانه خود بتوانند منافع خود را چند روز بیشتر دوام دهند.
عملیات مرصاد نیز یکی دیگر از این گونه جنایتهای سران گروه مجاهدین است که در حق عناصر فریب خورده خود عملی ساخته و باعث کشته و زخمی شدن بسیار زیاد آنها شدند که البته برنامه ریزی دقیق شهید سپهبد صیاد شیرازی را نباید از یاد برد که با یک نقشه حساب شده و با نظم و ترتیبی که به نیروهای جان بر کف کشورمان قرار داد توانست گروه مجاهدین را تار و مار نماید و آنچنان ضربه ای به آنها وارد کند که آنها را نابود کرد و تا مدتها اثرات آن در بدنه گروه مجاهدین بر جا بود.
در زیر به خاطرات یکی از بازگشتیها بنام عبدالحمید رئوفیان اشاره می کنیم که در عملیات مرصاد با دروغهای مجاهدین شرکت نموده و از نزدیک شاهد جنایات سران مجاهدین بوده است.
قبل از عملیات مرصاد که گروه مجاهدین به آن عملیات فروغ جاویدان می گفتند، ما که اسیر آنها بودیم چندین روز متوالی سران آن می آمدند و نیرو برای جنگ می خواستند و همانجا به گول زدن می پرداختند و اینکه می گفتند هر کسی که در عملیات شرکت بکند آن را بعدش آزاد می کنیم، و از کجا معلوم که آن فرد در عملیات زنده بماند و اینکه اگر زنده ماند و آزاد می خواستند بکنند آن نفر گیر می افتاد چون که در عملیات شرکت کرده بود و به ایران نمی توانست برود و آن گروه نیز می ترساند و بیشتر تمایل داشت برای خودش نگه دارد.
با گول زدن از اردوگاه نفر گرفتند و همچنین از کشورهای خارج نفر آوردند که به آنها دم فروغی می گفتند چون از قبل نبودند و حرفه ای نیستند و فقط زمان عملیات آمدن که خیلی از آنها اصلا شلیک کردن بلد نبودند چه رسد به تاکتیک جنگیدن و همانجا سرپای بعضی ها را در مسیر شلیک کردن یاد می دادند. برای گروه اینها مهم نبود فقط یک سیاهی لشگر نیاز داشت و جان نفرات اهمیتی برایش نداشت و خودشان هم هنگام حرکت از وسط جاده با خودروهای مختلف شب با چراغ روشن انگار می روند به عروسی یا مسافرت بدون تاکتیک می رفتند حالا چه برسد به بقیه مهم برایشان تصرف ایران بود و این خیال خامی بود که در سر داشتند و دیگر هیچ چیز مهم نبود. در چارزبر ضربه نهایی را خوردن و انجا نتوانستند از ان یالها عبور کنند ولی مسئولین می گفتند عقب نشینی نکنید و جلو بروید آنها نمی توانند کاری بکنند در حالیکه نیروهای جمهوری اسلامی داشتند داغون می کردند و اصلا با عقل جور در نمی آمد. گروه نفراتش کم بود و آن طرف نفراتش چندین برابر که برای دفاع از میهن آمده بودند معلوم بود که نتیجه چه می شود.
گروه مجاهدین با کلی خسارت و تلفات و مخصوصا در عقب نشینی شکست سختی خورد و کمرش خم شد و چندان نیرویی برایش باقی نماند تا آنجا که اطلاع دارم از نیروی هوایی عراق نیز کمک گرفتند، ولی یک جای دیگر نیروی هوایی عراق نیز کمک نکرده بود و ترسیده بود و در این عملیات هم تلفات جانی زیادی داشتند و هم خسارات زرهی و تجهیزات خودرویی و غیره…
 

خروج از نسخه موبایل