ضربه سهمگین و عملیات فروغ

در تاریخچه فعالیت های نافرجام و همیشه کور سازمان , نام عملیات موسوم به فروغ جاویدان از ویژگی های متمایزی برخوردار است. این عملیات چهار روز پس از پذیرش قطعنامه صلح ایران و عراق تحقق یافت. همواره با نزدیک شدن به سالگرد این روز که دسوم مرداد ماه  سال 1367 به وقوع پیوسته, بیاد انبوه کشته های سازمان در آن عملیات چه آنهایی که همسران شان را از دست دادند و یا چه آنهایی که  بچه هایشان را بخاطر هوا و هوس رهبری سازمان و بدون هر نتیجه انسانی و ملی از دست دادند , می افتم . و دست آخر هر چقدر می اندیشم نمی توانم باور کنم که تشکیلات فقط  نزدیک هزار نفر را با وعده سرنگونی چند روزه نظام ایران از اروپا به پادگان اشرف آورده و بعد از تجهیز دو سه روزه به مسلخ قربانگاه خشم مردم در تنگه چهارزبر منطقه پاتاق درحوالی کرمانشاه ببرد.  سازمان به جهت منافع سیاسی و گروهی خود ,  رذیلانه وعده داده بود که با این حمله و طی نهایتا دوهفته, میشود تهران و کل کشور را  توسط مجاهدین فتح!!؟؟ نمود , و نفرات اروپا  دوباره سر کار و زندگی خود حاضر خواهند شد!!!. برای اثبات این حرفها یادم هست  در گزارش تلفات و اجساد کشته شدگان عملیات  توسط تلویزیون ایران از داخل جیب های آنان پاسپورت هایشان بیرون میزد؟؟ نمی خواهم به حرفهای تکراری و زده شده طی این سالها استناد نمایم ولی:

1- عملیات فروغ ,  مربوط به آچمز شدن سازمان در اقدام دیپلماتیک صلح ایران و عراق بود و نشان داد به واقع مجاهدین دنبالچه و زاییده جنگ بودند یعنی بحث ادعا شده رجوی در خصوص مستقل بودن تشکیلات در خاک عراق و…… همه اش حرفهای غیر واقعی و غیرقابل قبول در عرصه مناسبات بین الملل بودند و هستند. ضمن اینکه نباید از خاطر ببریم که سالهای 66 و 67 اوج مواجهه شدن رهبری سازمان با ناراضیان در سطوح بسیار بالای سازمان همچون پرویز یعقوبی , علی زرکش و…  بودیم و سازمان نمی توانست بحران های سیاسی و استراتژیک تحمیلی به خود را برای نفرات سازمان در بریف های سیاسی توجیه نموده و بقبولاند. چرا که عملیات چریک شهری و جنگل و کردستان عملا هیچ بازخورد تاکتیکی و استراتژیکی مهم برای سازمان به ارمغان نیاورده بود.

2- این عملیات نشان داد حتی سازمان با وجود دو روز برخورداری کامل  از توپخانه ارتش عراق برای جلو راندن ادوات سازمان در جاده ,  توانایی حداقلی حتی برای مقابله هرفرد مسلح اش در قبال یک نفر از افراد ارتش ایران را هم ندارد. این حرف را به این جهت گفتم که مسعود رجوی در اسفند 81 در سالن اجتماعات مطرح می کرد ما باید هر فرد مان 250 نفر ارتش ایران را در مقابله فروغ 2 به زمین بزند؟!!!.

3- عملیات فروغ نشان داد مشی مسلحانه اتخاذ شده سازمان همچنانکه از سال 1360 با کشتن افراد و شهروندان آغاز و سپس در جنگلهای شمال بطور خیلی محدود و بعدها در قسمتی از نوار مرزی و در ابعاد ناچیز ادامه یافت , محکوم به شکست بوده است.

4- در این حمله نظامی غیرمتعارف و غیرطبیعی متاسفانه سازمان به تسویه حساب درون سازمانی با چندین نفر از اعضای برجسته خود از جمله علی زرکش معاون مسعود رجوی و فرماندهی داخل کشور تشکیلات نمود. موضوعی که همواره بعد از عملیات فروغ و از زبان خیل جداشدگان قدیمی و جدید مطرح می گردد. لازم است در خصوص زیر آب کردن و سربه نیست نمودن افراد مختلف که یا ناراضی و یا در سطحی ضعیف مسئله داربودند و با بهانه های مشابه در داخل قرارگاههای سازمان قبل از سال 81 به قتل رسیده اند , کمیته حقیقت یاب مشخصی تشکیل و مراتب را مورد بررسی قرار دهد.

5- این فرمان به اصطلاح!!! عقیدتی مسعود رجوی چیزی جز زبونی و بیان واضح مزدوری برای حکومت صدام حسین برای مردم ایران نبود. توده های مردم ایران دریافتند زبان خیانت به مرزوبوم کشورمان جز با خشم انقلابی و تو دهنی بزرگ امکان پذیر نیست.

6- در این عملیات بیش از 120 زرهی و تانک ,  400 دستگاه نفربر  ,   240 قبضه خمپاره انداز  60 و 80 میلیمتری , 30 اراده  توپ  106,  و بیش از 20 تیپ ارتش سازمان منهدم گردید.

7- در این عملیات 25 تیپ سازمان در قالب تیپ های 200 نفره حضور داشتند و سازمان به استناد به زرهی های کاسکاول برزیلی خود که سرعت زیادی را داشتند در صدد بود به واسطه هماهنگی قبلی با ارتش عراق و درگیر نمودن رزمندگان ارتش ایران در جبهه خرمشهر  با پاتک انجام داده شده , نیروهای خود را ابتدا به شهر کرمانشاه برساند.

8- اکنون بعد از سالها دوری از وقوع این اقدام سازمان ,  به جرات میتوان گفت دستاوردهای سازمان بجزء  کشته شدن بالغ بر 2500 نفر از نیروهای خود ,  و  تحمل  تلفات سنگین تجهیزات و ادوات , و منفور شدن تاریخی در اذهان همه توده های مردم میهن پرست  چیزی دیگر نبوده است.

فرید

خروج از نسخه موبایل