واکنش مجاهدین خلق (فرقه رجوی) به اتهامات و انتقادات

پس از انتقادات تند و صریحی که از طرف جدا شدگان و منتقدان به سازمان مجاهدین خلق، بخصوص به رهبری این سازمان، مسعود رجوی صورت گرفت، واکنشهای مجاهدین بسیار جالب و قابل تأمل بود. بطور مثال، پس از انتشار نامه ایرج مصداقی، تا حدود یک هفته هیچ موضعگیری صورت نگرفت. تمامی کسانی که الان فحاشی می کنند نیز در صحنه نبودند و یا سردرگم بودند که چه بگویند و چه بنویسند. اولین موضعگیری، مربوط به شورای باصطلاح ملی می مقاومت بود که نامه های چند سال قبل ایرج مصداقی به مسئولین مجاهدین را منتشر کرد (البته با دستکاری به نفع خودشان). افراد پامنبری و بادمجان دور قابچین هم همچنان پیدایشان نبود و در گیجی و سردرگمی بسر می بردند.

پس از آن مسئولان بالای سازمان (یا شاید خود رجوی) با نامهای مستعار و اسامی موهوم شروع کردند به بد و بیراه گفتن. هرچه جلوتر می رفتیم فحشها رکیک تر و تندتر و تهمتها سنگینتر میشد. انگار هر کدام از آنها سعی می کرد با تهمت زدن بیشتر گوی سبقت را ازدیگری برباید. انتشار این مطالب از سایتهای رسمی سازمان خود گویای همه چیز بود.

اما فحشها و تهمتها نه تنها کارآیی نداشت بلکه تأثیر عکس هم گذاشت. این موج انتقاد از درون و مسئولان شورا بالاتر گرفت. آقای اسماعیل یغمایی شاعر رسمی مجاهدین هم به این موج پیوست. مجاهدین به صراحت و رسما به آقای یغمایی تاختند او را زیر فحش و تهمت گرفتند، اما باز موج بالاتر گرفت، آقای کریم قصیم مسئول کمیسیون محیط زیست شورا و یار وفادار رجوی و آقای محمد رضا روحانی مسئول کمیسیون ملیتهای شورای ملی مقاومت نیز پشت رجوی را خالی کردند و به صف منتقدین پیوستند. این موج بازهم ادامه خواهد داشت.

 

واکنشها بسیار حقیرانه و بدون محتوا بود. تا جایی که هیچ حرفی برای مقابله با قصیم و روحانی نداشتند و تنها به نحوه استعفای آنها، آویزان شدند. جالب است، رویداد مهمی رخ داد، استعفای دو عضو مهم شورا صورت گرفت، در اطلاعیه ها و پیامهای رسمی سازمان، تنها به اینکه چرا قبلا اطلاع نداده بودند و ناگهانی استعفا داده اند بند کرده و نتیجه گرفتند که پس دست رژیم در کار است. البته سوزش رهبری سازمان بخاطر اینکه استعفا بصورت رسمی و بیرونی اعلام شده قابل درک است چون مانع از آن شد که رجوی شخصا با آنها تماس تلفنی داشته باشد و تطمیع آنها خواستار ماندن یا حداقل بدون سر و صدا کناره گیری آنها شود. چنانچه در مورد افرادی چون، ابراهیم آل اسحاق، اسماعیل یغمایی، مسعود بنی صدر، فرید سلیمانی و غیره صورت گرفته بود.

مسعود بنی صدر در خاطرات خود می نویسد، یکی از مسئولین سازمان جلوی من در خیابانهای لندن ظاهر شد و تلفنی را به من داد و خواست که صحبت کنم. وقتی من شروع به صحبت کردم دیدم مسعود رجوی پشت خط است. رجوی ابتدا از من خواست که به شورا برگردم و ادعا کرد که این تنها و تنها برای نجات تو می باشد و بخاطر خودت هم که شده به سازمان برگرد و خودت را از گرداب نجات بده. بعد که متوجه شد تصمیم من برای رفتن جدی است، گفت پس فعلا چیزی نگو تا ما در زمان مناسب آنرا اعلام کنیم….. که البته زمان مناسب آن هم فرا نرسید.

راستی اکنون بعد ازگذشت تقریبا پانزده سال، وضعیت مسعود بنی صدر را چگونه می توان ارزیابی کرد؟ آیا بنابه گفته رجوی، در گرداب افتاد یا نجات پیدا کرد؟ اکنون سازمان مجاهدین هر روز به گرداب و نابودی نزدیک تر میشود و هر روز به فروپاشی تشکیلاتی و ایدئولوژیک نزدیک تر می گردد.

داشتیم در مورد واکنش سازمان پیرامون انتقادات صحبت می کردیم. اخیرا برخی از اسامی موهوم و مستعار و همچنین برخی عناصر حاشیه نشین و البته مزدبگیر، از جانبی دیگر به منتقدان می تازند. آنها سعی می کنند از دریچه عاطفی و احساساتی وارد شوند. احساسات افراد منتقد را نسبت به شخص مسعود رجوی تحریک کنند. البته حضرات فراموش کرده اند که این حربه تنها در درون فرقه کارآیی دارد و رهبری فرقه که جای خدا می نشیند و همه احساسات و عواطف بایستی به سمت او سرازیر شود.

کسانی که در تشکیلات بوده اند بخوبی به یاد دارند که فهیمه اروانی و نسرین هر وقت در صحبتهایشان از مسعود و یا مریم می خواستند حرف بزنند بلافاصله شروع می کردند به گریه کردن. و این فرهنگ را در تشکیلات رواج دادند و بعد ترانه «رو آن مرغ آبی را بگو، مستان سلامت می کنند…» و الی آخر.

فرخ حیدری، معصومه محمدی، زری اصفهانی، پامنبریهای دستگاه رجوی و برخی اسامی موهوم و خیالی دیگر، اکنون این فرضیه را امتحان می کنند شاید روح و ضمیر منتقدان را بتوانند به سمت رهبر فرقه حرکت دهند. اما دوران این بازیها گذشته و اکنون کارکردهای سیاسی و استراتژیک و تشکیلاتی رهبری مجاهدین است که مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.

محمد ب، وبلاگ باند رجوی

خروج از نسخه موبایل