من باید در شب قدر، گورم را گم کنم!

آقای رجوی در نشست عید فطر امسال با یک پیام ویدئوئی به ساکنان باقیمانده لبیرتی پیامی می دهد که نشان کامل از بهم ریختگی و انزوای او را داده و باردیگر ثابت می کند که مجاهدین را نباید در کادر یک سازمان سیاسی تحلیل نمود. آنها فقط با معیارهای یک فرقه منحصر بفرد قابل بررسی می باشند.

اقای رجوی اینبار هم از سر استیصال در نشست عید فطرمی گوید” کسانیکه توان مبارزه را ندارند و نمی کشند می توانند الان بروند و گورشان را گم کنند و ما هم هیچ کمکی به هیچکس نمی کنیم”

سرفصل تاریخی شب های قدر آقای رجوی از انقلاب ایدئولوژیک شروع می شود. هنگامیکه بسیاری از روش ها و منش ها و سازکارهای فرقه برای اعضا ساز اشنائی نبودند و آهنگ غریبی را می نواختند و دیگر با شعارهای بیرونی همخوانی نداشتند.

در آن روزها هم وقتی اعضا سازمان به بن بست ذهنی رسیده بودند و دیگر بیش از آن توان تغییر خویش را نداشتند رهبری عنوان کرد که یا می روید به جائیکه از جهنم هم بدتر است (جهنم رمادی) و یا می مانید و در زلال مریم حل می شوید.

در آن سالها پادگان اشرف با هزاران متر سیم خاردار و سربازان مسلح صدام که احاطه اش کرده بودند باید سمبل شرف و مقاومت خوانده می شد و هرکس از آن تخطی می کرد دشمن محسوب می گردید. پس از شکست و از دست دادن صدها مبارز در کشتارگاه چهارزبر تحت نام فروغ جاویدان بار دیگر ریزش نیرو اوج گرفت نیروهائیکه بتدریج اعتمادشان را از شعارهای پوشالی رهبری از دست داده بودند و دیگر حاضر نبودند نیروهای یکبار مصرف ایشان باشند.

رجوی در آن روزها هم برای مهار نیروهایش به شب قدر دیگری متوسل شد. رجوی برعکس امام حسین که به یارانش در شب عاشورا توصیه کرد که “هرکس که می خواهد جهبه جنگ را ترک کند می تواند امشب با چراغ خاموش برود و از رفتنش هم شرمسار نباشد و هیچکس از اصحاب هم اجازه ندارد او را سرزنشانه نگاه کند.” تمامی چراغ های قرارگاه اشرف را روشن کرد. زبان تهدید را بازکرده و اعضا ذوب شده در ولایت رهبری را به جان آنها انداخت و فضائی را بوجود آورد تا اعضای جداشده را از تصمیمشان منصرف نماید. گرفتن نامه ها ئیکه نشان از بریدگی و انفعال و وابستگی های منحط اخلاقی و…. اعضا بوده و بعنوان مدارکی که جداشده را به سکوت وادارد، بکار برده میشد.

آن روزها آقای رجوی مایل نبود که هیچکس گورش را گم کند! چون به ازاء نفراتی که با انواع ترفندها به قرارگاه کشانده بود، از صدام پول دریافت می کرد.

امروز پس از گذشت سالیان و سقوط صدام صاحب خانه زمینش را می خواهد و بهیچوجه هم حاضر به تمدید قرارداد نیست. امروز دیگر اعضا بنا به اظهارات خودشان تحمل خودشان را هم از دست داده اند.

او در نشست فطر امسال در کمال ناباوری اعتراف کرده است که از اعضا مستقر آلبانی چیزی بعنوان عضو تشکیلاتی نخواهد ماند و اگر هزارنفر هم در درون روابط بماند برای او کافی است.

آنچه که امروز برای رهبران و شخصیت های سیاسی- اجتماعی بسیار مهم است اینست که بتدریج آنها می توانند با ابعاد جدیدی از شخصیت آقای رجوی آشنا گردند. کسی که به نیروها و فدائیان خودش اینچنین کلمات توهین آمیزی را استفاده می کند چگونه می شود او را بعنوان یک رهبر سیاسی آزادمنش و عدالتخواه شناخت؟ و به او اطمینان نمود.

زنده یاد محمد حنیف همیشه به پاس احترام به هواداران سازمان میگفت که اگر در شرایطی تحت فشار شکنجه نتوانستید تحمل کنید و مجبور به اعتراف شدید، بجای یک نیروی هوادار، عضورا لو دهید زیرا نیروی هوادار حرمت ویژه خود را دارد. امروزه آقای رجوی بعنوان رهبر فرقه از تمامی آن ارزشهای اولیه فاصله گرفته است و با به کشتن دادن هزاران نفر از اعضا و هواداران، فقط درپی کسب اعتبار و قدرت سیاسی می باشد. او در این مسیر حرمت تمامی نیروهای سیاسی را در درون و بیرون مناسبات فرقه ای رعایت نکرده و اولیه ترین حقوق اجتماعی- سیاسی آنان را زیر پا نهاده است.

خروج از نسخه موبایل