مصاحبه با آقای میرباقر صداقی در رابطه با مناسبات و تشکیلات فرقه ای رجوی – قسمت دوم

ضمن سلام خدمت شما آقای صداقی می خواستم لطف کنید و در بخش دوم مصاحبه بفرمائید که بعد از جدایی و ریزش های فراوان در بین اعضا و مسئولین فرقه مجاهدین، مشاهده می‌کنیم که اعضای شورای دست ساز رجوی به نام شورای ملی مقاومت هم روند جدایی را در پیش گرفته‌اند که آخرین آنها آقایان قصیم و روحانی بوده اند که به شدت رهبری فرقه مجاهدین را نگران کرده است.

– برداشت شما از این موضوع چیست؟ آیا وقتی نگرانی اصلی رهبری فرقه مجاهدین و شورای ملی مقاومت , استعفای دو عضو خود می شود بخودی خود گویای بحران مشروعیت در درون این شورای دست ساز نیست؟

فرقه رجوی در ابتدای خط یا در وسط خط نیست بلکه در انتهای خط است این فرقه هم در ایدئولوژی هم در استراتژی شکست خورده است مگر رجوی معتقد به انقلاب نوین نبود که از خاک عراق با کمک دولت صدام میخواست سرنگونی را پیش ببرد اما در عمل بخاطر اینکه این استراتژی زائیده جنگ ایران و عراق بوده است به شکست انجامید اما با سماجت رجوی و به عقب انداختن چند روزه آتش بس بین عراق و ایران و عملیات فروغ جاویدان به اصطلاح رجوی میخواست عملیات فروغ جاویدان را بیمه نامه تشکیلات فرقه اش بکند اما این امر عملی نبوده و نیست.

اگر دقت کنید اولین موج ریزش نیرو در تشکیلات فرقه از بعد از آتش بس بین ایران وعراق شروع میشود و این ریزش به تناوب تا به امروز ادامه داشته اما رجوی با رو آوردن به اعمال مافیایی سعی کرده تا این کمبود نیرو را به اشکال مختلف جبران کند شما خیلی خوب مطلع هستید که در این سالیان سازمان با نیرنگ و رکب جوانان ایران و حتی بلوچ های پاکستانی را به خاک عراق کشانده است.

در ابتدای پیدایش کمپ تیف , کمپی که در کنار اشرف توسط آمریکاییها برای جدا شدگان از فرقه رجوی درست شده بود , حدود بیست نفر از جوانان بلوچ پاکستان توسط امریکائیها با آوردن سفیر پاکستان از عربستان سعودی به کمپ تیف و مصاحبه با این جوانان به پاکستان فرستاده شدند این جوانان از پاکستان به عراق قاچاق شده بودند تا در آنجا آموزش نظامی ببینند و بعد به اروپا اعزام شوند وجود این جوانان خارجی در تشکیلات فرقه ای رجوی گویای تروریست بودن این سازمان بوده وهست اما چرا دولت و ارتش امریکا در مدت خیلی کوتاهی این جوانان بلوچ پاکستانی را از تیف خارج کرد وبه پاکستان برگرداند ولی در مورد بقیه که ایرانی بودند چنین نکرد جای سوال دارد.

یا نمونه مشابه دیگر آن کشاندن خارجیان به شوی ولیپنت پاریس است که هر سال تکرار میشود این موضوع دیگر حرف تنها جدا شده ها نیست مگر تلویزیونهای فرانسه این موضوع را منعکس نکردند و یا دادن پول برای مصاحبه به سیاستمداران باز نشسته امریکائی مگر آقای کندی نگفت که در قبال سخنرانی برای مجاهدین پول دریافت میکند این سازمان فرقه ای بصورت مافیایی دست به پیش برد سیاستها و خط خطوط خود زده است اینها همه ناشی از عدم مشروعیت است , این فرقه در بین مردم ایران مشروعیت ندارد از عدم مشروعیت رنج میبرد از اینرو با خرج پولهای کلان که از دولت دیکتاتور عراق صدام حسین به ارث برده است میخواهد خود را در بحران ایران پیش طرفهای درگیر مطرح کند. البته این خط وخطوط باعث منفوریت بیشتر این سازمان فرقه ای در بین مردم میشود و بین مردم ایران و این فرقه جدائی میاندازد من در همین شهری که زند گی میکنم بعضا اعضای مجاهدین را میبینم که برای کار مالی میایند اما یکبار ندیدیم اینها با ایرانیان مقیم سوئیس صحبت بکنند چون میدانند که در بین ایرانیان جایی ندارند از اینرو مخاطب آنها فقط خارجیان است.

آقایان چون قصیم و روحانی که تجربه سیاسی مکفی دارند حتما موج عظیم عدم مشروعیتی که فرقه رجوی را گرفته است را بخوبی دیده اند اما بی شک دنبال زمان مناسبی میگشتند تا این جدائی خود را اعلان کنند و خوشبختانه به نظر من زمان مناسبی را برای خروج از شورا , انتخاب کرده اند و این در گفته ها و نوشته های این آقایان بخوبی حس میشود. و من فکر میکنم رجوی بیش از هر زمان دیگر نگران تشکیلات فرقه اش است چون ریزش نیرو امروز از تنه به رأس کشیده شده است اگر پیام مسعود رجوی, در شب قدر را خوانده باشید خواهید دید که نیروهای دست چینی که به آلبانی فرستاده شده اند فرمانبردار نیستند و شخص رجوی شاکی است و به نیروها میگوید بروید گم شوید به نظرم این انتهای یک بن بست است هم بن بست استراتژی هم سیاسی و این فرقه در پایان یک اضمحلال است چقدر زمان خواهد کشید من نمیدانم اما اضمحلال آن حتمی است.

– اخیرا موضوع جدایی افراد ناراضی از فرقه مجاهدین در کمپ های لیبرتی و آلبانی مسعود رجوی را در بن بست واقعی و همچنین به هم ریختگی روانی قرار داده است تا جاییکه مجبور به دشنام …..اعضای ناراضی مستقر در لیبرتی و آلبانی کرده است در همین ارتباط دوباره افراد را مجبور به توبه نویسی کرده و با بدترین کلمات افراد ناراضی در درون فرقه را مورد حمله قرار داده است شما چگونه این مسائل را ارزیابی میکنید؟

جدائی نیروها از این فرقه مخوف , بود و نبود یا شیشه عمر فرقه رجوی است هر تشکیلات و فرقه به تعداد نیرو لحاظ سیاسی میشود رجوی اینو خیلی خوب میفهمه که بدون داشتن نیرو حرف سیاسی برای گفتن ندارد از اینرو به هر قیمتی میخواهد نیروها را حفظ کند زمان صدام از طریق استخبارات دولت صدام (نیروهای امنیتی عراق) با تهدید نیروها به زندان ابوغریب و تبادل آنها با اسیران عراقی خط حفظ نیرو را پیش میبرد (مثلا حسین علیزاده و صادق باروتیان را در سال ۱۳۷۷ یا ۱۳۷۸به زندان ابوغریب فرستاد و بعد هم با اسیران جنگی عراقی تعویض شدن و متاسفانه من فرمانده اکیپ اسکورتی بودم که این دو نفر را از قرارگاه موزمی به بغداد منتقل کردم اما من نمیدانستم چه بلائی گریبانگیر این دو نفر خواهد شد) زمان بعد از سرنگونی صدام هم نیروها را از زندان رجوی ساخته تیف میترساند که بین ارتش امریکا و فرقه قرارداد بسته شده بود که نیروهای ناراضی را در تیف بازداشت کنند و در قرارگاه اشرف تبلیغ میکرد که در زندان تیف آدمها هم دیگر را میکشند و بهم دیگر تجاوز میکنند مخصوصا به خانمها و نهایتا پیام اخیر رجوی در شب قدر که بروید گم شوید و اگر جدا شدید سازمان هیچ کمک مالی نخواهد کرد و از این طریق نیروها را میترساند که جدا نشوند گویا اینکه به نیروهای قبلی که جدا شده اند پول داده است, از خود م میگم روزیکه از سازمان جدا شدم حتی فرقه یک دینار عراقی هم بمن نداد در حالیکه من ۱۵ سال عضو این فرقه بودم اما در داخل تشکیلات فرقه و خارج تبلیغ میشود که به نیروهای جدا شده کمک مالی میشود اینها همه دروغ است.

تنها در مورد شخص رجوی باید بگویم که از یک فرد زنباره و لمپن و لات , سرکرده یک فرقه مافیایی چه انتظار میتوان داشت دشنامهایی که امروزه بیرونی و علنی میشود روزگارانی در چهار دیواریهای کمپ های فرقه رجوی حبس شده بود و کسی خبر دار نشد که در این سالیان بر ما در اشرف و قرارگاهای مجاهدین چه گذشت.

– چرا رجوی خود را علنی نمی کند، اهداف وی از این اختفا چیست؟ آیا آ‌نچنان که رهبری فرقه می‌گوید دلیل حفاظتی و امنیتی است یا دلایل دیگری دارد؟

علت حضور رجوی در خاک عراق این بود که دولت فرانسه بدلیل عملیاتهای تروریستی که این فرقه در ایران داشت نمی توانست شخص رجوی را بعنوان یک پناهنده سیاسی در خاک خود نگه دارد آنزمان مسعود رجوی مسئول اول سازمان بود و مسئولیت همه عملیاتهای تروریستی این فرقه متوجه شخص رجوی میشد از اینرو دولت ایران در صدد استرداد رجوی به ایران بود اگر دقت کرده باشید بعد از آمدن مجدد خانم رجوی به فرانسه ایشان گفتن از تمامی مسئولیتهایی که در ارتش فرقه داشتن استعفا داده اند و این برخورد دوگانه با مسئله تروریسم را نشان میدهد که دولتها اعمال میکنند از اینرو رجوی مجبور به اختفا است چون فرمانده کل ارتش فرقه بوده است و تمامی عملیاتهای خمپاره ای و غیره که در تهران و ….. شده است خیلی از مردم عادی قربانیان این عملیاتهای تروریستی بوده اند مسئولیتش را فرقه بعهده گرفته است و در سیمای (تلویزیون) رسمی مجاهدین پخش شده است از اینرو رجوی نمیتواند حضور خودش را علنی کنه هیچ کشوری نمیتواند به صورت علنی به رجوی جا بدهد از اینرو رجوی اختفا را برگزیده است اما باید اینجا بگویم رجوی زیر چتر حمایت یک دولت قدرتمند است.

همچنین باید به خوانندگان محترم شما بگویم که رجوی با اکیپ حفاظتی که در عراق داشت رفته و هیچیک از این نفرات حفاظت در قرارگاهای مجاهدین بعد از سرنگونی دولت عراق دیده نشده است.

خروج از نسخه موبایل