سخنرانی مریم رجوی در اورسوراواز «نشان دیگری از وقاحت و بی شرمی یک رهبر خونریز»

بالاخره بعد از یک هفته که از کشتارهای مشکوک پادگان اشرف می گذرد و بعد از آنکه منتقدان مختلف کلیت رهبری فرقه مجاهدین را زیر سوآل برده و آنان را نقد کردند که چرا خبری از پیامهای مسعود و مریم رجوی نیست، و چرا مریم قجر که در گذشته برای افرادی چون کاظم رجوی، حسین مهدوی و دیگر فرماندهان اشک می ریخت و مویه سر می داد، اینبار که ۶۰ تن از بالاترین فرماندهان و مسئولین سازمان او کشته و مفقود شده اند برای یک مراسم ساده هم اقدام نمی کند، وی به صحنه آمد و با جملاتی بشدت مشمئز کننده و سراسر طبقاتی و غیرمسئولانه، همه مشکلات را به گردن جمهوری اسلامی، دولت عراق، سازمانهای حقوق بشری و بین المللی انداخت و خود را از هر عیب و ایرادی مبری نمود و بر همان گفته های همیشگی خود برای عاشوراسازی و برانگیختن احساسات عمومی پای فشرد.

در این سخنرانی نمایشی و ننگین که مثل همیشه برای معدودی سیاستباز پیر و از کار افتاده آمریکایی و اروپایی برگزار شده بود، مریم رجوی بدون اشاره به علت نگهداری چنین نیروی سنگین به لحاظ تشکیلاتی در اشرف و بدون اینکه شرح دهد چرا با وجود آنهمه هشدارهای دولت عراق و جوامع بین المللی برای تخلیه اشرف باز هم نیروهایش را در دل آتش نگهداشته و به کشتن داده است، به تعریف و تمجید جان باختگان پرداخت و با کریه ترین و مزورانه ترین شکل ممکن مدعی شد که کاش جای آنها بود و رستگار می شد!

(((…همچنین دلم می خواهد از خواهر عزیزم گیتی با همه جنگندگی، صبوری و ظرفیت و صلابت و صلاحیتهایش یاد کنم. و از بهروز و رحیم، از حسین و رشید و… از همه این قهرمانان بگویم. بله دلم می خواهد از همه این پنجاه و دو نفر ساعتها و ساعتها صحبت کنم. ولی فقط به آنها می گویم:

فیالیتنی کنت معکم فافوز فوزاً عظیمًا – ای کاش با شما بودم، ای کاش در کنار شما بودم، در کنار شما ای شهیدان، و با شما رستگار می شدم.

۳۵ سال پیش، مسعود گفت بیچاره شب پرستان با سلاله خورشید و با نسل ایمان چه خواهند کرد؟ و حالا شما اثبات کردید که شب پرستان در برابر شما و نسل شما درمانده و زبونند و این شمایید، نسل مسعود، که شکست ناپذیر و پیروزید. زیرا با مقاومت و ایستادگی خود، جلادان را روسیاه کرده و به زانو در آورده اید و نور و روشنایی و مقاومت و رهایی را به اوج رسانده اید.)))

حدود ۲۸ سال پیش، در مراسمی که مجاهدین به مناسبات کشته شدن موسی خیابانی و اشرف ربیعی برگزار کرده بودند، مسعود رجوی با حرکتهایی نمایشی خطاب به کشته شدگان فریاد می زد که: “ای کاش با شما می بودم و رستگار می شدم”… و امروز دقیقاً همان نمایش توسط مریم قجرعضدانلو تکرار می شود که خطاب به کشته شدگان در عراق همین جمله را ادا می کند…. و حقیقتاً باید به این جنگ افروز خونریز گفت که درسهای تزویر و ریا را بخوبی از مسعود رجوی فراگرفته ای!، چه آنروز که وی نزدیکترین یاران خود در تهران را رها کرد و به فرانسه فرار نمود تا کشته شوند و برای جلب حمایت ایرانیان مدعی شود که اگر کنار آنان بود رستگار می شد! و چه امروز که خودت اولین فراری از اشرف و عراق بودی و ما را در میان بمباران و کشتار تنها گذاشتی و به فرنگ آمدی و امروز مزورانه مدعی شده ای که اگر در کنار جان باختگان بودی رستگار می شدی!… ننگ بر این تفکر خونریز و خشونت طلب!

آیا اگر می خواستی نمی توانستی کنار آنان باشی و رستگار شوی؟ آیا می توان باور کرد که با وجود به کشتن دادن دهها مجاهد در جریان خودسوزیهای گسترده اروپا (آنهم بخاطر دو هفته بازداشت شدن) دلت می خواهد در میان این کشتارها کنار آنان بوده باشی؟ شما حتی تحمل دو هفته بازداشت در اروپا را نداشتید چگونه ادعا دارید که آرزوی بودن در کنار کسانی را داشته ای که همگی کشته شده اند؟ آیا اگر مسعود رجوی می خواست نمی توانست کنار موسی و اشرف بماند و رستگار شود؟ آیا اگر می خواست نمی توانست در زندانهای شاه کنار بنیانگزاران سازمان و اعضای مرکزیت باقی بماند و همراه با آنان اعدام شود و به رستگاری برسد؟ پس چرا با ساواک همکاری کرد؟ پس چرا از ایران فرار کرد و به جای خودش موسی خیابانی را به پاریس نفرستاد؟ چرا خودت و مسعود رجوی که لباس امام حسین برتن کرده بودید اولین نفرات فراری به اروپا و زیر پرچم آمریکا شدید و بقیه را در میان بمباران تنها گذاشتید که کشته شوند؟ دیگر دوران شارلاتانیزم و فریب گذشته است…

در این پیام نمایشی بخوبی می توان دستگاه بشدت طبقاتی مریم رجوی را شاهد بود که هر دسته از کشته شدگان را در یک قالب تعریف شده خود می گنجاند که در واقع لگد محکمی است بر تمامی شعارهای فریبکارانه فاز سیاسی مسعود رجوی که دهها هزار نوجوان ایرانی را بخاطر آن بکشتن داد. همان شعاری که هنوز بر روی پرچمی که نسرین رستمی در شیراز حمل می کرد و بخاطر آن کشته شد به چشم می خورد که: «پیش به سوی جامعه بی طبقه توحیدی!»… بله، امروز بعد از دهها سال عدول از تمامی شعارهای ضدامپریالیستی و ضدتبعض طبقاتی را می توان بخوبی مشاهده کرد:

(((سلام بر شهیدان پاکباز و قهرمان قتل عام اشرف، خواهران مجاهدم: زهره قائمی همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، گیتی گیوه چینیان و میترا باقرزاده از اعضای ارشد شورای رهبری، ژیلا طلوع، فاطمه کامیاب و مریم حسینی اعضای شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق و از زندانیان مقاوم در زندانهای خمینی.

همچنین مسئولان هیأت سیاسی و مشاوران حقوقی، مجاهدین شهید: مهدی فتح الله نژاد، حمید باطبی و میرحسین مدنی،

فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران و زندانیان سیاسی در دیکتاتوری شاه، برادران مجاهدم: نبی سیف، محمد گرجی، علی اصغر مکانیک، سید علی سید احمدی، شهرام یاسری، علی اصغر قدیری، احمد بوستانی و علی فیض شبگاهی.

فرماندهان ارتش آزادیبخش و زندانیان سیاسی در رژیم خمینی، برادران مجاهدم: مجید فردی شیویاری، رحمت بلوک نخجیری، علیرضا پورمحمد، سعید نورسی، حسن غلامپور، سید علی اصغر عمادی، حسین مام رسولی و ناصر سرابی،

و نسل آگاه، مصمم و مجاهد برآمده از انقلاب: امیر مسعود نظری، یاسر حاجیان، رحمان منانی، سعید اخوان هاشمی، حسن جباری و ناصر حبشی.

فرماندهان و متخصصان ارتش آزادیبخش: محمدرضا وشاق، علیرضا خوشنویس، قباد سعیدپور، کورش سعیدی، غلامعباس گرمابی، حمید صابری، ناصر کرمانیان، اردشیر شریفیان، محمد جعفرزاده، سیروس فتحی، ابراهیم اسدی، حسین سلطانی، شجاع الدین متولی، بیژن میرزایی، امیرحسین افضل نیا، شاهرخ اوحدی، محمودرضا صفوی، محمدعلی محمودی، فریبرز شیخ الاسلامی، و مجاهد قهرمان عبدالحلیم نارویی، پزشک و از مردم دلاور بلوچ و ابوالقاسم رضوانی از وکلای خوشنام دادگستری تهران.

این است کهکشان شهیدان اشرف که اسطوره های میهنی و سمبلهای آرمانی تاریخ ایران را یک جا درخود جمع کرده است؛ از سیاوش و بابک و آرش تا ستارخان و کوچک خان، تا حنیف و اشرف و موسی.)))

خانم مریم رجوی! آیا شما نبودید که در نشستهای انقلاب خود مدام عضویت در سازمان را نقطه کیفی و کلیدی ارزشها معرفی می کردید و می گفتید که آنچه ارزش است عضو بودن و دیگر هیچ؟ حتما فراموش نکرده اید وقتی در آخرین نشستهای پیش از سقوط صدام می گفتی که باید مجسمه های خواهران «شورای رهبری» را از طلا ساخت و مجسمه برادران «مسئول» را هم از نقره و آنرا در اشرف نصب نمود؟ شاید خیلی از حرفهای پشت پرده را نشنیده باشی که بقیه مجاهدین با خنده به یکدیگر می گفتند حتماً مجسمه های ما را هم از چوب و خاک خواهند ساخت!. بله اینرا همان مجاهدینی به همدیگر می گفتند که طی سالهای طولانی از جان خود گذشته و آنرا در کف شما گذاشته بودند و به فرمان شما به خطرناکترین مأموریتهای نظامی می رفتند به این امید که برای همه آنها ارزشی یکسان قائل هستید و آنروز از این شیوه سخنان شما بشدت سرخورده شده و احساس تحقیر می کردند. و امروز باز هم افراد را به دسته بندی های مختلف تقسیم کرده اید حتما برای آنان نیز همینگونه ارزش قائل هستید که برخی در صدر باشند و برخی در ذیل. این نشان از شکست ایدئولوژی شما دارد.

اما چرا دروغ به هم بافته اید؟ چرا عبدالحلیم نارویی (عظیم) را پزشک معرفی کرده اید؟ از روزی که من او را شناختم فرمانده یگان کاتیوشا در لشکرهای رزمی بود و تا آخرین روزهایی که در ارتش کوچک شما سلاح وجود داشت او یک فرمانده نظامی بود نه یک پزشک. اگر وی پزشک بود چرا هیچگاه او را در بیمارستان بکار نگرفتید؟ مشکل او چه بود که نباید در میان پزشکان کار می کرد؟

و راستی چگونه الان به یاد زندانی سیاسی بودن آنها افتاده اید؟ مگر رجوی بارها در جریان نشستهای انقلاب به زندانیان سیاسی موجود در ارتش نمی گفت که: “شما به رژیم بای داده اید وگرنه شما را زنده نمی گذاشت”؟ مگر به آنها نمی گفت که: “شما اگر مجاهد بودید باید در زندان اعدام می شدید و حتما خیانتی در کار شما بوده است که زنده از آنجا خارج شده اید”؟ پس چگونه وقتی آدمها می میرند برای شما سابقه شان ارزشمند می شود؟

راستی چرا مسعود رجوی برایشان عزاداری نکرده است و ابراز اشتیاق نکرده که کاش در کنارشان می بود و رستگار می شد؟ آیا وحشت از این دارد که پاسخگوی خلایق شود و از عرش خداوندی خود به پایین کشیده شود؟ آیا می ترسد به او بگویند که اگر چنین آرزویی داشتی چرا ده سال مخفی شدی؟…

خانم مریم رجوی، شما با جملاتی بشدت انزجار آور به جای اینکه شرمسار جنایتهای خود و خیانتی که در حق اینهمه اعضای خود کرده اید اعتراف کنید اینطور ادامه داده اید:

(((و شما ای شهیدان قتل عام اشرف!

چقدر برازنده شما بود، سرزمینی که در آن به خاک افتادید. اشرف، سرزمین شرف و سرفرازی، سرزمینی که قریب ۳۰ سال قلب تپنده مقاومت مردم ایران بوده، شهری در دل یک بیابان که آجر به آجرش به دست رزمندگان آزادی بنا شد تا مروارید صحرا گردید. شهری که ارتش آزادیبخش ملی ایران در آن متولد شد و شهری که رزم آوران این ارتش را برای بسیاری نبردها بدرقه کرد.

اشرف، تاریخچه یی پرتلاطم و پر از حماسه و فداکاری دارد؛ اما خونهای پاک و جوشانی که در قتل عام ۱۰شهریور در اشرف بر زمین ریخت، نقطه اوج پیام و آرمان اشرف بود؛ پیام و آرمان مقاومت به هر قیمت، پیام و آرمان صدق و فدای تمام عیار، در مقابل دعاوی بی هزینگی و فرصت طلبی و میوه چینی، و پیام پایداری تا آخرین نفس و ایستادگی برای برکندن ریشه و اصل ولایت فقیه. این همان پیامی است که ایران را به قیام و برخاستن فرا می خواند.)))

ننگ بر شما، چگونه مرگ را برازنده آنان می خوانید و با کلماتی سراسر و مکر و فریب در حالی که در امن فرنگ به گشت و گذار مشغول هستید، از شهر شرف و سرفرازی سخن می گویید؟

شما نمی گوید که چرا این شهر شرف را با بی شرافتی تمام ترک کردید و بدون اطلاع یارانتان که من هم یکی از آنان بودم به اروپا رفتید؟ نمی گویید که این شهر سرفراز از کی ارزشمندتر از صدها مجاهد شد که خودت آنان را «گوهران بی بدیل» معرفی می کردی؟ چرا «نقطه اوج پیام آرمان اشرف» مرگی بی حاصل است؟ در کجای این مرگ بی حاصل پیام قیام و برخاستن به ایران حک شده است؟ در کجای ایران به فرمان اشرفیان (بخوانید پیام شما و مسعود رجوی) قیام شد و مردم شورش کردند؟ مگر مردم به روحانی رأی ندادند و مگر شما پیام تحریم نمی فرستادید؟ تا به کی تصور می کنید می توان به شعور مردم ایران توهین کرد؟

شما با سفسطه همیشگی تلاش می کنید کشتار مشکوک اشرف را با کمونهای فرانسه مقایسه کنید تا چند پیر فرانسوی موجود در سخنرانی تحمیق شوند:

(((شهرداران گرامی، شخصیتهای ارجمندی که از فرانسه و آمریکا و سایر کشورها در این مراسم حضور یافته اید، دوستان و همسایگان عزیز!

حدود یک و نیم قرن پیش، کمون پاریس در ۲۸ مارس ۱۸۷۱ در فرانسه، برپا شد. به فاصله کمی پس از آن قوای ارتجاع و استبداد، دوباره مسلط شدند و در خلال فقط یک هفته، دهها هزار نفر پای دیوار کمون تیرباران شدند. این به ظاهر پایان کار آنها بود. کمون پاریس پس از فقط دو ماه در خون فرو رفت. اما همین نقطه، راهگشای مبارزه برابری طلبانه در جهان شد.

شهر اشرف اما ده سال تمام در یک محاصره ضدانسانی و زیر رگبار انواع حمله ها و توطئه ها دوام آورد. کشتارهای پی درپی، کازار تهمت پراکنی، زجرکش کردن بیماران و ۶۷۰ روز شکنجه روانی با ۳۲۰ بلندگو. ولی با این همه، اشرف ایستاد، در منتهای آگاهی و با روشنگری و شفافیت تمام بر اساس تمام اصول انسانی و حقوق بین الملل و به قول دکتر ویدال کوآدراس اشرف به یک الگو و مرجع اخلاقی و آرمانی تبدیل شد.)))

بله خانم رجوی! همانطور که گفتید اشرف ایستاد، اما محصول این ایستادگی کجا رفت؟ صدها کشته و مجروح محصول این ایستادگی (بخوانید اصرار) شما بود و در نهایت آنجا را با فشار اربابان آمریکایی و سازمان ملل تخلیه کردید. پس جز خونهایی ریخته شده و خروج مفتضحانه چیزی دستاورد شما نبوده است. آیا برای شما امکان نداشت که همین کار را بعد از جنگ کویت انجام دهید که همه دنیا پذیرای شما بودند و امروز می توانستید به عنوان یک آلترناتیو به ثبت رسیده باشید؟ آیا برای شما امکانپذیر نبود که بعد از سقوط صدام همین کار را بکنید؟ مگر کمیساریای عالی پناهندگان بعد از سقوط صدام این امکان را در اختیار شما قرار نداد و رد کردید و خواستار ماندن نیروهای خود در عراق شدید؟ مگر همان زمان نمایندگانی از شما شامل مهدی سامع، ابوالقاسم رضایی و عزیز پاکنژاد با نمایندگان این کمیساریا ملاقات نکردند که این پیشنهاد رد شد؟ آیا گفته های آقای فرهاد کوهستانی را تکذیب می کنید:

بخشی از مقاله آقای فرهاد کوهستانی:

(((در این میان اما، آقای مهدی سامع، در یک اظهار نظر غیر مسئولانه، مواضع این طیف وسیع ایرانیان را «ناآگاهانه» توصیف می کند، و می گوید: آن کسانیکه مجاهدین را نیز مسئول قلم داد می کنند، انگار که هواپیماها روی باند منتظر هستند؛ و مجاهدین مانع رفتن آنها می شوند.

در این رابطه باید به آقای مهدی سامع خاطرنشان کرد که, دهسال پیش بعد از سقوط رژیم صدام حسین، و شروع تحصن در ژنو برای برسمیت شناختن استاتوی پناهندگی افراد مستقر درکمپ پناهجویان اشرف در عراق، هیأتی از کمیساریای عالی پناهندگان در ژنو برای رسیدگی به درخواست متحصنین، به همراه هیأتی از نمایندگان متحصنین در ژنو، متشکل از آقایان ابولقاسم رضایی و مهدی سامع وعزیز پاکنژاد در یک نشست حاضر شدند.

نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگان اعلام کردند، حاضرند پناهجویان مستقر در این کمپ را با هماهنگی های لازم به کشورهای مختلف اعزام کنند. پاسخ نمایندگان متحصنین ژنو، که شخص آقای سامع هم جزو آنان بود، از جانب آقای ابولقاسم رضایی بعنوان سخنگو، این گونه فرموله شد: ما می خواهیم در عراق بمانیم، و از شما بعنوان کمیساریای عالی پناهندگان، می خواهیم که از استاتوی ما بعنوان پناهنده سیاسی، در عراق حمایت کنید. این جلسه بدون هیچ نتیجه گیری مشخصی، و البته با تعجب، نمایندگان کمیساریای عالی پناهندگان خاتمه یافت.آقای سامع، حتما این جلسه را به خاطر دارند. امکان انتقال افراد به کشورهای ثالث وجود داشت، و این رهبری مجاهدین بود که در این راه سنگ اندازی کرد.

شخصا نمی توانم در این فاجعه انسانی، موضع گیری طیف وسیع ایرانیان را «ناآگاهانه » توصیف کنم. ولی به ضرس قاطع می توانم بگویم که شخص آقای سامع فرد مسئولی نیست، به یک دلیل کاملا مشخص؛

شما کدام فرد مسئول سیاسی را سراغ دارید، که در یک گردهمایی بزرگ سیاسی در لندن؛در جلوی انظار دیگران، با صندلی همرزم شورایی خود را تهدید کرده و به وی حمله ور شود، به نحوی که هوادارن مجاهدین حاضر در صحنه، با ناباوری به این صحنه نگاه می کردند. که بعد این صحنه را، به مسئولین خود گزارش کردند.)))

خانم قجرعضدانلو،

آیا مهدی سامع یک از حقوق بگیران شما نیست که بعد از سقوط صدام اعلام کرد: “برآورد ما این بود که ۹۰ درصد ارتش آزادیبخش در جریان حمله آمریکا نابود خواهد شد.”؟ اگر برآورد شمایان این بوده است، چرا وقتی مشاهده کردید برآورد درست نبود تلاش نکردید بازماندگان این جنگ را به خارج اعزام کنید تا مثل خودتان در اروپا به مبارزه ادامه دهند؟ چرا به جای آن تلاش کرده اید همگی آنان را به اشکال مختلف دیگر به کشتن دهید؟

بله، اینکار را نکردید چون برای شما پیروزی بزرگ چیزی نیست جز به کشتن دادن ۹۵ درصد اعضای باقیمانده در عراق. این بزرگترین پیروزی است و برای همین هم هست که هرکشتاری صورت می گیرد ادعای پیروزی دارید چرا که با کشته شدن هرکدام از این افراد، اسرار بیشماری از جنایتها و خیانتهای شما و مسعود رجوی به خاک سپرده می شود…

خانم رجوی، آیا نیروهای شما در عراق خبر دارند که آقای مهدی سامع چنین جمله ای را به کمیساریا گفته است؟ آیا خبر دارند که آقای مهدی سامع و همسر مبارز ایشان یعنی خانم زینت میرهاشمی که حقوق بدون مالیات از شما دریافت می کنند طی این ده سال از تلاشگران جدی نگهداشتن مجاهدین در اشرف بوده اند؟ آیا خبر دارند که درست سه هفته قبل از درگیری ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ که منجر به کشته و مجروح شدن صدها مجاهد اسیر در اشرف شد، آقای مهدی سامع و اهل و عیال (دست در دست) با عیدی هایی که شما به حسابشان ریخته بودید در کنار «فرهنگسرای ایرانیان» در پاریس مشغول عیش و نوش و رقص و آواز بودند و برای دیگر ایرانیان مقیم پاریس آتش و ترقه آماده می کردند تا مبارزه شان با مبارزات اشرف نشینان گره بخورد؟ آیا ننگ نیست که یک کمونیست استحاله شده در بورژوازی از شما حقوق بگیرد تا علیه مجاهدین اسیر در عراق اقدامات سیاسی و حقوقی انجام دهد و آنان را به جای نجات، در باتلاق و کشتارگاه عراق گیر بیندازد و اجازه ندهد کمیساریای عالی پناهندگان برایشان اقدام مناسب انجام دهد؟

شما هرگز خواهان بیرون آمدن مجاهدین از باتلاق عراق نیستید و در همین پیام اخیر هم بخوبی می توان آنرا لمس نمود وقتی که به گونه ای بهت آور چنین شرایطی را مطرح می کنید:

((((برای جلوگیری از تکرار این جنایتها، تأکید می کنم:

اول- ۷ گروگان اشرفی می بایست هر چه سریعتر آزاد شده و بازگردند.

دوم- تا زمان انتقال کلیه مجاهدان اشرف و لیبرتی به اروپا یا آمریکا لازم است که نیروهای کلاه آبی ملل متحد در اشرف و لیبرتی مستقر شوند تا حداقل تضمین لازم برای حفاظت آنها را فراهم سازند.

سوم ـ سه حمله موشکی به لیبرتی در هفت ماه اخیر، در ناامنی آن تردیدی باقی نگذاشته است. لیبرتی هر لحظه در معرض موشک باران بعدی است و اقدامهای ضروری برای تأمین امنیت آن نظیر برگردان تی وال ها، انتقال کلاه خودها، جلیقه های حفاظتی و تجهیزات پزشکی و گسترش مساحت این کمپ فوریت دارد.

چهارم- ضروری است یک کمیته حقیقت یاب بین المللی تشکیل شود و درباره قتل عام روز ۱۰ شهریور تحقیقات بی طرفانه و همه جانبه یی به عمل آورد. چنین تحقیقی، اولین قدم برای جلوگیری از تکرار جنایت علیه بشریت است.

تأکید می کنم که دست روی دست گذاشتن در قبال قتل عامهایی که پی درپی تکرار می شود، همدستی در جنایت است و نباید ادامه یابد. و در این رابطه آمریکا مسئولیت مشخص دارد و باید پاسخگو باشد. حالا برانگیختگی و خشم اشرف نشانها و ایرانیان آزاده، توفان بزرگی در سراسر جهان به پا کرده است. آ نها همه جا را از فریاد اعتراض خود پر کرده اند و در برخی کشورها، همراه با مجاهدان لیبرتی، به اعتصاب غذا دست زده اند.

به این فریادها گوش کنید! به این دادخواهی ها گوش کنید! به این هشدارها گوش کنید! این فریاد ۵۲ قهرمان اشرفی است، با فریاد آنها همصدا شوید!

این صدای وجدان جهان است که می گوید در برابر قتل عام و نسل کشی به پا خیزید.)))

خانم رجوی،

اینها صدای بی وجدانی و نسل کشی خود شماست، صدای دنائت و رذالت کسانی است که خود در امنیت کامل نشسته و دیگران را در کام مرگ می جویند. مگر خود شما چهار سال پیش خطاب به دختران غرق در خون مجاهد نگفتید که از دیدن صورتهای خونین آنها لذت می برید؟ مگر پیش از آن هم چهره های آفتاب سوخته و خاک آلود آنان مورد تأیید و شادمانی شما نبود؟ پس، بی تردید از بدنهای متلاشی شده آنان بیش از هر چیز لذت می برید. برای همین است که با وجود کشته شدن این همه عضو پرسابقه سازمان، و بجای رسیدگی به شرایط انتقال هرچه سریعتر آنان به خارج از خاک عراق، نگران «تی وال، کلاهخود، جلیقه، مساحت کمپ و سند اموال خود» شده اید. شرمتان باد! که هزینه همین مراسم نمایشی شما می توانست بودجه انتقال ۲۰-۳۰ نفر آنان به اروپا را تأمین کند. اگر خود ما دست اندر کار نبودیم مثل انبوه چماقدار و سیاهی لشکرتان در فضای مجازی که یک عمر آب به آسیابتان روانه کرده و خبر ندارند در عراق چه می گذرد، باز هم فریب مکر شما را می خوردیم. اما هزینه هرکدام از صدها سفر و کنفرانس و گردهمایی شما براحتی می توانست تأمین کننده انتقال همه افراد به خارج باشد ولی بعکس آنها را هزینه کردید تا به قول خودتان «به هرقیمت» این افراد را در عراق نگهداشته و به کشتن دهید. شرم باد شما را!

آیا دو سال قبل شما نبودید که بخاطر وجود همین «تی وال ها» که برای حفاظت افراد چیده شده بود فریادتان به هوا رفته بود که لیبرتی مبدل به زندان شده و مالکی باید این دیوارهای بتونی را جمع آوری کند؟ پس چگونه بعد از جمع شدن دیوارها، امروز مدعی هستید که باید دوباره بازگردانیده شوند؟ آیا شما نگران جان افراد هستید یا اینکه برداشتن تی وال ها باعث آزادی عمل افراد جهت فرار از لیبرتی شد و می خواهید جلوی فرار روزافزون آنها گرفته شود؟ از چه زمانی نگران تی وال شدید؟ آیا چند ماه بعد از برداشتن همان تیوال ها نبود که تعدادی از افراد فرار کردند و بناگاه سخنان خود را تغییر دادید و درخواست بازگرداندن آنها را دادید؟ اگر شما فراموشکار هستید ما فراموش نخواهیم کرد این مانورهای شیادانه شمایان را

هموطنان عزیز،

وظیفه هر ایرانی بخصوص در خارج کشور این است که به جای افتادن در دام این فریبکاران عرصه سیاست، تلاش کند تا با شیوه های مختلف نامه نگاری به انجمنها و سازمانهای حقوق بشری و بین المللی، ایجاد کمپینهای مختلف، دیدارهای حضوری با شخصیتهای سیاسی و حقوق بشری و برپایی تظاهرات علیه سیاستهای ضدایرانی و خونریز رجوی و فرقه مافیایی اش، به افشاگری دست زده و نقش کلیدی مسعود و مریم رجوی در این جنایتهای زنجیره ای را برملا سازد. اینکار باعث می شود که این زوج خشونت طلب و خونریز نتوانند بیش از این به فریب افکار عمومی بپردازند و هزاران ایرانی بی دفاع را در عراق به گروگان بگیرند. این زوج بایستی در دادگاهی بین المللی محاکمه شوند و گروگانهای لیبرتی هرچه سریعتر به کشورهای اروپایی منتقل و تحت مداوای روحی و جسمی قرار گیرند. با محکومیت کاغذی و با شعارهای همیشگی علیه این و آن حکومت چیزی حل نمی شود جز اینکه کشتارها ادامه پیدا کند. مسبب اصلی این کشتارها سازمان مخوف مجاهدین است که باید رهبرانش مورد مواخذه قرار گیرند.

فراموش نباید کرد که منطقه در حالت انفجار قرار دارد، دولت عراق حتی قادر به حفظ شهروندان خود از عملیاتهای تروریستی نیست و هرگز قادر نخواهد بود از مجاهدین بیش از اینکه هست محافظت کند و با توجه به شرایط منطقه ای، اگر جنگی درگیرد، دامنه آن بسیار فراتر از خاک سوریه خواهد رفت و در اینصورت بازماندگان این گروه هم در امان نخواهند ماند و بی تردید در جریان جنگی که کل منطقه را درمی گیرد قتل عام خواهند شد و این به نفع زوج رجوی است. باید جلوی این کشتار را گرفت و فوراً باقیماندگان را از عراق خارج نمود. اینکار شدنی است و کلید آن هم در دستهای رهبری مجاهدین است. باید آنان را تحت فشار مضاعف قرار داد و از آمریکاییها و اروپائیان و سازمان ملل درخواست کرد تا مریم قجرعضدانلو را بشدت تحت فشار قرار داده و دادگاهی کنند تا به انتقال افراد مجبور شود.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل