تعطیلی کمپ اشرف و معادلات منطقه ای

جنایتی که در کمپ اشرف رخ داد و نمایش جنازه کسانی که با دست بسته و یک تیر خلاص در پیشانی اعدام شدند به حساب همه ایرانیان گذاشته می شود. قضاوتی که این جنایت در سطح جهان نسبت به ایرانیان ایجاد می کند باعث می شود که ما را با صرب ها مقایسه کنند در جنگ بوسنی. یا با القاعده و فداییان طالبان که به راحتی آب خوردن دهها نفر رامی کشند یا گروه گروه کشته می شوند، اما حتی شمار زیاد کشته شده ها خم به ابروی کسی نمی آورد.

در این میان شاید گناه خود مجاهدین در کشتار کمپ اشرف از کسانی که تیرهای خلاص را شلیک کردند کمتر نباشد. زیرا امروزه بزرگترین سرمایه ای که سازمان مجاهدین دارد کادرهایی است که آماده اند مظلومانه کشته شوند تا رهبری تشکیلات با مظلوم نمایی پیرامون کشته شدگان کمپین بین المللی علیه جمهوری اسلامی را بیاندازند.

کمپ اشرف در ۴۰ کیلومتری شمال بغداد و ۸۰ کیلومتری مرز ایران بعد از نزدیک به سه دهه معضلی بود که می شد انتظار داشت نه بتوان آن را تحمل کرد نه بتوان آن را تعطیل کرد، و نه آن را به کشور دیگری منتقل کرد. سرنوشت چنین اردوگاهی با ۳۴۰۰ زن و مرد محصورشده که همگی در دنیا و ذهنیات ۳۵ سال پیش زندگی می کردند به سرنوشت سازمانی گره خورد که هنوز خود را جرقه نهضت انبیا می داند و برای تسویه حساب با حاکمان سیاسی ایران آماده مذاکره و معامله با پیشنهادهای هر دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی در منطقه بوده اند و هستند.

حتی اگر جمهوری اسلامی مخوف ترین نظام سیاسی جهان بوده باشد تقریبا در هیچ نقطه دیگری از جهان موردی وجود ندارد که مخالفان مسلح کشوری (یعنی مجاهدین) در آن سوی مرزهای (مثلا ایران) در یک کشور همسایه ساکن شوند، به همراه ارتش دشمن یعنی ارتش صدام حسین به کشور اصلی حمله کنند، به عنوان مزدور به استخدام دیگران درآیند، اطلاعات حساس کشور را جمع آوری کرده در اختیار رقبای منطقه ای قرار دهند، عملیات خرابکاری را به نیابت از دیگران در کشور اصلی انجام دهند، بمب گذاری کنند و باز هم بتوان انتظار داشت همه موازین اخلاقی انسانی قانونی و حقوق بشری نسبت به آنان رعایت شود.

و نیز حتی اگر دولت های ایران طی دو دهه گذشته مشغول نقض همه قوانین بین المللی و مفاد آژانس بین المللی انرژی اتمی بوده و در ارتباط با فعالیت های هسته ای خود خلاف کار بوده باشد و به همه عالم گزارش های خلاق واقع وسراسر دروغ ارائه داده باشد هیچ منطقی رفتار مجاهدین خلق در جاسوسی هسته ای علیه مردم و کشور ایران را توجیه نمی کند. این تشکیلات بارها و در آستانه مذاکرات حساس مربوط به پرونده ایران اطلاعاتی را افشا کرده است که در اعلام ۴ دور تحریم های بین المللی فلج کننده علیه ایران بسیار موثر بوده اند.

سوابق فعالیت های جاسوسی علیه دولت ایران

سیمور هرش در مقاله معروف دو سال پیش در نیویورکر خود با تیتر آدم های ما در ایران * نوشته است که محمد البرادعی رییس آژانس بین المللی انرژی اتمی به صورت خصوصی به او گفته است که از طریق موساد در جریان فعالیت های اتمی ایران در فوردو قم قرار گرفته و خود موساد از طریق مجاهدین خلق به این اطلاعات دست یافته است. در همین مقاله آمده است گروههایی از این سازمان در سالهای آخر ریاست جمهوری بوش پسر در یک پایگاه بسیار سری و چند منظوره در ۸۰ کیلومتری شمال لاس وگاس در ایالت نوادا دوره های آموزشی ۶ ماهه گذرانده اند.از این پایگاه هنوز برای شنود و رصد اطلاعات جاسوسی از ایران استفاده می شود.این پایگاه در وسط یک بیابان چند صد کیلومتری خشک و بد آب و هوا واقع شده و کوههای مرتفعی نیز دارد. پایگاه از سوی نهادهای مرتبط با سازمان های امنیت ملی آمریکا اداره می شود ولی به وزارت انرژی آمریکا تعلق دارد. این سایت زمانی محل آزمایش های اتمی آمریکا بوده، در آن خلبانی بویینگ ۷۳۷ آموزش داده می شده و به علت تجهیزات پیشرفته جاسوسی که دارد مرکزآموزش تکنیک های جاسوسی و ضد جاسوسی است.

تعلیم افراد این سازمان در نوادای آمریکا در شرایطی بوده که این سازمان در لیست سیاه سازمان های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشته است. یک کارشناس امنیتی به سیمون هرش گفته بود که این افراد در شرایط اقلیمی شبیه ایران تعلیم دیده اند آن هم در حالی که حتی مسئولان رده بالای فرماندهی عملیات ویژه اطلاع داده نشده بود که این افراد چه کسانی و از چه کشوری هستند و به چه منظوری به آنان این تعلیمات حساس داده می شود. در جریان این دوره آموزشی شش ماهه، عملیات جاسوسی و ضد جاسوسی، کار کردن با سلاح های جدید، و جاسوسی مخابراتی به مجاهدین آموزش داده شد.

با این حال، به دلیل حساسیت ویژه ای که روی این گروه خاص وجود دارد نه مربیان آنها مربیان درجه یک واحد عملیات ویژه بودند و نه آموزش هایی که به آنها داده شد در بر گیرنده آخرین تکنیک های جاسوسی و ضد جاسوسی بود. عملا ترکیبی از آموزش های درجه دو و سه به تیم های این سازمان داده شد. بی تردید آنانی که از سازمان مجاهدین در این دوره های ویژه شرکت کرده اند باید ساکنان کمپ اشرف بوده باشند که با استفاده از نزدیکی به مرزهای ایران و تجربه دوره های جاسوسی، سالها اطلاعات حساس از جمله اطلاعات فعالیت های هسته ای ایران را جمع آوری کرده اند و در اختیار سیا یا موساد قرار داده اند.

در مقایسه با سابقه ای که این تشکیلات از خود بر جا گذاشته است می توان به اقدام دولت آمریکا اشاره کرد که چندی پیش همه حقوق شهروندی از جمله پاسپورت ادوارد اسنودن کارمند آژانس امنیت ملی آمریکا را لغو کرد. اسنودن پس از افشای اطلاعات حساسی از دستگاههای امنیتی از آمریکا گریخته بود و اکنون در روسیه پناهنده شده است. دولت آمریکا با همه کشورهایی که ممکن بود تسهیلاتی یا پناهندگی به اسنودن قرار دهند مذاکره و برای استرداد این شهروند آمریکایی تلاش کرد. حال چگونه می توان انتظار داشت تشکیلات و مجموعه ای که کمپ اشرف را برای ۲۲ سال اداره و تلاش کرد حلقه ای از هر تلاش بین المللی علیه دولت ایران ملحق شود به عنوان یک گروه اپوزیسیون عادی نگریسته شود.

یک پناهگاه جدید برای ساکنان اشرف

سازمان مجاهدین در تلاش بوده است تا با کمک نهادهای بین المللی و لابی های قدرتمندی که دارد موافقت کشوری را برای مهاجرت جمعی ساکنان اشرف جلب کند. آنها در درجه اول خواهان انتقال به یکی از کشور های منطقه بودند که از ایران دور نباشد. از انجا که هیچیک از کشورهای منطقه حتی عربستان سعودی که رقیب ایران است و ارتباطات گسترده ای با این تشکیلات داشته حاضر به پذیرش ساکنان اشرف نشد این سازمان تلاش کرد تا موافقت آمریکا یا یک کشور اروپایی را برای انتقال همه یا بخشی از ساکنان اشرف جلب کند.

علت این که چرا هیچ کشوری حاضر به پذیرش ساکنان اشرف نبوده این است که این سازمان بارها در لیست گروههای تروریستی دولت آمریکا و اروپا قرار داشته. از سویی، هیچ کشوری حاضر به پذیرش کادرهای تشکیلاتی نیست که هم سوابق فعالیت مسلحانه دارد و هم سابقه خدمات مزدوری برای ارتش یک کشور دیگر (مثلا عراق)، و هم دوره های بسیار حساس جاسوسی و اطلاعاتی را در مخفی ترین دوائر سیا دیده اند.

از سویی سوابق فعالیت های امنیتی و دوره های جاسوسی که گروههایی از این سازمان دیده اند باعث شده که دستگاه اطلاعاتی امنیتی هیچ کشوری حاضر نباشد میزبان کسانی باشد که کسی به آنها اعتماد ندارد همه از آنها می ترسند و همواره باید مراقب آنها بود. از نگاه دستگاههای اطلاعاتی کشورها، مجاهدین خلق استعداد شگرفی دارند تا اطلاعات حساس قلمروی را که در آن زندگی می کنند جمع آوری کنند. این توانایی زمینه ای است تا مورد سوء استفاده رقبا یا دشمنان کشورمیزبان قرار گیرند. در ضمن این توانایی به مدیران این تشکیلات امکان می دهد تا اطلاعاتی را که جمع آوری کرده اند در ازای خدمات یا تسهیلاتی به دیگران واگذار کنند. اگر ساکنان اشرف به مردم سرزمین خود رحم نکردند و با نفض همه قوانین ملی اطلاعات فوق حساس فعالیت هایی از هموطنان خود را در کنفرانس های مطبوعاتی به دنیا اعلام کردند چگونه دیگرانی که قرابتی با آنان ندارند آنها را بپذیرند یا به آنان اعتماد کنند.

دقیقا به همین علت حتی فرانسه و آمریکا که همواره بیشترین فعالیت تبلیغاتی این سازمان در آنها متمرکز بوده است تاکنون حاضر به پذیرش اعضای این سازمان نبوده اند و فقط از راه دور با آنها هم دردی کرده یا برایشان اطلاعیه صادر می کنند.از سویی نه دولت آمریکا و نه اتحادیه اروپا منافع درازمدت و روابط گسترده سیاسی اقتصادی با یک ایران ۸۰ میلیونی را فدای روابط با سازمانی نمی کند که کسی از آنها دفاع نمی کند.

بهار عربی و کمپ اشرف

سرنوشت کمپ اشرف با سابقه ای که وصف آن رفت خیلی زود به تحولات پس از بهار عربی گره خورد.با شروع جنگ داخلی در سوریه آمریکایی ها در یک مقطع آماده عملیات نظامی علیه دولت سوریه شدند.در صورتی که جنگ در سوریه در می گرفت و حتی با یک احتمال اندک ایران یا حزب الله در گیر آن می شدند توان نظامی و اطلاعاتی مجاهدین خلق به موضوع مهمی در منطقه تبدیل می شد.

کسی قادر نیست فردای جنگی را قرار بود در سوریه آغاز شود پیش بینی کند اما بسادگی قابل پیش بینی بود که مجاهدین خلق تلاش خواهند کرد با سوابق نظامی که دارند نقشی را بر عهده بگیرند تا فراموش نشوند و یک تسویه حساب تاریخی نیز با جمهوری اسلامی کنند.بعید نبود در صورت حمله آمریکا به سوریه مسئولیت عملیات حساسی علیه دولت سوریه را برعهده بگیرند یا به صفوف مخالفان اسد ملحق شوند تا به سرنگونی ابشار اسد متحد جمهوری اسلامی کمک کرده باشند.

اساسا کمپ اشرف عمدا در منطقه ای نزدیک به مرزهای غربی ایران شکل گرفت. ساکنان این کمپ برای نزدیک به سه دهه در انتظار بودند تا به کار گرفته شوند، اما ظاهرا دیگران نیز مراقب بودند تا کمپ اشرف وارد معادلاتی غیر قابل پیش بینی نشود که دولت ایران یا عراق را درگیر کند.

تخلیه کمپ اشرف

در سال ۲۰۱۱ نیروهای عراقی به کمپ اشرف حمله کرده و ۳۴ نفر را کشتند. سال ۲۰۰۹ نیز در حمله دیگری ۳۶ نفر بازداشت شدند.دولت عراق در سال ۲۰۱۱ خواستار تخلیه کامل کمپ اشرف شد و در پی فشار ساز مان های بین المللی این مهلت را تا پایان ۲۰۱۲ تمدید کرد. دو هفته پیش این کمپ پس از قتل عام حدود ۵۰ نفر تخلیه و تحویل مقام های محلی شد. اکنون باقی مانده ساکنان کمپ اشرف در پایگاه سابق آمریکایی ها در فرودگاه بغداد در انتظار تعیین تکلیف هستند.

تردیدی نیست که دولت عراق در انجام هر اقدامی در ارتباط با این مجموعه با مقام های نظامی ایرانی هماهنگ می کند. ضمن اینکه، حتی کشته شدن بیش از ۵۰ نفز از ساکنان اشرف تغییری در شرائط حقوقی و پرونده ساکنان این کمپ پدید نیاورده است. هنوز هیچ کشوری به ساکنان اشرف پناهندگی نمی دهد و معضل ۲۰۰۰ و اندی از کسانی که در لیبرتی پناه گرفته اند به رغم اصرار دولت عراق به این سادگی حل نخواهد شد.

از سویی، بر خلاف فرهنگ مردمان بسیاری از کشورها که با گذشت زمان زخم های کهنه را می شویند و با بخشش دشمنان سینه را از کینه ها دور می کنند تجربه نشان داده است که عراق قبائلی کینه های گذشته را نه می بخشد و نه فراموش می کند. سازمان مجاهدین خلق پس از بیرون رانده شدن ارتش عراق از کویت در سال ۱۹۹۱برای مدتی درگیر جنگ داخلی عراق شد و در کنار نیروهای صدام حسین در سرکوب شورش و انتفاضه شیعیان جنوب این کشور و کرد ها قرار داشت. بسیاری از شیعیان عراقی بخصوص واحدهای نظامی بدر نقش مزدوری این تشکیلات در کنار نیروهای حزب بعث را فراموش نکرده و احتمالا در در گیریها و کشتار دو هفته پیش هم نقش مهمی را برعهده داشته اند.روزنامه های عراق نیزهر چند وقت اخباری را از مشارکت مجاهدین خلق در عراق در سرکوب مردم در سال ۱۹۹۱منتشر می کنند یا مدعی پیدا شدن اسناد جدیدی در این ارتباط شده و خواهان محاکمه سران مجاهدین در عراق می شوند. به همین دلیل هر چند روز یک بار با شلیک خمپاره یا موشک کسانی از ساکنان لیبرتی کشته یا زخمی می شوند و کسی مسئولیت این حملات را بر عهده نمی گیرد.

همه عوامل فوق حاکی از این هستند ساکنان سابق اشرف که اکنون در پایگاه لیبرتی به صورت موقت ساکن شده اند باز هم شاهد درگیریها و حملاتی مشابه باشند.تشکیلاتی که ساکنان لیبرتی را اداره می کند حتی اگر اعلام انحلال کند بعید به نظر می رسد بتواند کشور در خوری را برای سکونت ساکنان لیبرتی بیابند و باز بعید است انبوه تجربه و دوره های اطلاعاتی که اعضای این سازمان در تشکیلات اطلاعاتی کشورهای مختلف دیده اند دیگر به کاری بیاید.شاید کشوری مانند موزامبیک یا شیلی یا مثلا قزاقستان بنا بر ملاحظات انسان دوستانه و به دلیل اینکه رابطه با ایران نقش مهمی در معادلات آنان بازی نمی کند به پناهجویان لیبرتی پناه دهد، اما باز هم بعید است.

فرزانه روستایی، روز آنلاین

خروج از نسخه موبایل