همایش اعضای بازگشتی با عنوان”پیدایی و فرجام یک سازمان” – قسمت چهارم

شرکت کنندگان نیز هر کدام  گزارش مختصری از نحوه پیوستن خود به فرقه ارائه کردند که با هم می خوانیم.
مکی رفیعی: من که نزدیک به 7 سال را در این مناسبات جهنمی به اسارت گذرانده ام هنوز نتوانسته ام بکلی تصور کنم که بالاخره از این جهنم راحت شده ام. من طی روزهای گذشته که اخبار سیمای آنها را نگاه میکردم، دیدم که هیچ حرفی بطور جدی برای گفتن ندارند. تمامی برنامه ها و زمان پخش را به اخبار سوریه وعراق اختصاص داده اند. خبرهایی که از کشور آلبانی و آلمان می رسد حاکی از این است که نیروهایی که موفق شدند از عراق خارج شوند دست به اعتراض زده اند و حاضر نیستند که به فرامین تشکیلات گوش کنند بیش از 200 نفر تاکنون توانسته اند که ازعراق خارج شوند ودر حقیقت باید آنها را از هم اکنون جداشده تلقی کرد.
سیدمهدی تقی خین: رجوی در سخنرانی روز عید فطر علنا به اعضا فحش و بد و بیراه می گفت این لحن برخورد رجوی ناشی از نگرانی و عصبانیت وی از موج نارضایتی میان اعضاست.سرکردگان این فرقه بخوبی می دانند دیگر ماهیت آنها حتی برای اعضای تحت اسارت خود افشا شده است دست فرقه رجوی کاملا خالی است و در حقیقت هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
نادر بنی فرحان: من نزدیک به 18 سال از نزدیک خفقان حاکم بر این فرقه را با گوشت و پوست خود لمس کرده ام. رجوی بزرگترین ضربه را از افشاگریهای اعضای جداشده خورده و به همین دلیل است که با تمامی قوا تلاش می کند مانع ازخروج اعضای تحت اسارت از خاک عراق شود. اعضای بازگشتی با تشکیل انجمن نجات و کمک و همیاری خانواده ها توانستند زمینه رهایی و آزادی خیلی از اعضا را فراهم کنند به نظر من شرایط فعلی ایجاب میکند که انجمنها را در تمامی شهرستانها گسترش دهیم.
علی سرخیان: من درجریان جنگ تجاوزکارانه صدام به اسارت دشمن درآمدم. بعد از انتقال به فرقه رجوی به هیچ وجه در جریان چگونگی این معامله کثیف نبوده ام و در حقیقت بعد از آزادی از بند اسارت فرقه رجوی بود که فهمیدم چگونه توسط سران این فرقه به بازی گرفته شده بودم. خیانت دیگر رجوی تحویل ما به زندان ابوغریب بود.فرقه تروریستی رجوی جزء نادر سازمانهایی است که اعضای خود را به دلیل درخواست خروج به زندان کشور میزبان تحویل می دهد.آنروز رجوی فکر می کرد با اعزام ما به زندان مخوف ابوغریب می تواند صدای ما را برای همیشه خاموش کند غافل از اینکه اراده و خواست خدا بالاترین است.این لکه ننگ هیچگاه از پیشانی رجوی زدوده نخواهد شد.
داریوش قنواتی: من مدت 5/3 سال از بهترین روزهای زندگیم را دراین فرقه به سر برده بودم. سازمان مرا از داخل ایران به بهانه اعزام به کشورهای اروپایی به عراق قاچاق کرد. البته من تا حدودی ترسیده بودم به همین دلیل به نفر رابطی که قرار بود مارا به عراق ببرد گفتم می خواهید ما را به پادگان اشرف ببری؟ که وی با دستپاچگی گفت نه.چرا چنین حرفی را می زنی؟ مقصد شما کشورهای اروپایی است به دیگر نفرات همراهت دراین رابطه حرفی نزن!! شکنجه و آزار جسمی و روحی من ازهمان لحظه ورود من به پادگان اشرف شروع شد زیرا نمی توانستم مناسبات مستبدانه و تک صدایی آنها را تحمل کنم. چندین بار شکنجه شدم تا اینکه توانستم دریک فرصت مناسب از دست آنها گریخته و خودم را به فرماندهان آمریکایی معرفی کنم.این فرقه دقیقا ضد آزادی است و سالیان با شیادی و نیرنگ توانسته اعضا را شست وشوی مغزی داده و به اسارت بگیرد.ولی درشرایط فعلی به نقطه حضیض و فلاکت و دریوزگی افتاده است بطوریکه کاسه گدایی به سوی سران صهیونیست وحامیان آمریکایی آنها دراز کرده است.
شنبه کلانتری: من به مدت 17 سال دراسارت این فرقه بسر بردم سالیانی که هر لحظه اش با شکنجه روحی و روانی، زجر و بدبختی توام بود و خدارا شکر میکنم که بالاخره توانستم ازبند اسارت این فرقه تروریستی رهایی پیدا کنم. ما اعضای جدا شده ازفرقه رجوی بزرگترین ضربه را به وی وارد کرده ایم. طوری که اگر افشاگریهای جداشدگان نبود هیچ کس به ماهیت ضدانسانی رجوی پی نمی برد.خوشبختانه دیگر حنای او برای اعضای باقی مانده رنگی ندارد و به همین خاطر هم هر روز شاهد فرار اعضا از بند اسارت این فرقه هستیم.
کاظم پورخفاجیان:  
من  بیش از 15 سال از بهترین سالهای ایام جوانی ام را درپشت سیاج های فرقه رجوی گذراندم من هم درجریان جنگ به اسارت عراقی ها درآمدم ولی بدنبال زدوبند های صدام و رجوی به اسارتگاه اشرف منتقل شدم از روزی که پای مسئولین این فرقه به اردوگاههای عراق بازشد اعمال شکنجه روحی ما بیشتر شد بعد ها متوجه شدیم که فشار وشکنجه به توصیه سران رجوی بوده تا ما ازدست بد رفتاریهای سربازان عراقی خسته شده و ما با میل و رغبت خود به سازمان ملحق شویم. بنابراین برای فریب و تحت فشار قرار دادن ما دست به هر ترفند کثیفی می زد ولی خدا را شکر می کنم بعد ازآزادی از بند اسارت این فرقه بخاطر افشاگرهای ما اعضای جداشده رجوی بی آبرو شد و بی شک درآینده نزدیک تاوان خیانت های خود را پس خواهد داد
هادی رومی پور:
من نزدیک به چهارسال در اسارت این فرقه جهنمی و ضد مردمی بودم. از روی سادگی فریب تبلیغات دروغین نمایندگان آنها را خوردم درحالیکه قول داده بودند مرا به اروپا می برند ولی سر از بغداد درآوردم و با آمدن به پادگان اشرف دیگر راه بازگشتی به بیرون نبود و دوران سیاه اسارت من شروع شد.من خودم درجریان قیام مردم عراق درسال 1990برعلیه صدام از نزدیک شاهد بودم که چگونه نیروهای رجوی به هنگام بازگشت از"کانی ماسی"(از شهرهای کردستان عراق) مردم و نیروهای معارض عراقی را زیر شلیک سلاحهای نیمه سنگین خود گرفتند درحالیکه نیروهای معارض کردی علنا به سازمان درخواست آتش بس دادند و گفتند ما با شما کاری نداریم.شما نمی توانید درپادگان اشرف درامنیت کامل زندگی کنید هدف ما سرنگونی صدام است. ولی فرماندهان ستون ما بعد از تماس بیسیمی با فرماندهان بالاتر به ما گفت. برادر مسعود گفته اینها مزدوران سپاه قدس هستند وما با آنها هیچگونه مذاکره ای نمی کنیم.و به دنبال آن شلیک به سمت نیروهای کردی شروع شد.سران این فرقه درحقیقت جیره خوار صدام بودند و برای ارضای شهوت قدرت طلبی هرکاری می کردند ولی خوشبختانه بعداز سرنگونی ارباب رجوی این فرقه در موضع ذلیلانه ای قرار گرفت و مردم عراق بشدت نسبت به عملکرد آنها اظهار تنفر وانزجار می کنند.انجمن نجات بزرگترین نقش را در متلاشی کردن این فرقه داشت و اگر افشاگریهای آنها نبود بسیاری از خانواده ها نمی دانستند که برسر بچه هایشان در پادگان اشرف چه آمده است.
محمد عبادی: سال 79 از طریق یک قاچاقچی که بعدا فهمیدم از طرف سازمان فرستاده شده با پوشش اعزام به اروپا سر از پادگان اشرف درآوردم. درآنجا بودکه دریافتم هیچگونه راه خروجی به بیرون ندارم.تمامی حرفها وقول وقرارشان که مرا به خارجه اعزام کنند چیزی جز فریب نبود وهیچ گاه پاسخ درستی به درخواستهای من نمی دادند. خوشبختانه ورود ما به این فرقه مقارن با حمله نظامی امریکا به عراق شد که باعث سرنگونی رژیم صدام وشل شدن پایه های تشکیلاتی فرقه رجوی گردید. مهمترین ویژگی این فرقه نیرنگ و دروغ بود. آنها میخواستند با توسل به هر شیوه ای خود را در اشرف نگه دارند.فرماندهان این فرقه خیلی از موضع بالا و قدرت برخورد میکردند و گویی اینکه وضعیت همانطور که آنها دوست دارند ادامه خواهد داشت. چند بار به من که درخواست جدایی کرده بودم گفتند تو را به مرز تحویل نیروهای رژیم می دهیم که من با توجه به تبلیغاتی که از نحوه برخورد نیروهای امنیتی رژیم ایران با اعضای سازمان می کردند ترسیدم و از درخواستم منصرف شدم. ولی در نهایت اوضاع تغییر کرد و به دنبال سرنگونی صدام رجویها هم قدرت پوشالی خود را از دست دادند. رجوی خیلی از اعضای جداشده می ترسید و بارها از قول او شنیدم که می گفت ؛جداشده ها برای من از پاسداران هم خطرناکترند.ولی رجوی با همه تهدیداتی که کرد نتوانست مانع از فعالیتهای اعضای جداشده گردد. سرنوشت فرقه رجوی درس عبرتی است به تمامی رهبرانی که به نیروهای خود ظلم می کنند.
سید یوسف جرفی: من مدت 7 سال از بهترین سالهای عمرم را در درون مناسبات ضدبشری فرقه گذراندم. ساختار فرقه رجوی از بدو تاسیس تا کنون، بر پایه فریب و قدرت طلبی بوده است. رجوی سرکرده این فرقه، در این چهل و هشت سال خیانت و جنایت در حق مردم و اعضای فریب خورده اش، تنها با قربانی کردن اعضایش،آنهم با پوشش و محمل تحقق آزادی و برابری و دیگر شعارهای خوش رنگ و لعاب فرقه اش، توانسه است کجدار و مریز دوام بیاورد. هرچه را که درباره خصائص و خوی ضد بشری رجوی باید بگویم، قبلا از من دوستان و هم زنجیرهای سابقم گفته ونوشته اند. به نظر من فرقه ای که با دروغ و فریب و نیرنگ، بنیانگذاری شده، درهیچ مقطعی از تاریخ ایران، هیچ مشروعیت و جایگاهی در بین خلقی که داعیه دفاع از منافع ومصالح آن می زده، نخواهد داشت و مطرود است و فرجامی جز فروپاشی محتوم در پیش رو نخواهد داشت. کما اینکه صدای فروپاشی درونی این تشکیلات منحوس به گوش می رسد وهر روز شاهد ریختن خشتی از این دیوار سست بنیاد رجوی هستیم و این ریزشها تا فروریختن کامل دیوارها وحصارهای رجوی ساخته ادامه خواهد داشت.خاطرات مردم ستمدیده ایران ازاین فرقه وعملکردهایش، خاطراتی تلخ، توام با درد و اندوه و تاسف است، زیراکه رجوی دراین چهل وهشت سال مبارزه نکبت بارش، که فقط اهداف فرقه ای اش را تامین میکرد، برای مردم وخانواده اعضای نگونبختش چیزی جز بدبختی و تباهی و بدنامی به ارمغان نیاورده است. سمبل نفاق و فریب، لقبی است که به حق شایسته رجوی است. به نظر من جدا شدن از شر چنین جرثومه ای کار بسیار دشواری است. زیرا مثل کنه و با ترفندهای مختلف به جان اعضایش افتاده و با سماجت خاص خودشان، همچنان توانسته اند تعداد بسیاری ازاعضای فریب خورده را در چنگال خود به اسارت بگیرند. به همین جهت شرایط از ما می طلبد که بیش از بیش بر تلاشهایمان برای آزادی دیگر اسیران فرقه بیفزاییم. باشد که بزودی شاهد فروپاشی این فرقه منحوس تاریخ معاصر ایران باشیم.
 

خروج از نسخه موبایل