لیبرتی در آستانه یک فاجعه دیگر

اعتصاب غذای برخی از اعضای تشکیلات مجاهدین که به «فرموده» دست به اعتصاب زده اند، وارد پنجمین هفته خود شده است. چهره های تکیده و از پای افتاده، خود بیانگر همه چیز است. رهبری سازمان با به خطر انداختن جان این تعداد افراد در لیبرتی سعی دارد عرض اندامی کند، غافل از اینکه نه دولت عراق برای جان آنها ارزشی قائل است و نه مقامات آمریکایی که در حال حل و فصل اختلافات با رژیم هستند، انگیزه ای برای پرداختن به این جور امورات دارند. تا آنجایی که به مقامات بازنشسته آمریکایی و اروپایی هم که همیشه در مقابل دلارهای طیب و طاهر از مجاهدین حمایت می کنند هم مثل ده سال گذشته کسی خریدار حرفهایشان پیدا نمی شود.

فشار مجاهدین برای بازگرداندن افراد ربوده شده همانقدر کارساز خواهد بود که بازگشت به اشرف کارساز بود. پروژه گسترده ای که برای بازگشت به اشرف صورت گرفت با مخارج میلیونها دلاری در اروپا و آمریکا نه خریداری پیدا کرد و نه کسی به آن روی خوش نشان داد. سرانجام عراق با حمله به قرارگاه اشرف و کشته شدن بیش پنجاه نفر این پروژه به گِل نشست. یعنی که تلاشهای یکساله و خرجهای میلیونی در یک کلام هیچ…

اکنون به مصداق غریقی که برای نجات دست به هر خس و خاشاکی می یازد، مسعود رجوی برای فرار از بن بست استراتژیک و سیاسی خود این چنین روی اسب مرده ای سرمایه گذاری میکند که خود بخوبی می داند هیچ آینده ای ندارد جز اینکه جان یک سری نفرات در این جریان گرفته شود و البته اثرات غیر قابل جبرانی هم روی بقیه نفرات اعتصاب کننده خواهد گذاشت.

سئوالی که به ذهن متبادر میشود این است که چرا رجوی اینقدر سراسیمه بدنبال بازگرداندن گروگانهاست؟ او کادرهای بسا بالاتری را در جریان فاجعه اشرف از دست داد. و البته این را هم خوب می داند که چنین اتفاقی در هیچ حالتی و هیچ شرایطی نخواهد افتاد چون نه دولت عراق مسئولیت حمله را قبول کرده و نه آمریکایی ها تمایلی دارند که وارد این مقولات شوند. چرا بازگرداندن هفت نفر بایستی به قیمت جان صدها نفر در لیبرتی که در حال اعتصاب هستند بایستی بیانجامد؟

آقای رجوی که خود به ساختار فرقه ای سازمان بخوبی و بیش از هرکس دیگری واقف است می داند که بالاترین مسئول سازمان هم اگر در شرایط نرمال خارج از فرقه قرار گیرد، احتمال اینکه به لحاظ ذهنی فرو بریزد وجود دارد. ما بخوبی آقای ابراهیم خدابنده را به یاد داریم که یکی از مسئولین عالیرتبه سازمان بود و در جریان دستگیری در سوریه و تحویل به رژیم طی یکی دو ماه دچار تغییر صد و هشتاد درجه ای شد و تمامیت سازمان و رهبری آنرا را نفی کرد.

آنچه که موضوع را برای رجوی بسیار حساس می کند حضور شش عضو شورای رهبری در میان ربوده شدگان است. وجیهه کربلایی معاون گیتی گیوه چیان در حفاظت و امنیت شخص ایشان بوده است. و سایر زنان نیز از مسئولان حفاظت بوده اند، اولین چیزی که قطعا دولت عراق و رژیم بدنبال آن است موقعیت رجوی است. ترس دیگر رجوی علاوه بر این، افشای مناسبات درونی شورای رهبری و حرمسرای اوست. تا کنون این جریانات از قول بتول سلطانی عنوان شده است اما اکنون از قول مسئولین بالای شورای رهبری اگر عنوان شود رجوی با «معصومیت از دست رفته»ای روبرو خواهد شد که دیگر هیچ کسی را نمی فریبد و در قدم اول فاتحه سیاسی خود و جریان مجاهدین را خواهد خواند.

البته در این جریان رجوی حاضر است تمامی افراد لیبرتی هم «فدا» شوند ولی آبروی «رهبری» برده نشود. این صورت مسئله ای است که رجوی را مجبور کرده دست به چنین ریسکی بزند و حتی حاضر است همه افراد در این میان در جریان اعتصاب غذا بمیرند شاید کسی پیدا شود که زنده یا مرده افراد دستگیر شده را به آنها تحویل دهد که البته اجساد آنها در اولویت بیشتری است.

محمد ب، وبلاگ باند رجوی

خروج از نسخه موبایل