نماد سایت انجمن نجات

نفرین مادر

نفرین مادر

شکسته شدن دل مادران پیر اعضای فریب خورده در فرقه رجوی نمود پیدا کرد. مادرانی که با هزار امید و آرزو و تحمل سختی راه خود را به جلوی درب قرارگاه اشرف می رساندند، تا بتوانند دیداری با جگر گوشه هایشان داشته باشند، اما با فحش و ناسزا و سنگ پراکنی روبرو می شدند. این مادران پیر و سالخورده با هزار امید و آرزو فرزندانشان را بزرگ کرده اند تا در دوران پیری عصای دستشان باشند اما از آنها جوابی شنیدند که واقعا دل هر مادری رو به در می آورد

محبت مادر نسبت به فرزندش آنقدر زیاد است که همیشه و در همه حال دوست دارد برای پیشرفت فرزندش دعا کند و با چشمانش ترقی و کمال او را ببیند. دل او آنقدر پاک و زلال است که کمتر می شود کدورتی به خود بگیرد و ناراحتی از فرزندش را عقده کند.
اما گاهی هم می شود که دل ظریف و لطیف او آنچنان می شکند که آهش به آسمان می رود و دردش گریبانگیر فرزند عزیزتر از جانش می شود. معمولا مادران حتی در مواجهه با چنین شرایطی دلشان نمی آید که فرزندشان را نفرین کنند و علیه او از خداوند درخواست عذابی داشته باشند. اما باید دانست که به همان اندازه که دل مادر همچون دریا وسیع است و می‌تواند ناملایمات را در خود هضم کند، همچون گل ظریف و شکننده است.
اگرچه صرف قدم گذاشتن در وادی بی احترامی به والدین تاثیرات و پیامدهای مخرب فراوانی را بر زندگی مادی و معنوی انسان خواهد گذاشت اما باید دانست که این تاثیرات مخرب هنگامی به اوج خود می رسد که نَفَس از سینه مادر برون آید و به دادستانی از بی احترامی فرزندش او را نفرین کند. گویا که در چنین شرایطی خود خداوند دادستان او خواهد بود و بی شک هیچ کس هم جلودار چنین دادستانی نخواهد بود. در چنین شرایطی است که دل شکسته او غوغا  می کند و دعای سوزان او بر مسند می نشیند. برخی از روایات، داستان‌های شگفتی را در این زمینه برای ما نقل کرده اند تا شاید از سرنوشت نامیمون گذشتگان عبرت گیریم و این نکته پراهمیت را برای همیشه آویزه گوش هایمان کنیم.
حال این شرایط و شکسته شدن دل مادران پیر اعضای فریب خورده در فرقه رجوی نمود پیدا کرد. مادرانی که با هزار امید و آرزو و تحمل سختی راه خود را به جلوی درب قرارگاه اشرف می رساندند، تا بتوانند دیداری با جگر گوشه هایشان داشته باشند، اما با فحش و ناسزا و سنگ پراکنی روبرو می شدند. این مادران پیر و سالخورده  با هزار امید و آرزو فرزندانشان را بزرگ کرده اند تا در دوران پیری عصای دستشان باشند اما از آنها جوابی شنیدند که واقعا دل هر مادری رو به در می آورد: فرزندان یا نیروهای سازمان به دستور فرماندهان قرارگاه شیطانی رجوی با شعار « ننگ ما ننگ ما فامیل الدنگ » ما مرحمی بر قلب زخمی خانواده ها گذاشتند که سرشار از نمک  بر روی زخم بود.

این مادران از صبح تا شب و در روزهای متوالی در پشت سیم خاردارهای اشرف نظاره گر فحاشی ها و هتک حرمت ها توسط افراد سازمان و فرزندانشان نسبت به خودشان بودند. و اینجا بود که نفرین مادران اجابت شد و همه دیدیم که چگونه نفرین مادران رنج کشیده گریبان سازمان و فرماندهان فرقه رجوی رو گرفت آنها را آواره کرد و قرارگاه شان هم نابود شد.

خروج از نسخه موبایل