شهادتهای حسین نژاد در حاشیۀ مقالۀ افشاگرانۀ آقای سعید جمالی و …

ما وقتی اشرف بودیم یکی از نزدیکترین دوستانم که با هم در شاخۀ سیاسی و در یک مقر بودیم در صحبتهایی که مخفیانه با هم می کردیم قبل از اینکه حرفهای خانم بتول سلطانی از بلندگوهای اشرف مبنی بر روابط جنسی رجوی با زنان عضو شورای رهبری پخش شود به شدت مسعود رجوی و مریم رجوی را فحش می داد و می گفت با زن سابقم که عضو شورای رهبری است به طور پنهانی و با شیوه ای که شرح می داد توانستم صحبت کنم که می گفت مسعود رجوی گردنبند طلا به گردن ما انداخته و با ما ازدواج کرده است. من خودم باورم نمی شد ولی وقتی صحبتهای خانم بتول سلطانی را از بلندگو در اشرف شنیدم یقین کردم که درست است. مسعود رجوی دو روز بعد از پخش شدن این نوار بتول سلطانی از بلندگوها یک نشست عمومی در اشرف برگزار کرد و بدون اینکه این حرفهای خانم سلطانی را انکار یا نفی کند فقط به مدت دو ساعت انواع فحشها و تهمتها را با نشان دادن و انداختن عکسهای بی حجابی و عروسی او روی پرده نثار خانم سلطانی کرد بطوریکه خیلی از بچه ها به شدت برانگیخته شده و از نشست بیرون رفتند و می گفتند خوب اگر بیرون رفته دیگر مجاهد نیست بی حجابی یا عروسی او مگر فساد و جنایت است؟ تازه عکس بی حجابی او را که نشان می داد کنار یک مرد بود نمی گفت این مرد چه نسبتی با او دارد و بچه ها می گفتند شاید برادر یا دایی یا عمویش است؟ و اگر هم عروسی کرده خوب در بیرون همه عروسی می کنند… در سال ۸۰ در اولین نشستهای غسل هفتگی (خواندن فاکتهای جنسی جلوی جمع) در قرارگاه پارسیان نزدیک قرارگاه بدیع مهدی ابریشمچی علنا به ما گفت و من خودم در آن نشست بودم و با گوش خودم شنیدم که (عین جملاتش را می نویسم): زنان شما پا جای پای خواهر مریم گذاشته اند یعنی همانطور که خواهر مریم از من طلاق گرفت و با مسعود ازدواج کرد زنان شما هم از شما طلاق گرفته و با مسعود ازدواج کرده اند. در سال ۷۶ نیز کاملا یادم هست و هر گز فراموش نمی کنم وقتی با محمد اقبال در قرارگاه بدیع با هم در روابط در کار تهیه و ترجمۀ نشریۀ مجاهد عربی بودیم و آن موقع بحثهای طلاق الی الابد و بندهای الف و ب و ج وو… به شدت مطرح بود محمد به من گفت (حرفی را که به خودش در نشست انقلاب ردۀ خودشان گفته بودند به من گفت): ببین ما باید زنانمان را ناموس رهبری بدانیم و اوج این رهایی از زن و فکر زن بودن موقعی است که زنمان را در بستر برادر مسعود بدانیم و به من می گفت حتی تو که زنت شهید شده باید در فکر و تصورت او را در بستر برادر تصور کنی و فقط اینطوری از فکر کردن به او رها می شوی من هم می گفتم اصلا چه ضرورتی دارد در بستر او تصور کنم من دیگر از زنی که زنده نیست دست شسته ام اینطوری اگر تصور کنم بیشتر باید به او فکر کنم!!… ولی غافل بودیم و باورمان نمی شد که این اصلا تصور نیست بلکه عملا وجود داشته است.

اما در رابطه با گردنبندهایی که رجوی در پیام دی ماه سال ۹۱ خود در اعتراف ضمنی به درستی افشاگری خانم بتول سلطانی مبنی بر عقد کردن زنان عضو شورای رهبری (با شرح خیانت زنان دو پیامبر نوح و لوط) به آن اشاره کرده باید بگویم:

دروغ وقیحانه و بسیار فریبکارانۀ دیگر رجوی حرفش در مورد گردنبندها می باشد. مریم رجوی در عید نوروز سال ۹۱ به همۀ افراد اشرف یک گردن بند معمولی و نه طلا هدیه کرد که عکس برجسته شدۀ مسعود رجوی را داشت و گفتند همه آن را به گردنشان آویزان کنند که اکثرا چنین نکردند، در حالیکه گردنبندهایی که خانم بتول سلطانی افشا کرده که رجوی آنها را به گردن فقط زنانی از شورای رهبری که به عقد خودش در آورده انداخته است و طلا بوده است مربوط به سالهای دهۀ هفتاد می باشد و خانم بتول سلطانی آن را خیلی قبل از اهدای گردنبند توسط مریم به همۀ افراد اشرف افشا کرد که از یک سال قبل از اهدای آن گردنبندهای مورد نظر رجوی، بلندگوهای اطراف اشرف مرتبا آن را پخش می کردند.

خروج از نسخه موبایل