دستور مرگ اعضاء به وسیله اعتصاب غذا

رجوی که تمام ابزارهای خود را از دست داده و راهی برایش باقی نمانده راهکار دیگری را برای آزمودن گذاشت آنهم اعتصاب غذای جمعی و البته اجباری ساکنین لیبرتی با آن همه مشکلاتی که داشتند و بی رمقی. البته طبق معمول در این اعتصاب غذا و محدودیت خود پیش قدم نمی شود بلکه صرفا از بیچارگان لیبرتی هزینه می کند.
 بدلیل ممانعت رجوی از رسیدن مواد خوراکی که می خواست از این طریق شرایط کمپ را بد جلوه دهد و افراد اعتراض کنند دیگر توانی برای این کار ندارند رجوی این دستور ضد انسانی را  داد تا ببیند چه پیش می آید آیا به هدفی که در سر دارد می رسد یا خیر. حال این وسط گوشت قربانی افراد لیبرتی هستند برای رجوی هیچ فرقی نمی کند. برای او فرقی نمی کند افراد با گلوله  کشته شوند و یا از طریق اعتصاب غذا و یا خودکشی، مهم آن است که او با هزینه کردن افراد  به جاه طلبی های خود برسد.
 داستان رجوی همانند دزدی است که از سایه خودش هم می ترسد. اگر گفته خود رجوی درست باشد که جان افراد برایش ارزش دارد تا حال که می توانست جلوی هر گونه رویدادی که پیش آمده را بگیرد ولی چرا اینکار را نکرد و باز به دنبال تلف کردن آدمهاست.
رجوی بیمار روانی است که هر روز خود را با خون افراد ارتزاق می کند و این افکار و اعمال، او را تبدیل به خون آشامی کرده که فقط به پلیدی ها و ارضای شهوات خود می اندیشد. کسی که در بحث جنسی، شهوات خود را با تعدی و تعرض و تجاوز  به زنان به اصطلاح شورای رهبری دنبال می کرده.
این موضوع را هم در نهایت آن پیش می برد. هر چند او  این افراد را سالهاست به لحاظ روحی کشته و احساس و عواطف آنها در درون خودشان خفه کرده است برای همین هم خود ساکنان لیبرتی متوجه این نمی شوند که بازیچه و مسخ کارهای رجوی شده اند.
رجوی از آخرین برگی که در دست داشت استفاده نمود. بهر حال و با هر نتیجه ای که از این داستان بیرون بیاید در صورت مسئله شکست رجوی و بی آیندگی وی و گروهش تفاوتی ندارد تاریخ مصرف رجوی تمام شده است و او این نکته را باید بفهمد.
 

خروج از نسخه موبایل