رجویها رجس مجسم دوران

داشتم سایتها را مرور میکردم که به مصاحبه آقای سعید جمالی (هادی افشار) با سایت پژواک در 2 آبان 92 (24 اکتبر) با عنوان " درباره جریان حاکم برسازمان مجاهدین خلق " برخورد کردم.
درجریان این مصاحبه آقای جمالی به چگونگی تشکیل دادگاه و محاکمه فرمایشی علی زرکش فرد شماره 2 سازمان درپاریس با حضور اعضای دفترسیاسی (مرکزیت آن زمان سازمان) اشاره کرده بود.حس کنجکاویم را برانگیخت.زیرا سالیان بخصوص از زمانی که دفترسیاسی توسط رجوی منحل و اسامی و اعضای هیئت اجرایی جدید اعلام شد و درآن نامی ازعلی زرکش نبود دچار این تناقض ذهنی شدم که مسئله چیست؟ درموقعیتهای مختلف چندین بار علت عدم حضور زرکش درلیست هیئت اجرایی را از فرماندهان و مسئولین ارشد سازمان پرسیده بودم ولی هیچگاه پاسخ مشخص و قانع کننده ای نشنیدم اما کنجکاویم فروکش نکرد و به دنبال گرفتن پاسخ این تناقض ذهنی ام بودم.اولین بار در جریان آمادگی عملیات موسوم به چلچراغ (مهران) درشبی که مسئولیت حفاظت از پایگاه پشتیبانی روشنی در شهر بدره عراق را داشتم او را ازنزدیک دیدم و بعد از ثبت مشخصات وی در دفتر شناختم. وقتی از فردا مسئولیت او دراین پایگاه ابلاغ شد بکلی مات ومبهوت شده بودم.چونکه برایم قابل تصورنبود که جانشین سابق فرماندهی عالی سیاسی و نظامی سازمان این بار در مواضع نفر ساده پشتیبانی آب قمقمه رزمندگان را پرنماید.خیلی به او دقت کردم وحرکاتش را زیرنظر داشتم.هیچگونه دوگانگی وعدم سنخیت بامسئولیتش نداشت و در وحدت کامل با مسئولیت محوله بود. دیگر اعضای مستقر در این پایگاه وضعیت متناقض مشابه من داشتند و به دنبال این سئوال گمشده ذهنی خود بودند که براستی چرا؟ خبرهایی بصورت جسته و گریخته و درمناسبات محفلی با دیگراعضا می شنیدم، ولی به دلیل مخالفت با شروع مبارزه مسلحانه و انقلاب ایدئولوژیک و بخصوص جایگاهی که مریم عضدانلو درآن قرارگرفته بود با رجوی اختلاف داشت. و همین امر منجر به کنار گذاشتن او ازمواضع جانشین مسئول اول و دفترسیاسی گردید. آن زمان هنوز در رابطه با جریان دادگاه پاریس و حکم اعدام اطلاعی نداشتم. یک شب که به اتفاق یکدیگر نگهبان بودیم درحالیکه با احترام او را مورد خطاب قرارداده بودم پرسیدم ؛ برادرعلی علت اینکه نام شما درلیست هیئت اجرایی نیست چیه؟ به آرامی وخیلی مختصر جواب داد حتما از دید آنها نفر اجرایی خوبی نیستم! آن شب از نحوه پاسخ او چیز زیادی نفهمیدم و با توجه به اینکه احساس کردم تمایلی برای ورود به این  موضوع ندارد دیگراصرار نکردم تا اینکه دیشب درسایت پژواک به مصاحبه سعید جمالی یکی از اعضای مرکزیت سابق برخورد کردم که مختصر و مفید علت خلع رده علی زرکش و نحوه برگزاری دادگاه فرمایشی پاریس و موارد اتهام را خواندم براستی شوکه شدم. بعد از حدود 22 سال حضور تمام عیار و حرفه ای در تشکیلات سازمان نمی توانستم مطالب و اتهامات مطرح شده در دادگاه و حکم صادره را بفهمم. تا قبل ازاین فکرمی کردم علیرغم مناسبات بسته سازمان و بافت فرقه ای حاکم برآن توانسته ام متناسب با جایگاه تشکیلاتی ام به درک قابل قبولی ازسازمان برسم ولی مطالب مطرح شده ازطرف آقای جمالی چشمم را به عمق ساده اندیشی باورهایم روشن کرد دیگردراین نقطه حسرت روزهای عمر تلف شده دراین تشکیلات را نخوردم ودلم برای خودم سوخت بلکه داغدار مردمی شدم که ما می خواستیم چنین سازمانی را با این میزان از شقاوت و درنده خویی برجان ومال وسرنوشت آنها حاکم کنیم. فی الواقع چقدر تلخ و در نزد قاضی وجدان بیدارشده خودمان غیرقابل گذشت واغماض است. ولی تنها یک چیز مرا تسکین داد که دست سرنوشت وازهمه مهمترخواست و اراده خدا به کمک این مردم آمد و این سازمان را در تنگنای تشکیلاتی و در بن بست ازهم پاشیدگی قرار داد.تمامی وجودم لرزید وقتی احساس کردم که عمر و انرژی و توانمندی خود را طی سالیان در اختیار سازمانی قرار دادم که فقط به بهانه مخالفت فرد شماره 2 جانشین فرماندهی عالی سیاسی و نظامی اش با خط و خطوط رهبری، مخالفت با انتخاب همسر رجوی وخواندن نشریه یک حزب مخالف دریک جلسه فرمایشی وبدون حق وکیل مدافع ودفاع به وی داده شود به اعدام محکوم شده است.رجوی حکم داده بود که براساس" انما یرید الله لیذهب عنکم رجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا ".وی به مثابه رجس(ناپاکی) محکوم به اعدام است تا شاید این لکه ناپاک ازدامن انقلاب ایدئولوژیک مریم پاک شود. ذهنم دریک لحظه متوقف شد و کپ کردم. نسلی که در سراب آزادی خلق و برقراری دموکراسی و برخورداری مردم از حق اندیشه و بیان به این سازمان پیوست واین سازمان و رهبری آن را کعبه آمال عدالت خواهی و آزادی وحقوق بشر و حق مسلم برخورداری ازدفاع حقوق شهروندی وسیاسی و عقیدتی می دانست چگونه جان وخونش را درمسیر برقراری حاکمیت سازمانی میدهد و میریزد که در مناسبات آن سازمان و تازه قبل ازبدست گرفتن حاکمیت و در موضع اپوزیسیون اینگونه با نقض کلیه موارد حقوق بشری وحق داشتن یک محاکمه علنی وعادلانه حکم اعدام صادر میکند.!! اگرجرم مخالفت با افکار رجوی وخط و خطوط اعوج او اعدام است پس ماندن دراین سازمان چه معنایی دارد ولی براستی که رجس کیست؟
کسی که حتی برای بالاترین افراد رده تشکیلاتی هم حق اظهارنظر و حتی خواندن یک نشریه قائل نیست رجسی است که عدم پذیرش انقلاب ایدئولوژیک که در بطن منحوسش طلاق اجباری و ازهم پاشیدن کانون گرم خانواده مستتراست را به منزله اعدام تلقی کرده وبا ریختن خون اعضای خود آن هم در دیار غربت قصد تطهیر انقلابش را دارد. رجسی است که شیادانه ودرمنتهای فرصت طلبی شعارآزادی خواهی – حقوق بشر- حق تعیین وکیل مدافع و تقبیح حکم اعدام در مورد دیگران می دهد ولی خودش را مجازبه آن می شمارد.آری با این اوصاف و در منظر هروجدان بیداری، رجوی سمبل مجسم رجس دوران است و دیر نیست که از دامن خلق و میهن تطهیرشود. لیطهرکم تطهیرا
علی ا کرامی
 

خروج از نسخه موبایل