وظیفه انسانی قربانیان، منتقدین و جداشدگان در قبال گروه رجوی

کسانیکه “اعتصاب غذای تشکیلاتی” را “نبردی پیروزمند برای آزادی” نامیده و وسیله ای برای باج گیری از جوامع بین المللی کرده اند،بدون شک در مسیر ضد انسانی و برای هر چه بیشتر به کشتن دادن اعضای محصور در کمپ لیبرتی تلاش می نمایند.این افراد بلندگویی برای توجیه کشتار سازماندهی شده اعضا، و وسیله ای برای انحراف ارگان های حقوق بشری می باشند.

در کدام نقطه از جهان،قاتلان،شکنجه گران و آنهایی که مانند مریم رجوی حکم اعدام برای اعضای قربانی امضا نموده اند، به این صراحت می توانند راجع به حقوق بشر دروغ بگویند.

مریم رجوی باید از زندان ها و شکنجه گاه های مجاهدین در پادگان اشرف سخن بگوید. درباره زنان ناراضی، مرگ ها،خودکشی ها و تاراج هست و نیست آنها سخن بگوید.مریم رجوی بجای سخنرانی در باره “رحم” و”مروت” و “حقوق بشر” پاسخ دهد که چرا برای اعضای ناراضی درون مجاهدین و آنهایی که خواهان جدایی بودند،حکم اعدام امضاء نموده است؟ در حکم اعدامی که رجوی در سال ۱۳۸۰ و در برابر ۴۰۰۰ نفر برای من صادر کرد،فقط یک امضای دیگر وجود داشت و آن هم امضای مریم رجوی بود!

لابی گری در اروپا و غرب یک شغل پردرآمد محسوب می گردد. افراد یا شرکت هایی که در مسیر شناخته شده سیاست،حقوق بشر و … تحت عنوان لابی های مارک دار فعالیت می نمایند جزو این دسته می باشند.آنها کاری با درست یا غلط بودن پروژه واگذار شده ندارند.شرکت های لابی بر اساس طرح، ساعت کار،شرکت در جلسه،سخنرانی یا فعالیت در پروژه دراز مدت، پول دریافت می کنند.مالیات هم می دهند.به همین دلیل با جنس کاری که انجام می دهند ارتباط عقیدتی،سیاسی،اجتماعی یا قضایی و عدالت محور ندارند.مهم، انجام عمل مورد نظر در برابر قرارداد توافق شده است. و پولی که مابه ازاء آن دریافت می کنند.

درباره “لابی” و “لابی گری”،تعاریف بسیار گویا و کوتاهی در ویکی پدیا وجود دارد؛

“لابی‌گری:

در علوم سیاسی، لابی‌گری (به انگلیسی: Lobbying)‏ یک عمل و حرفه ویژه است که منظور آن تلاش برای گسترش نفوذ یک دیدگاه و نقطه نظر مشخص در دستگاه حکومتی یک کشور یا در افکار عمومی است.

در برخی از کشورها دفترهای ویژه‌ای به نام «دفاتر لابی‌گری» وجود دارد که در ازای دریافت پول به تلاش برای پیشبرد حمایت از یک دیدگاه خاص به‌وسیله نفوذ در دولت و افکار عمومی می‌پردازند.

لابی‌گرها با کمک و بکارگیری روش‌های حقوقی و مدیریت مفید روابط اجتماعی کوشش در رسیدن به اهداف خود دارند.

لابی (به انگلیسی: Lobby)‏:

به گروهی گویند که در اوضاع سیاسی کشوری از طرق مختلف قانونی سعی در اعمال نفوذ و پیشبرد دیدگاه خود را داشته باشد.

لابی از کلمه Lobbyrun به معنی راهرو استخراج شده‌است (از این رو الفاظی مانند لابی هتل لابی مجلس و…در اخبار و محاورات روزنامه نگاری به کار برده می‌شود). این واژه در ادبیات سیاسی به معنی اعمال نفوذ بر سیاست‌مداران بویژه بر نمایندگان مجالس است. اولین بار کلمه لابی و لابی گری در فرهنگ سیاسی ایالات متحده آمریکا بکار گرفته شد. لابی در ایالات متحده آمریکا بسیار گسترده و فراگیر است.

در یک تعریف کلی، گروه‌های ذی‌نفوذ لابی به آن دسته از گروه‌هایی گفته می‌شود که برای تأثیرگذاری بر روند تصمیم‌گیری‌های سیاسی – اجتماعی و تامین منافع خاص خود عمل می‌کنند.

در این میان آنچه که یک گروه ذی نفوذ را از یک حزب مجزا می‌کند، بی‌علاقگی این گروه‌ها برای معرفی نامزد درانتخابات است. به عبارت دیگر در حالی که احزاب در تلاش هستند از طریق شیوه‌های مسالمت آمیز قدرت وارد ساخت قدرت شوند، گروه‌های فشار تنها به‌دنبال تأثیر گذاری بر دولتمردان و روند تصیم گیری هستند. – ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد”

گروه رجوی بیش از سی سال است که با این ابزار موثر آشناست و تا آنجا که می تواند از آن استفاده می نماید.حضور افرادی مانند؛”رودی جولیانی،مایکل موکیزی،لویس فری،هاوارد دین،ویدال کوادراس،استیونسون،کندی،شهرداران برخی شهرک های فرانسوی،برخی دیگر از مقامات سابق آمریکایی،فرانسوی،الجزایری،بلژیکی،عربی و …” در جلسات مریم رجوی، شامل زنجیره ای از اقدامات لابی گری برای پیشبرد اهداف مجاهدین است که مابه ازاء دریافت پول صورت می گیرد.

تصور برخی ایرانیان از شغل “لابی گری” و “لابی ها” تا آنجا که به دریافت پول یا پرداخت رشوه بر می گردد،در بسیاری از جهات با واقعیت های روز انطباق ندارد.همانگونه که “مایکل موکیزی-دادستان سابق آمریکا” یا “هاوارد دین” و “کندی” از اینکه اعلام کنند برای شرکت در جلسات مریم رجوی پول دریافت می نمایند،ابایی ندارند.خاصه اینکه در مسیر سیاست های بخشی از جنگ طلبان آمریکایی و اسرائیلی قرار داشته و فعالیت های انجام گرفته شده را منطبق بر استراتژی متقابل آن کشورها بر علیه ایران می دانند!

بعبارتی ایرانی ها جهان بیرون را اکثرا با معیارهای ارزشی خود و آنچه که خود بدان اعتقاد دارند،محاسبه می نمایند.اینگونه حساب و کتاب های ارزشی، گاها آنقدر زیاد و غلیظ می گردد که فراموش می شود سیاست را با نظام عقیدتی یا ارزش های دادگستری یک فرد،یک دیدگاه،یک ایدئولوژی و یا یک کشور مشخص ننوشته اند.بلکه براساس معیارهای کاملا سیال،غیر اعتقادی،در مواردی غیر انسانی وغیر قضایی بوده و ترفندهای بکار گرفته شده نیز کاملا غیر عادلانه می نماید.نمونه بارز این نوع سیاست، “تحریم های بین المللی بر علیه مردم ایران”،هماهنگ کردن کشورهای اروپایی تاثیر گذار و به سرانجام رساندن چنین امری است.این نمونه را می توان بزرگترین “لابی گری” آمریکا در سطح جهانی با متحدین و حتی کشورهای هم جوار بر علیه ایران نامید، که تاثیرات عمیقی بر فاجعه بار شدن وضع معیشتی مردم داشته و دارد.

در چنین روندی هیچ گونه مرزی بین حقیقت و دروغ وجود ندارد.کسی به دنبال اجرای عدالت نمی باشد.هیچ کسی در فکر احقاق حق مظلومان نیست.نمونه های زیادی در این رابطه وجود دارد که اثبات می کند برای رسیدن به هدف لابی شده از هر ابزاری استفاده می گردد.نقطه ضعف ها یکی از کاربرد ترین مشخصه ها است.نمونه ها در این باره بسیار زیاد است که به تعدادی از آنها اشاره می شود؛،”عراق در حال دستیابی به بمب اتمی است-حمله نیروهای ائتلاف به عراق”،”حکومت ایران تا یک سال دیگر به بمب اتمی دست می یابد-و تکرار سالانه آن توسط نتانیاهو و سایر رهبران اسرائیل”،”عربستان سعودی بیشتر از ایران حقوق بشر را رعایت می کند”،”تا شش ماه دیگر حکومت ایران را سرنگون می کنیم- از سال ۱۳۶۰ تا کنون توسط رجوی” و …

مقدمه فوق و برخی نمونه های بین المللی برای این بود که بدانیم در جهان سیاست و بطور خاص سیاست ایران با چه گروه یا گروه هایی روبرو می باشیم.گروهی که بخشی از سیاست فشاربوده و در هماهنگی بین المللی با سایر لابی گران بزرگ بر علیه مردم ایران فعالیت مستمر دارند!

باید توجه داشت که بیان حق و حقیقت و آنچه که در دوران اسارت پادگان اشرف یا لیبرتی بر افراد جداشده و منتقد گذشته کافی نیست.از طرفی هر چقدر بر حقیقت پافشاری گردد، لابی ها بیش از حد تصور مانور داده و میز را بر می گردانند.چرا که در دنیای ارتباطات و لابی گری،حرف اول و آخر را پول و قدرت می زند.گروه رجوی هم پول کافی دارد و هم قدرت خرید!

نمونه هایی که توسط لابی های غربی مجاهدین بر علیه جداشدگان انتشار یافته و هنوز هم ادامه دارد،در مسیر تخریب افکار عمومی ارگان ها،شخصیت ها و مراکز دولتی یا حقوق بشری غربی ها است.چنانچه دیده ایم،رجوی قربانی خود را با توسل به گزارشات بجا مانده از تشکیلات،جعل آنها و همراه نمودن با دروغ های بزرگ از جمله وابستگی به سپاه قدس یا وزارت اطلاعات که در غرب می تواند حساسیت برخی نهادها را برانگیزاند، ترویج و منتشر می نماید.

در همین مسیر نیروهای درونی خود را نیز وارد می نماید.تا با نوشتن و انتشار سلسله مقالات در سایت های وابسته،تلویزیون و…، فرد منتقد را هم در ملاء ایرانی ها و هم نزد مقامات قانونی محاصره،شک برانگیز و غیر قابل تحرک نمایند.تاخت و تاز برعلیه جداشدگان شورا و منتقدین فعال مانند دکتر کریم قصیم،دکتر محمد رضا روحانی،ایرج مصداقی،اسماعیل وفا یغمایی،عاطفه اقبال،عفت اقبال،هادی افشار،امیر صیاحی،ایرج شکری،محمد علی اصفهانی و خیل دیگری از جداشدگان بر روی ریل تخریب و ترور شخصیت حرکت می نماید.هدف اینگونه اعمال نیز کاملا مشخص می باشد؛یا سکوت و یا ارعاب و ایزولاسیون!

بعنوان نمونه، تعدادی از جلساتی که در مسیر افشاگری برگزار شده بود، عوامل شناخته شده مجاهدین از جمله حسن حبیبی و علی اکبرآرمیده به سالن مورد نظر مراجعه نموده و با انتشار و ارائه جعلیاتی عنوان کرده بودند افرادی که قرار است اینجا جلسه برگزار نمایند، از تروریست های بنام سپاه پاسداران بوده و علاوه بر آدم کشی های بسیار در زندان جمهوری اسلامی، جزو تیر خلاص زن ها نیز بوده اند.

یا شناسایی محل زندگی جداشدگان و منتقدین و ارسال نامه به همسایگان،آژانس و مغازه های اطراف محل سکونت که در فلان خانه مجموعه ای از تروریست های سپاه قدس زندگی می کنند و شما باید آنها را بیرون کرده و به پلیس تحویل بدهید.

شاید برخی بگویند که اینها بی تاثیر است.مهم تاثیر دروغ های گروه رجوی بر ایرانیان نیست،بلکه مهم تخریب افکار عمومی و ترور شخصیت قربانیان در جامعه غرب می باشد، تا به این وسیله صدا و انتقاد آنان به گوش کسی نرسد.همانگونه که “بزرگترین شاعر مقاومت- اسماعیل وفا یغمایی” اکنون بعنوان رابط “انجمن نجات” و “نشخوار کننده فضولات جمهوری اسلامی” معرفی می گردد.و همینطور هادی افشار،ایرج مصداقی و سایرین.

داستان جداشدگان، منتقدین و قربانیان گروه رجوی همچنان ادامه دارد،همانگونه که فعالیت لابی های غربی و شعار نویسان درونی بر علیه “همرزمان سابق” نیز در تداوم می باشد.

دربرابر ترور شخصیت و دروغ های بزرگ رجوی چه باید کرد؟

تعدادی ازقربانیان و جداشدگان مجاهدین می گفتند عوامل رجوی با قصد و هدف جاسوسی، رفت و آمدها و محل زندگی شان را تحت نظر داشته و مدام در حال جاسوسی و سم پاشی بر علیه آنان می باشند.برخی می گفتند نمی دانیم ظلم هایی را که رجوی بر ما رواداشته را چگونه باید بیان کنیم تا این گروه دست از سر ما بردارد.تعدادی دیگر نیز با ارسال نامه به مجامع بین المللی به دنبال دادخواهی از خود بودند.و برخی نیز در پی سئوال و سئوالاتی…

به همه این عزیزان باید بگویم که برخورد فردی با گروه رجوی یک انحراف بزرگ است.من هیچوقت دشمنی فردی با رجوی نداشته و قصد کینه جویی یا انتقامجویی فردی از این گروه یا رهبری آن را نیز ندارم.”رجوی” یک فکر و راه باطل است.با این تفکر و چاه ویل باید بصورت قانونمند و علمی رفتار نمود.مشکل ما منتقدان این است که چشم هایمان به ظلم های فردی باز و به ظلم رواشده به یک نسل و انحراف ایجاد شده در جامعه بسته است.از طرفی با دلسوزی نیز نمی توان نقد نمود.دلسوزی برای کسی است که دلی در تپش دارد.افراد یا کسانیکه ابزار ترور شخصیت را رها ننموده و برای فریب بیشتر، لابی های غربی را در مسیر انحراف افکار عمومی بکار می گیرند، لیاقت و شایستگی عرض اندام در جمع ایرانیان ندارند.از نظر من این گروه خیانتی نابخشودنی به مردم ایران و جامعه ایرانیان خارج از کشور روا داشته که در تاریخ گروه های ایرانی منحصر به فرد است.چنین روندی در هیچ یک از گروه های سیاسی ایرانی که سابقا قد و بالای بلندتر از رجوی نیز داشتند و اکنون نیز در صحنه سیاسی ایران حضور دارند،مشاهده نشده است.

به اعتقاد من،دوران افشاگری های فردی بعد از انتشار گزارش ۹۲ توسط ایرج مصداقی و جداشدن چهره های شاخص و منتقد از شورا، به پایان رسیده است.

اگر جداشدگان و منتقدین می خواهند فعالیت مفید و تاثیر گذاری در جامعه غرب داشته باشند،حرف ها و انتقاداتشان به درون و بیرون مجاهدین تاثیر بیشتری داشته باشد، باید در قالب جمعیت های متشکل حقوق بشری و حرفه ای متمرکز گردند.

کسانیکه “اعتصاب غذای تشکیلاتی” را “نبردی پیروزمند برای آزادی” نامیده و وسیله ای برای باج گیری از جوامع بین المللی کرده اند،بدون شک در مسیر ضد انسانی و برای هر چه بیشتر به کشتن دادن اعضای محصور در کمپ لیبرتی تلاش می نمایند.این افراد بلندگویی برای توجیه کشتار سازماندهی شده اعضا، و وسیله ای برای انحراف ارگان های حقوق بشری می باشند.

در کدام نقطه از جهان،قاتلان،شکنجه گران و آنهایی که مانند مریم رجوی حکم اعدام برای اعضای قربانی امضا نموده اند، به این صراحت می توانند راجع به حقوق بشر دروغ بگویند.

مریم رجوی باید از زندان ها و شکنجه گاه های مجاهدین در پادگان اشرف سخن بگوید.در باره زنان ناراضی،مرگ ها،خودکشی ها و تاراج هست و نیست آنها سخن بگوید.مریم رجوی بجای سخنرانی در باره “رحم” و”مروت” و “حقوق بشر” پاسخ دهد که چرا برای اعضای ناراضی درون مجاهدین و آنهایی که خواهان جدایی بودند،حکم اعدام امضاء نموده است؟ در حکم اعدامی که رجوی در سال ۱۳۸۰ و در برابر ۴۰۰۰ نفر برای من صادر کرد،فقط یک امضای دیگر وجود داشت و آن هم امضای مریم رجوی بود!

فراموش نباید گردد که ما در برابر پیشرفت و تحولات مردم ایران بسوی بهروزی و جهان عاری از جنگ و تروریسم مسئولیم.در برابر آن ۱۰۰۰ خانواده ای که به مدت ۱۰ سال مقابل پادگان اشرف در انتظار ملاقات بودند و دست آخر رجوی آنها را تحت عنوان “سگ های زنجیری”،”خانواده الدنگ” و مزدوران وزارت اطلاعات از عزیزانشان جدا کرد،مسئولیم. ما در برابر خود و نسلی که رجوی آنها را به انحراف کشاند، مسئولیم و به عنوان انسان آگاه در برابر آنهایی که توسط رجوی در لیبرتی افسون شده اند مسئولیت داریم.

پاشنه آشیل گروه رجوی در فعالیت های حقوق بشری و افشای نقض حقوق انسانی اعضای جدایی خواه و فریب خوردگان تشکیلات مجاهدین است.پاشنه آشیل مجاهدین در ترورهایی است که از ۴۰ سال پیش شروع شده و اکنون در قالب ها و شکل های مختلف از عراق تا کشورهای اروپایی گسترش یافته و برای جامعه بین المللی به چهره ای کریه و غیر قابل تحمل تبدیل گردیده است.پاشنه آشیل رجوی در باز گرداندن او به لیست جادویی تروریسم بین المللی است.

تقریبا این توانمندی در اکثریت قریب به اتفاق منتقدین، جداشدگان و قربانیان گروه رجوی وجود دارد.گستره فعالیت های انسانی و افشاگرانه،باید به سمت ارگان های دولتی،شوراها،ارگان های حقوق بشری،نهاد های پناهندگی،پارلمان ها و … باید باشد.تا به این شکل از آثار تخریب گروه رجوی کاسته و آنان را در مسیر پاسخگویی به جامعه،حقوق بشر و قانون قرار داد!

خروج از نسخه موبایل