شکست فضاحت بار اعتصاب غذای باند رجوی

از اول هم دعوا بر سر هیچ بود؛

ازمدت ها پیش و بمنظور فشار بر سازمان های بین المللی و دولت عراق و نیز استفاده ی تبلیغاتی از جار و جنجال به پا شده وهمچنین با هدف استفاده داخلی و ادامه فریبکاریهای فرقه ی رجوی، اعتصاب غذایی (به مدت ادعایی 108 روز!!؟؟) در اعتراض به دستگیری 7 نفر از اعضای پادگان اشرف- که صحت خبر این دستگیری هرگز به ثبوت نرسیده –  درکمپ لیبرتی براه انداخته شده بود که پایانی نافرجام و رسوا کننده برای این گروه فرقه ای داشت.
اینهمه سر و صدا با هزینه ی گزافی که صرف تولید آن شده بود،  ظاهرا با توصیه ی یکی دو سناتور آمریکائی و یا پارلمانتر اروپایی که ظن قوی میرود این توصیه هم با درخواست زبونانه ی رهبران فرقه از این سناتورها و… انجام گرفته بود، مانند طبل پرغریوی فروکاست و صدایش خاموش شد.
بلی زندگی یکبار دیگر نشان داد که استفاده از واژه ی معروف " آی گرگ، آی گرگ" آن "چوبان دروغگو" که باند رجوی سابقه ی استفاده ی طولانی و ممتد ازاین شیوه ی کهنه شده را دارد،  دراین مورد خاص نیز به شکست محتوم خود انجامید و بلکه برضد خود تبلیغ گشت.
حضرات خیال میکنند که مردم ایران و جهان و دولت ها و سازمان های ذیربط کاری جز این ندارند و همواره مترصد جوابگویی به خیمه شب بازیهای فرقه ی رجوی میباشند!
رجوی که چند دهه ای تبلیغ کرده که محور عالم است و این امر بر خود وی نیز مشتبه گردیده، این بار اگر چشم بینا وعقل متعارفی داشته باشد- که درمورد دوم فاقد آن است – برای هزارمین بار مشاهده خواهد کرد که این نوع تبلیغات که حکم زورگیری را دارد، مدتهاست که تاریخ مصرف اش به پایان رسیده است.
اوباید درعمل دیده باشد که درد ومشکلات مردم، توجهات ونیازها و احساساتشان، درجایی غیر از مشغول شدن به مسائل درون فرقه ای او دارند ولی دریغ از یک جو عقل سلیم!
اما خاکستری که از این آتش بازی های رجوی برجا ماند، لطمه خوردن به سلامتی عده ای بودند که مامور و معذور تا دست به اعتصاب غذا زده بزنند.
سئوال این است که آیا رجوی و شرکایش، سلامت ازدست رفته ی این افراد را بازخواهند گردانید؟ واگرنه – که همینطور هم هست- برگ سیاه دیگری برپرونده ی قطور رجوی افزوده خواهد شد که مسئول جوابگویی به آنهم میباشد.
دیگر اینکه این اعتصاب و هیاهوی متعاقب آن، چرا درست درزمانی انجام گرفت که مسئله ی انتقال 42 نفر ازبازماندگان اشرف مطرح بود وساکنین لیبرتی مانند دیگر مردم ایران این حق را داشتند که با آنها بعنوان شاهد زنده،درمورد وقایع مرموز روزهای پایانی اردوگاه اشرف خبرهایی را بشنوند که اعتصاب مذکور مانع تحقق آن گردید.
آیا این اعتصاب در راستای عدم دسترسی به این 42 نفر نبود؟ واگر بود چه راز و رمزی در این پنهان کاری وجود داشته است؟
 با شناختی که ازاین فرقه وجود دارد، بنظر میرسد که این اعتصاب با هدف درتنگنا گذاشتن سازمان صلیب سرخ جهانی هم بوده است وآن اینکه احتمال داده میشود که این سازمان جهانی تحت فشار روانی رهبران فرقه قرار گیرد تا نتواند به وظایف خود درقبال اسرای فرقه عمل کند و بدین ترتیب دیوار چینی بین این اسرا و مامورین مستقر صلیب سرخ کشیده شود تا آنها نتوانند با اسرا و این 42 نفر دیگر ارتباط برقرار کرده و درصدد رفع مشکلات آنها باشند.
مورد اخیر درخدمت ایزولاسیون بیشتر اسرا و جلوگیری از فرار احتمالی آنهاست!

خروج از نسخه موبایل