وارونه نمایی مضحک در سایت رسمی فرقه رجوی!

فرقه رجوی مضمحل شده و منزوی از جامعه ایران و ایرانی  به نقطه ای رسیده است که در جنگ روانی سایبری علیه مردمان ایران زمین نابخردانه روزگارمی گذراند. با دجالیت تمام دروغ می بافد و وارونه نمایی میکند تا به خورد اعضا و هواداران نگون بخت خود بدهد تا فکر بازگشت به دنیای آزاد خصوصا وطن اسلامی به مخیله شان نزند اما بیهوده و گزاف آب در هاون میکوبند.
امروز از برای رصد کردن مطلبی به سایت رسمی فرقه رجوی موسوم به مجاهدین خلق سرک کشیده بودم که جورواجور با لاطائلات دروغ و مشمئزکننده مواجه شدم که هرچند ارزش بازگوکردن و جواب دادن ندارد ولیکن چون با خواندن یک مطلب تماما دروغ مبنی بر وجود اعتراضات مردمی در ایران، خاطراتی از مناسبات استثماری و دیکتاتورمابانه در فرقه رجوی درمن زنده شد خواستم اصل حرفم را در چند سطرکوتاه به اطلاع مخاطبانم برسانم.
واما تیتر مطلب درج شده در سایت رسمی فرقه رجوی
"اعتراضات در تبریز، رشت و شهر کرد: جمعی از کارگران شهرداری رشت در اعتراض به مرگ همکاران خود هنگام کار در خیابانها و نبود امنیت جانی تجمع کردند."
والله خودم درشهررشت زندگی میکنم ومطلقا ازمرگ کارگران شهرداری رشت دراثرعدم امنیت جانی خبری نشنیدم ومعلوم نیست ستاد داخله رجوی درلیبرتی وفرانسه چگونه وازکدام منبعی چنین خبرمسرت بخشی! برای خود دست وپا کردند وخواستند به خورد اعضا وهواداران خود بدهند والقاء کنند که ایران اخ است تا ازاین رهگذر خوراک تبلیغی روانی برای خود کسب کنند!
درهمین مطلب ازمنظردیگری نوشتند که " کارگران تبریزضمن اجتماع درمقابل استانداری درپی مطالبات خود بودند" که البته دراین باب درست فرمودند ودرتمام جوامع یک امربسیاربدیهی است که کارگران آن ممالک با وجود انبوه کارخانجات وشرکتهای خصوصی وغیردولتی و"ان جی او"ها گاها دریافت حقوقشان به تعویق بیفتد ویا اصلا مورد ظلم وتعدی روسای کارخانجات قرار داشته باشند! حال سوال از رجوی و دارودسته اش این است که که خب نکند کشف مهمی بعمل آوردید!؟
نمیدانم چرا وچگونه درعالم افکارات و تخیلاتم به یکباره به تیف یعنی محل جداشدگان فرقه رجوی در نزد امریکاییها رفتم و برایم بسا خاطرات بسیار تلخی پدیدار شد. جداشدگانی ازجمله خودم بودند که متعاقب جدایی از فرقه با وجود حضور ده ساله و پانزده ساله و حتی بیست وپنج ساله درمناسبات استثماری رجوی وبه هدردادن نیمی ازعمرخود خصوصا ایام جوانی در باطلاق اندیشه های فرقه گرایانه رجوی ؛ نه تنها ازکمترین حمایت وکمک مادی رجوی برخوردارنشدند بلکه با تحمل مشقات و کتکاری فراوان تن خسته و مجروح خود را به تیف رسانده بودیم و حال می بایست از امریکاییها طلب کفش وکلاه وپول و پله میکردیم که چقدربرایمان جانکاه وطاقت فرسا می نمود.
درآن وانفسا ودرآن دوران حضورم درتیف تا قبل ازبازگشتم به میهنم ایران یکروز دیدم دوست عزیزم ایرج صالحی (همکار نازنیم درانجمن نجات مازندران) جداشده از رجوی خائن که یک پایش را با رفتن روی مین درعملیات مرزی ازدست داده بود؛ بسیاراندوهگین است و از درد ناحیه پای قطع شده اش واینکه پای مصنوعی مناسب ندارد؛ می نالد وعذاب میکشد. دوستانه ازوی پرسیدم یعنی قبلتر که درسازمان بودی هم همین وضعیت را داشته است که جواب داد نخیروضعیت بهتری داشتم ولیکن متعاقب جدایی ازرجوی ؛ جدای ازسایرمشقاتی را که تحمل کردم ؛ رجوی وتشکیلات جهنمی اش پای مصنوعی اصلی ام که هم سایزپایم بود را به من ندادند واینطوری خواستند که ازمن زهرچشم بگیرند وشکنجه ام کنند!!
حقیقتا دیگرحوصله وانگیزه پرداختن به موارد اینچنینی را ندارم چونکه خیلی آزارم میدهد و روح و روانم را درهم می فشارد. فقط خواستم به رجوی متواری بزدل بگویم که چقدر درحق اعضای ناراضی و منتقد خود و همچنین درحق ملت ایران ظلم و جنایت کردی و کارنامه سیاه و نفرت انگیزی برای خود ترسیم کردی که البته به حکم تاریخ وانقلاب درچشم اندازی نه چندان دور پاسخگو خواهی بود درغیراینصورت اگرشانس با تو باشد خواهی توانست چونان شارون قصاب صبرا و شتیلا چند سالی درکما وسپس به مرگ ذلتبار و سیاه تن بدهی ولیکن درهرصورت مرگ ننگین در انتظار توست و شادمانی و خوشحالی برای جداشدگان وعموم ملت ایران.
 

خروج از نسخه موبایل