خشت کج اول چون نهد معمار کج

چند سالیست در پی سقوط صدام دیکتاتور عراق  و ورود نیرو های امریکایی به عراق، منطقه دچار تحول گردید و همه حکومت ها،سازمانها و احزاب و جریانات مختلف که  هرکدام بنوعی در این منطقه دستی در آتش داشتند میبایستی موضعگیری و سمت گیری حرکت خود را با این تحولات و انتخاب مسیر آینده مشخص نمایند.لذا هرکس و جریان با اتکاء به ماهیت و دیدگاه خویش ناگزیر به ارائه مشی جدید شد.

و در این میان به مصداق شعر خواجه شیراز:

خوش بود گر محک تجربه آید بمیان            تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد

آنکه بیش از همه در کانون این تجربه و آتش قرار داشت مجاهدین بودند، مجاهدینی که سالیان شعارهای استقلال، آزادی و امپریالیزم ستیزی شان گوش فلک را کر کرده بود. اما چون در ماهیت و درونمایه مجاهدین این شعار ها محلی از اعراب نداشت لذا: محک تجربه بمیان آمد و جریان سراپا غش مجاهدین را بدجور متزلزل و لرزان نمود و در پی آن ضربه مهلک هر روز به رنگی در می آیند.

یک روز طرفدار صدام علیه ایران، روز بعد نوکر آمریکا علیه ایران، روزی خواهان سرنگونی حکومت ایران و هر سال را سال سرنگونی اعلام کردن، و درپی مایوس شدن از هدف اول به سرنگونی حکومت سوریه میپردازند و مریم قجر در آغوش رهبران تروریست تکفیری رقص وحدت میکند، با  ملاحظه عظمت و پایداری جبهه مقاومت علیه تروریست های دست نشانده امریکا و عربستان از آنهم ناامید شده و بدنبال سرنگونی دولت مالکی در عراق و نهایتا با سرنگونی خود و سازمانش و فرو ریختن آخرین خشت دیوارهای اشرف کلاه خود را نیز برباد داده و بدنبال پناهگاهی برای خویش است. اما کلید واژه و رمز اینهمه سردرگمی و خواب های پنبه دانه و ضربات مغزی و شک های پی در پی که کیش شخصیت و تفکر فرقه ای شخص مسعود مانع از درک و فهم آن میشود همان خشت اول است که مسعود (معمار) کج گذاشت و با شعار جنگ مسلحانه، ارتش به اصطلاح آزادیبخش آنهم در خاک عراق را در جنگ علیه مردم ایران و نیروهای مدافع مرزهای ایران بنا نهاد.

طراح و استراتژیستی که هیچگاه در میان مردم نبوده و تفکرش با واقعیات جامعه و خواستگاه مردم قرابتی نداشت و از همان اوایل انقلاب با فرار مذبوحانه از ایران با لباس مبدل بهمراه بنی صدر و تشکیل شورای آش شله قلمکار در فرانسه و در چند اقدام محیر العقول ازدواج و طلاق با فیروزه بنی صدر و جدایی ها و… و نهایتا اشتراک نظر و ماهیت خیانت بار رجوی با صدام گره خورد و در یک اتحاد عمل بعنوان یک استراتژی جنگ منظم مسلحانه در قالب به اصطلاح ارتش آزادی خشت اول را کج گذاشت.

اگرچه میشود زاویه گرفتن این سازمان با انقلاب مردم ایران و اقدامات تروریستی سالهای 59-60 را خشت اول تلقی نمود امااین اقدام چون در کشور بیگانه و دشمن در حال جنگ با ایران و ایفای نقش پیاده نظام و ستون پنجم ارتش صدام علیه تمامیت ارضی ایران و منابع حیاتی این مرز و بوم بود با اولویت بیشتری آنراخشت اول در  نظر میگیریم که با تصورات واهی و خیالپردازانه که:
تغاری بشکند ماستی بریزد          جهان گردد بکام کاسه لیسان

تصور میکرد ارتش بعثی نیروهای مسلح ایران را شکست خواهند داد و مردم با گل و بلبل به استقبال این خیانتکاران خواهند آمد (زهی خیال باطل)

و این همان دلیل اظهر من الشمس بیگانگی ماهیت رجوی با مردم ایران و خواستگاه آنان و تحلیل غلط و ناشیانه و عدم شناخت محسوب میشود. همین امر موجب شد که: تا ثریا میرود دیوار کج

و اگر یک ارزن صداقت در وجود رجوی و سران مجاهدین یافت شود بایستی بلادرنگ به همان خطای بزرگ خشت کج در پیشگاه ملت بزرگ ایران اعتراف کرده و درخواست عفو و تخفیف مجازات نمایند و…… که دریغ از صداقت: یافت می نشود گشته ایم ما.

خروج از نسخه موبایل