هیچ گاه رجوی مقصر نیست!

اگر روزی تقصیرها را بخود بگیرد دیگر وجود ندارد!
بنگرید رجوی چگونه تقصیرها و خونریزیها را از سر خود باز می کند. راستی که فرزند شیطان است.
چند ماه از حادثه کشتار در اشرف می گذرد، مجاهدین خلق گزارشی منتشر کرده اند که به جزئیات و اتفاقاتی که در این روز به وقوع پیوست، می پردازد. در مورد محتوای گزارش هیچ نکته قابل توجهی نیست که به آن پرداخته شود. زیرا تنها و تنها به شیوه کار و نحوه عملکرد تیم عمل کننده پرداخته است. اما اگر بخواهیم اصلی ترین و مهمترین دلیل انتشار این گزارش را کنکاش کرد، چیزی نیست جز پرداختن به «مسعود دلیلی» که آن را عامل اصلی حمله معرفی کرده است. بقیه گزارش، تنها و تنها مقدمه و مؤخره ای برای این موضوع می باشد.

جناب رجوی از مخفیگاه خویش، برخی اطلاعیه ها را به نام «دبیرخانه شورای ملی مقاومت» منتشر می کند، برخی را بعنوان «کمیسیون قضایی»، برخی دیگر را بعنوان کمیسیون فلان و بهمان، برخی دیگر را بعنوان و اسامی مستعار و موهومی مثل «هاشم زاده ثابت»، «م. سروش» و الی آخر. شاید ده سال در مخفیگاه ماندن و قبل از آن چهل سال بدور از جامعه زندگی کردن، او را تبدیل به کسی کرده که با توهم زندگی کرده و با توهم گذران عمر می کند.

این اطلاعیه اما از طرف «ارتش آزادیبخش» منتشر شده است. «ارتش آزادیبخش» قریب به بیست و پنج سال پیش وقتی که جنگ ایران و عراق به پایان یافت، دیگر وجود خارجی نداشته است. ارتش آزادیبخش دست ساز آقای رجوی، برآمده از جنگ ایران و عراق بود. او سعی می کرد با استفاده از جنگ ایران و عراق، استراتژی شکست خورده جنگ مسلحانه را ترمیم کند. اما با پایان جنگ، دیگر این توهم هم به پایان رسید و طبق تحلیل های درون تشکیلاتی، از سال 67 به بعد بدنبال «جرقه و جنگ» بوده است که این میان برای او هم کلاهی دوخته شود.

اطلاق کردن این گزارش به «ارتش آزادیبخش» خود قبل از هر چیز بیانگر در اوهام زندگی کردن فردی است که زندگی بیش از سه هزار نفر را در جهنم عراق نگهداشته تا به توهمات خود ادامه دهد.

از یک تا صد این گزارش، مصرف داخلی دارد. قطعا و منطقا باید برای هر عضو تشکیلات پیش آمده باشد که «طولانی کردن ماندن در اشرف و نگهداشتن صد نفر در آنجا چه ثمری داشته است؟»، «آیا هدف آن تنها وتنها به کشتن دادن پنجاه نفر بوده که بلافاصله پس از کشته شدن آنها اشرف با فاصله کوتاهی تخلیه شد؟»

یا سؤالاتی مثل اینکه «در اشرف می مانیم تا بمیریم» و «اگر اشرف بایستد جهان خواهد ایستاد» چه شد؟ با توجه به وضعیت تشکیلاتی و اختناق مطلقی که وجود دارد، ممکن است کسی بر زبان نیاورد ولی همه آنها این سؤال در ذهن و ضمیرشان می گذرد و رجوی نیز این را بخوبی می داند. پس بایستی برای این شعارهای پوشالی که همه بر باد رفته است، چاره ای اندیشید و توجیهی تولید کرد.

در این گزارش به چند کد اشاره می کنم که به وضوح نشان می دهد بدنبال برآورده کردن این خواسته است:

ـ در چندین جای گزارش به کرات بیان شده که اگر خیانت مسعود دلیلی نبود تلفات ما تک رقمی بود.

ـ در جای دیگر گفته شده اگر همکاری مسعود دلیلی با استخبارات عراق نبود ما مجبور نبودیم اشرف را به این شکل تخلیه کنیم.

ـ فرماندهان و مسئولان دارای استحکامات و اتاقهای زیر زمینی امن بودند و اگر شبیخون زده نمی شد آنها فرصت می کردند به پناهگاه بروند.

ـ آمار 101 نفر برای افراد اشرف که بطور ضمنی رجوی خودش را هم جزو نفرات اشرف جا می زند ولی قطعا همگان بخوبی می دانند که او یک هزارم درصد هم حاضر نیست روی جان خودش ریسک کند و همه ما که در تشکیلات بوده ایم بارها و بارها شنیده ایم که گفته می شد، «سازمان حتی به بهای جان تک تک نفرات، حاضر نیست یک درصد روی رهبری ریسک کند»
رجوی برای درون تشکیلات نیاز به این گزارش داشت. نیاز داشت علت شکست در استراتژی بازگشت به اشرف و نگهداشتن اشرف به بهانه اموال و همین طور کشته شدن نوزدهم فروردین و هفتم مرداد برای نگهداشتن اشرف بود، جوری توجیه کند.

البته بگذریم که مسعود دلیلی خودش زمانی یکی از نزدیکترین نفرات به رجوی و از محافظین نزدیک او بود ویکی از مجرب ترین نفرات در بکارگیری سلاحهای سبک و افسر آموزش سلاحهای سبک در ارتش بود. ولی با انقلاب درونی ناسازگار بود و به همین علت او را از تمام مسئولیت هایش خلع کردند و عاقبت هم کاسه کوزه ها را سرش شکستند و حتما الان هم شروع نشستها در لیبرتی با شعار مرگ بر دلیری خائن و مزدور شروع می شود. ولی هنوز هم دجالیت رجوی را نشناخته ایم! خلاصه او را هم کشتند و گفتند در درگیریها کشته شد.

 رها آذری زاده

خروج از نسخه موبایل