در قسمت قبلی بند (ش) که همان شورای رهبری بود را خدمت شما خواننده محترم باختصار توضیح دادم. در این قسمت بند بعدی که بند (ر) یا ریاست جمهوری بود را توضیح خواهم داد!
در همان زمان بود که سازمان بشدت مشکل مالی داشت. بطوریکه بسیاری از حتی خودروهایی که در آنزمان بآنها نیاز مبرم نبود را به مردم عادی عراق فروختند! با درست کردن سند قلابی خودروها یا دیگر وسایلی که امکان به پول تبدیل کردنشان بود را فروختند! کار بجایی رسیده بود که بعضی از مسئولین سازمان به گردن بچه ها نگاه میکردند و اگر کسی گردن بند در گردنش بود را در شرایطی قرار میدادند که خودش بیاید و گردن بند را به سازمان اهداء کند! حتی غذا آن زمان در سازمان بسیار بی کیفیت و دم دستی شده بود. خود رجوی بارها در نشستها گفته بود که اوضاع مالی سازمان اصلا خوب نیست و به خانواده هایتان بگویید که برایتان پول حواله کنند. ما هم ساده تصور میکردیم که رجوی شیاد راست میگوید! اما بخوانید واقعیت ماجرا را. بدلیل اینکه چندی قبلش نشستهای انقلاب برگزار شده بود و خارج رفتن مرز سرخ شده بود رجوی برای اینکه بتواند بدون اینکه خیلی آبرو ریزی شود مریم را برای تمدید پاسپورتش به فرانسه بفرستد این داستانها را براه انداخت که مشکل مالی داریم و به مریم ماموریت دادم که برود و با مالی اجتماعی مسئله مالی سازمان را حل و فصل کند. مالی اجتماعی نوعی گدایی البته با درآمد خیلی بالا و خوب بود. یعنی کادرها و هواداران را با آلبومهایی که در آن عکس بچه های بی سرپرت و یتیم و نیازمند در آن قرار داده بودند را به خیابانهای کشورهای اروپایی یا امریکا میفرستادند و این افراد مجبور بودند که جلوی مردم عادی را در خیابان بگیرند و با نشان دادن عکس بچه های بی خانمان مردم کوچه و بازار را تحت تاثیر قرار داده و از آنها هرچه میتوانند پول بگیرند! که البته تمامی پول هم خرج عیش و نوش مریم و مسعود رجوی میشد! چرا که آن پول به دلار یا پولهای رایج در کشورهای اروپایی از مردم اخذ میشد و وقتی به عراق منتقل میگردید و به دینار عراق تبدیل میشد پول زیادی میشد! اما تمامی این داستان دروغ محض بود. نه سازمان مشکل مالی داشت و نه پول گدایی شده در اروپا به بچه های بی خانمان تعلق میگرفت. سازمان تمامی نیاز مالی خود را از عراق میگرفت و به ازاء خوشخدمتی که برای صدام میکردند از آنها پول و امکانات میگرفتند!
خلاصه داستان بند (ر) هم در سازمان این بود.ولی این بند خیلی زود تمام شد و بند های بعدی آمدند. چون این بند نه بار ایدئولوژیکی داشت و نه بار تشکیلاتی که بخواهند خیلی سرش هیاهو به پا کنند! ادامه دارد………..
مراد