رجوی ها از فرط فلاکت به بریده سابق خود متوسل شده اند

مدتی است که دست رجوی بیش از پیش رو شده و حتی مخالفان نظام نیز بر این نکته انگشت گذاشتند که او عامل اصلی به کشتن دادن اعضای فرقه در عراق است. انتقادها به شخص او و سیاست های ابلهانه و سیر او در هپروت و اوهامی که 180 درجه با واقعیت اختلاف دارند رو به فزونی گرفته است. آنها که دیدند دیگر حنای شان رنگ باخته و تهدید کردن جدا شدگان و مخالفین بی اثر گشته و مخالفان مستمرا به افشاگری های خود ادامه می دهند، برای فرار از مخمصه دست به دامان افرادی شدند که قبلا آنها را بریده می نامیدند. افرادی که بدلیل ترس از مردن و نه اختلاف یا انتقادات سیاسی و تشکیلاتی از فرقه جدا شده و به همین دلیل نیز از لحظه جدایی حتی یک کلمه هم علیه جنایات و انحرافاتی که در فرقه رجوی شاهد بودند ذکر نکرده بلکه بابت این سکوت وجوهی از فرقه دریافت کرده و روزگار می گذرانند.
یکی از این افراد فردی بنام هرمز صفایی می باشد که بدلیل ترور و آدم کشی در سال 60، در ایران دستگیر می شود اما از زندان فرارکرده و به خارج می رود. وی در خارج جذب فرقه شده و در سال 1366 به عراق فرستاده می شود اما بعد از مدت کوتاهی اعلام می کند که به شدت ترسیده و نمی تواند در عراق بماند. در آن زمان رجوی چون دنبال عملیات نظامی در مرزها بود، برای ممانعت از تاثیر گرفتن اعضا از این افراد و منصرف شدن آنها از عملیات، فردی که می گفت می ترسم را به سرعت از تشکیلات جدا می کرد. سپس برای زهر چشم گرفتن به وی ابلاغ می شد که خیانت کرده و حکمش اعدام است. آنگاه برای آنکه بتوانند از این فرد بهره برداری کنند به او می گفتند « اما رهبری (رجوی) تو را بخشیده و مابه ازاء این عفو، تو هم باید در خارج حق رهبری را ادا کرده و برای سازمان کار بکنی » و بعد از گرفتن تعهد، آن فرد را به خارج می فرستادند. مسئولین فرقه از یک سو برای اینکه ذهن اعضا را نسبت به جدا شدن از فرقه ببندند، در درون تشکیلات هرمز صفایی و امثال او را به عنوان خائن، بریده و بزدل می نامیدند و از سوی دیگر در خارج از کشور در ازای پرداخت مبلغی پول، از آنها می خواستند تا بعنوان سیاهی لشکر در برنامه های فرقه شرکت کنند. نامبرده نیز در این سالیان ضمن زندگی و عشق حال کردن در خارج، برای قطع نشدن پول ماهانه، در برنامه های فرقه شرکت می نمود.
وی مدتی است هار شده و به پاچه گیری مخالفان رجوی همچون ایرج مصداقی و دیگران مشغول شده و پی در پی علیه آنان آسمان و ریسمان را به هم بافته و با جا زدن خود بعنوان یک مبارز!! مقاله می نویسد!! آخرین اقدام او موضع گیری علیه محمدرضا روحانی عضو مستعفی شورا است.
نامبرده برای خراب کردن افشاگری های محمدرضا روحانی علیه رجوی، در این مطلب مدعی شده روحانی از سه سال پیش از طریق یک وکیل در آلمان بدنبال بدست آوردن یک زمین در شهرستان ساری بوده است. از مزد بگیر رجوی باید پرسید اگر روحانی از سه سال قبل اینکار را کرده چرا تا زمانی که با شما بود آن را اعلام نکردید؟! گیریم که موضوع زمین درست باشد، چه جوابی برای افشاگری های او دارید؟
در منطق رجوی و پاچه گیران هاری مثل هرمز صفایی هر کاری خوب است اگر خودشان انجام دهند. از نظر آنها گرفتن زمین مردم عراق از صدام، مابه ازاء کشتن سربازان ایرانی در مرز و سرکوب کردها و شیعیان و تبدیل این زمین به اسارتگاه مخوف اشرف خوب است. اما (اگر فرض بگیریم خبری که در مورد زمین محمدرضا روحانی می گویند درست باشد) پیگیری یک زمین که ارث پدری است برای دیگران یک جنایت است!!
هرزه سیاسی شدن و گرفتن پول از صدام یا سازمان های اطلاعاتی غربی، عربی یا اسرائیل خوب است اما افشاگری و نوشتن حقایق درباره رجوی مزدوری است!!
این فلاکت زده که سال ها توسط فرقه به عنوان بریده معرفی می شد، حالا می خواهد به رجوی ثابت کند که مزد بگیر خوبی است، از این رو در قسمتی از مطلب خود می نویسد « تا زمانی که فرد در جبهه خلق یعنی مردم می باشد و به سمت دشمن نغلتیده است می تواند از تشکیلاتی که تا دیروز با آن همکاری می کرده است جدا شود و احترامش نیز سر جای خودش می باشد. »!!!
او در حالی مدعی احترام فرقه رجوی به افراد جدا شده می شود که بهتر از هر کس دیگری می داند رجوی و فرماندهانش در سال 1366 چقدر به او توهین کرده و سرانجام هم او را بعنوان « بریده، خائن» ملقب کرده و با تحقیر و حکم اعدام بیرونش کردند.
تازه اینها مربوط به سال 1366 است و نه سال 1373 و بعد از آن که رجوی « خروج ممنوع » را در تشکیلات اجرا کرد و چه جنایت ها که بدنبال این ابلاغیه علیه اعضای فرقه خودش مرتکب نشد.
به این مزدبگیر که پول های رجوی خِرفتش کرده باید این جمله رجوی را یادآوری کرد که « یا با من هستید یا بر من ». با این شعار رجوی بلایی بر سر هر کس که می خواست از فرقه جدا شود  می آورد که در کتاب ها هم کمتر آمده است. آیا به بلاهایی که بر سر افرادی که می گفتند می خواهیم از فرقه جدا شویم می آوردند (بخصوص از سال 1373 به بعد) می گویند احترام؟
او در حالی از احترام به جداشدگان صحبت می کند که حتی در همان زمان که وی در عراق بود رجوی بارها در نشست های عمومی اعلام کرده بود که حکم بریده اعدام است.
آیا به داغان کردن افراد مخالف و خواهان جدایی در زیر مشت و لگد احترام گفته می شود؟
رجوی وقتی دید بعد از شکست سنگین در مرصاد، روند جدایی اعضا از فرقه رو به ازدیاد است، از سال 1373 « خروج ممنوع » را اجرا کرد. او حتی به کسانی که می گفتند ما سازمان را قبول داریم و فقط نمی کشیم در عراق بمانیم هم رحم نمی کرد و آنها را با ضرب و زور در عراق نگه می داشت. آیا گزارش خروج ممنوع سازمان دیدبان حقوق بشر دروغ بود؟ آیا آخرین گزارش سازمان ملل در حقوق بشر در لیبرتی و نقض حقوق اعضا توسط فرماندهان فرقه دروغ است؟
آیا تهدید افراد خواهان جدایی به اینکه آنها را به زندان « ابو غریب » خواهند فرستاد، احترام گذاشتن به جدا شدگان بود؟ آیا ریختن آب دهان بر روی سر و صورت افراد خواهان جدایی و افراد معترض احترام است؟
از آنجا که رجوی تحمل حتی ذره ای مماشات با مخالفان خود را ندارد چه رسد به احترام گذاشتن به جدا شدگان، نامبرده چند سطر پائین تر چهره رجوی و خودش را از زیر ماسک « احترام به مخالف» خارج کرده و می نویسد « بین رژیم و شورای ملی مقاومت، یعنی جبهه خلق وضد خلق راه وسطی وجود ندارد ».
به این جوجه تروریست باید گفت اینقدر مثل رهبر تروریست و تروریست پروردت شعار خلق را نده که دست تو و رجوی جانی به خون خلق آلوده است.
این اعتقاد و خُلق و خوی جاه طلبانه رجوی است که اگر کسی برده مطلق او نباشد را دشمن خود می داند یعنی همان حرف که می گفت « یا با من هستید یا بر من » و همانطور که ملاحظه می شود نه تنها خبری از « احترام » نیست بلکه هر کس که با او نیست را « در جبهه ضد خلق » می نامد تا هر بلایی می خواهد سر آنها بیاورد.
البته امروز روشن است که این مقالات، حرف اینگونه افراد نیست و آنها در ازای دریافت پول و یا از ترس اینکه مورد غضب رجوی قرار نگیرند، امضای خود را زیر مطالب آماده شده از سوی فرقه می گذارند. اما از آنجا که چهره این افراد رو شده است این ترفند هم دیگر اثر ندارد.
 

خروج از نسخه موبایل