در فرهنگ رجوی افراد بعد از مرگ نام و نشان دار می شوند؟!

دنیای رجوی و تشکیلاتش همیشه بر عکس بوده و هست و همواره در استفاده واِژه ها و هر چیز دیگر تلاش کرده فرهنگ خاص خودش را داشته باشد؟! مهمترین ویژگی تشکیلات رجوی آن است که افراد تشکیلات تا زنده هستند نه قدردانی از زحمات آنها می شود و نه نام و نشانی دارند؟!  و این دستور مسعود است که همه افراد باید قپه های خود را زمین بگذارند.
چون اولا در مناسبات رجویسم تنها کسی که باید عنوان و القاب متمایزی با سایرین داشته باشد فقط شخص رجوی است و صرفا باید  تعریف و تمجید خاص از او بشود.  اما  نگون بخت ها در تشکیلات فقط زمانی از آنان تمجید و تعریف  می شود که بمیرند و دیگر در  قید حیات نباشند. در آن زمان است که  تازه باند تبهکار رجوی  شروع می کند از فرد فوت شده تعریف کردن؟!  آنموقع است که افراد یک پرونده بزرگ از ارزشهای رجوی را یدک می کشد. البته با یک تابلوی قرمز رنگ و یک ستاره؟! افراد مرده تشکیلات رجوی تا وقتی زنده هستند با تحقیر شخصیت شان به آنها در تشکیلات گفته می شود نرینه وحشی مفتخور و بدهکار.
در واقع در  تشکیلات همیشه یکسری مسائل حل نشده هست که گردن آدم های بد بخت می افتد  و دستگاه رجوی همواره تمامی خرابی ها و نقص هایش را به گردن افراد بیچاره سازمان می اندازد که این شیوه برخورد منحصر به خود رجوی است؟!
 یادم هست در بحث های درونی سازمان به افراد می گفتند تا الان که مسعود اینجاست و نتوانسته به تهران برود به دلیل اعمال نکرده شماست؟!  در این حال بود که افراد همواره مقصر شناخته می شدند.
مواردی بود که نفراتی در سازمان ناراضی بودند و در پروسه بحث ها، مباحث دیکته شده را سخت قبول می کردند در این حالت بود که با فحاشی از آنان استقبال می شد و انگ خیانت به آنان  چسبانده می شد. حال همین فرد اگر در جائی جانش را  از دست می داد  چه تعریف هائی که از وی نمی شد؟!  علت این بود که فرد وقتی زنده است دایما بدهکار سازمان باشد و وقتی می میرد یا کشته می شود سازمان برای اهداف فرقه ای خودش، از فرد از دست رفته سوءاستفاده تبیلغی خودش را داشته باشد.
 معنی زندگی در دستگاه رجوی از دست دادن جان افراد است؟! در مناسبات رجوی هرکس چاپلوسی نماید و اکاذیب و حرف های مفت مسعود را تائید می کرد  در تشکیلات جا داشت و به عنوان پتکی از وی برای  کوبیدن و خرد کردن  سایرین از وی استفاده می کردند.  بطوریکه در بین افراد با تمسخر بهم می گفتند ما هم ستاره شویم تا مورد توجه قرار گیریم؟!
هر چند بودن در تشکیلات رجوی و گوش دادن به اراجیف سر کردگان باند رجوی برای افراد دربند هر روزش از مرگ سخت تر است ولی با این حال باید از  رجوی پرسید اگر مردن در راه سازمان و به اصطلاح آرمانی که تو مدعی آن هستی مایه افتخار  و در اوج بودن است پس چرا خودت این را بر نمی گزینی که سرور تمام آن ستاره ها باشی و برعکس مثال موش از این سوراخ به اون سوراخ می خزی و این جان ناچیزت را حفظ می کنی و اینگونه در لاک خود رفته ای و به این زندگی رقت بار در راه آرمان کذایی ات پایان نمی دهی؟!

خروج از نسخه موبایل