مسعود رجوی به منتقدانش اعلان جنگ داد!

پیام ۲۰ بهمن مسعود رجوی به بهانه دفن ۵۳ تن از قربانیان قدرت پرستی اش در عراق، ۴ روز با تاخیر و تاریخ ۲۴ بهمن در سایت رسمی گروه تروریستی مجاهدین خلق منتشر گردید.
پس از تهدید های علنی منتقدان توسط مریم رجوی در یک جلسه درون تشکیلاتی که عنوان پرطمطراق « کنوانسیون سراسری ایرانیان برای دموکراسی » را یدک می کشید، پیام اصلی مسعود رجوی تحریک به جنگ،کشتار بیشتر و بریدن زبان منتقدان،جداشدگان و قربانیان اش می باشد.
او ضمن تکرار ادعاهای همیشگی و اتهام های واهی نسبت به منتقدان و جداشدگان، که نشان دهنده زبونی و شکست خفت بار او در عرصه های مختلف اجتماعی، حقوق بشری و سیاسی از “آن تعداد افراد انگشت شمار در اروپا و آمریکا” می باشد،گفته است؛ ” به چرندبافان جبهه ولایت علیه مجاهدین و مقاومت و به همه قلاده داران نظام خلافت که قیمت پارس کردن آنها در ساحل عافیت را، مجاهدین در اشرف و لیبرتی با گوشت و پوست و استخوان، در اعدامهای جمعی و موشکهای کوچک و بزرگ می پردازند، می گوییم؛چی، چند، چگونه؟:چه گرفتی؟ خود به چند و چگونه فروختی؟ “
مسعود رجوی نیز همانند مریم رجوی جرات اسم بردن از “چرندبافان” را ندارد. از گوشه ای پنهان و با ایهام و اشاره، هم خواسته است پاسخی نامربوط به سئوالات،مقالات و نامه نگاری های چند ماه گذشته منتقدان داده باشد و هم اینکه خط و نشانی برایشان کشیده و با هراس افکنی آنها را شریک جرم خود نماید!
در صورتیکه منتقدین با روشنگری و هزینه های گزافی که تا کنون پرداخته اند، او و دار و دسته جنایتکارش را پیشاپیش نسبت به عواقب کار هوشیار نموده و تلاش نموده اند از خونریزی بیشتر جلوگیری نمایند.اما گویا نه رجوی گوش اش به چنین نجواهای انساندوستانه بدهکار بوده و نه تصمیم به پاسخگویی معقول و منطقی دارد!
ماه ها و سال ها پیش از کشتار در پادگان اشرف، همه منتقدان می گفتند؛”مجاهدین در عراق پس از صدام حسین جایی ندارند”،”اگر رجوی عاقل و هوشمند باشد با امکاناتی که در دست دارد، همانگونه که خود و زن اش را از مهلکه به دربرد، بقیه را هم می تواند از عراق خارج نماید”،”اما رجوی نمی خواهد اعضای سازمان از باطلاق عراق نجات یابند چرا که آنها در خارج از عراق به او وفادار نخواهند بود و آنروز که خارج از قید و بند تشکیلات دریابند چه کلاه گشادی در سی سال گذشته بر سرشان رفته، علیه رجوی شورش نموده و با دست های خود این غده انحرافی را جراحی خواهند نمود”.
منتقدان می گفتند؛”استراتژی رجوی و ارتش خصوصی صدام حسین در عراق شکست خورده و بجای رها سازی اعضای فریب خورده نباید با شعار بیا بیا، زخم خوردگان و قربانیان اعمال تروریستی اش در عراق را تشویق به جنگ و هجوم به پادگان اشرف نماید. “، آنها از رجوی می خواستند؛ “برای حفظ جان اعضای باقیمانده تشکیلات، با اعلام انحلال و رها سازی اعضای سازمان، از دخالت در بحران های سیاسی اجتماعی یک کشور بیگانه پرهیز نموده و خود را از صحنه سیاسی عراق کنار بکشد. ” و …، اما آیا رجوی به این حرف ها گوش داد؟ رجوی نه تنها به حرف منتقدانش توجهی نکرد بلکه آنان را در ردیف عوامل مالکی و ایران قرار داد تا با ادامه سیاست های مغرضانه و جنگ طلبانه پس از به کشتن دادن ساکنان پادگان اشرف و لیبرتی، منتقدان و جداشدگان را عاملین و جاده صاف کن های تصمیم گیری های جنایتکارانه خود معرفی نماید!
اکنون بعد از این همه مدت، رجوی پیام را خوب شنیده است.اما صادق نیست و با بهانه های واهی می خواهد منتقدان و جداشدگان را مقصرین اصلی معرفی نماید، وگرنه با فرافکنی نمی گفت؛” مگر نمی گفتند و نمی گویند که تقصیر بر گردن خود ماست؟ مگر نمی گفتند و نمی گویند که مسبب اصلی خود ما هستیم؟ پس چرا تدفین مخفیانه و پاک کردن آثار جرم؟ از چه می ترسید؟ از چه چیز در هراسید؟ “
اما واقعیت ها از زبان دولت عراق چیز دیگری بوده است.به گفته منابع خبری، دولت عراق بارها رسما به بازماندگان مجاهدین اعلام نموده بود برای تحویل گیری اجساد اقدام نمایند.اما آنها تحویل گیری و دفن اجساد را مشروط به تشکیل «دادگاه بین المللی» و یافتن ۷ عضو مفقود محول نموده بودند.
بنابر این شلاق رجوی تنها وجود جداشدگان و منتقدین را نمی شکافد. بلکه دولت عراق، سازمان ملل و دیدبان حقوق بشر نیز مقصر هستند.مقصر هستند چون به آمال و آرزوهای برباد رفته یک دیوانه جنایتکار و مجنون خونریزی، بهایی نداده و ارزشی برای او قائل نشده اند.رجوی در باره عدم توجه بین المللی به گروه تروریست اش و ارزش قائل نشدن به خواسته های خود او گفته است؛ ” راستی چه شد آن تحقیقات که نوشتید و امضا کردید؟ راستی چه شد آن ناظر بین المللی که نوشتید و امضا کردید که در زمان کالبد شکافی حضور پیدا خواهد کرد؟… مگر رژیم و مالکی و مزدوران و هم خطان و دم و دنبالچه های آنان نمی گفتند که آنچه در اشرف گذشته تصفیه درونی مجاهدین بوده است؟ “
حال می پرسیم؛ چگونه ممکن است همه در خطا و گمراهی باشند جز او؟ چگونه ممکن است همه جنایتکار و مزدور باشند جز او؟ جناب رجوی که در نوار ۲۰ بهمن خود “فروتنانه” خواستار محشور شدن با قربانیان هوس رانی اش شده، بهتر نبود بجای فرار و مبارزه خیالی در عالم غیبت، همراه با همسر گرامی در “صحنه جنگ” می ماند و به این شکل هر دو محشور و مشهور می شدند؟
او ضمن یادآوری دوران سرسپردگی به صدام حسین، نباید فراموش کند چه کسانی مزدور اند و با “دم و دنبالچه ” اسرائیل، رژیم های جنایتکار و مرتجع منطقه و جنگ طلبان آمریکایی و اروپایی در مجالس رنگارنگ، بادکنک های رنگی هوا کرده و به عیش و نوش با تجزیه طلبان ایران می نشینند وعکس یادگاری قاب می کنند!
به اعتقاد منتقدان و اکثریت قاطع مردم ایران، جنگ پوشالی رجوی با مالکی و دولت ایران، یک جنگ شخصی و از روی کینه جویی قدرت طلبانه است. این جنگ، نابودی کامل اعضای محصور در کمپ لیبرتی را نشانه رفته است.مسئول اول و آخر آن نیز مسعود و مریم رجوی است!
رجوی در آستانه ۶۶ سالگی اگر شهامت داشت، بجای تهدید تامل نموده، مقداری بر سرخود و استراتژی شکست خورده اش می کوفت تا شاید با انتقاد از خود و آزاد سازی اعضای دربند کمپ لیبرتی، از خطراتی که خود معترف بوده و نسبت به جوانب آن آگاه می باشد پیشگیری می کرد.او اگر شهامت و مقداری عقلانیت داشت، مانند «دن کیشوت» از ته چاه جهالت به آسیاب های بادی نزده و از موضع درماندگی و ضعف علیه دیگران رجز خوانی نمی نمود!
پیام ۲۰ بهمن مسعود رجوی، اعلام ورشکستگی و سرافکندگی تاریخی او در مقابل منتقدان، جداشدگان، قربانیان و باقی شعارهای رنگارنگ، بهانه!
اَللّهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِمٍ بِاللَّعْنِ مِنّى وَ ابْدَاءْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَ الرّابِعَ
محمد علوی
 

خروج از نسخه موبایل