بوی گندیدگی مجاهدین خلق مشام ایرانیان را آزار می دهد

وقتی با هموطنانم – با هر طرز تفکری – تماس می گیرم و یا صحبت می کنم بمانند ماهی های تازه ای که بوی همان گیاهان آبزی منطقه خودشان را میدهند، بوی خوش وطنم را به مشامم میرسانند، و وقتی راجع به رهبران مجاهدین و پاچه خواران و مجیز گویانشان میخوانم و یا تماسی بر قرار می نمایم بوی گندیدگی آنها به مانند بوی ماهی های گندیده و یا بوی نا مطبوع آمونیاک و یا ترشیدگی میوه ها – که در اثر فساد از خود پخش میکنند – مشامم را آزار میدهد، و روانم را می رنجاند.

از تمامی علایم، شواهد و عملکرد های فرقه مجاهدین و آنچه در رسانه های ایرانیان و حتی خود مجاهدین مشهود است به نظر می رسد که بجز آن رهبران و پاچه خواران خود شیفته، بقیه هموطنانمان با هرگونه نزدیکی و تماس – اعم از حضوری و یا رسانه ای- با این فرقه منحوس دماغشان را محکم می گیرند تا این بوی گندیدگی شامه اشان را نیازارد.

چگونه این روند گندیدگی و فساد بوجود آمده خود مثنوی هفتاد من کاغذ خواهد بود اما آنچه که بطور مختصر میتوان در این رابطه بیان داشت این است که:

۱- انسان سالم و مرد ایرانی آن کسی است که از تماس با همنوعان و هموطنانش به هراس و وحشت نیافتد. دارای چهره ای شاداب و لبی خندان باشد.

و انسان فاسد و گندیده کسی است که خودش را در اعماق زمین محبوس نموده و باعث و بانی محبوس شدن هزاران نفر در یک قفس فرقه گرایی گردد و با کمال پررویی اسم آن قفس را هم لیبرتی(آزادی) بگذارد و علاوه بر آن: آن قفس را با محبس دیگری بنام اشرف که بوی تخم مرغ گندیده میدهد مقایسه نماید و از این قیاس ها لذت ببرد و خود ارضلیی نماید.

۲- و زن ایرانی، مرحوم مادر بزرگم و یا مادران و مادر بزرگ های دیگر هستند که چین و چروک های صورتشان بر زیبایی آنها می افزاید. انسان از مصاحبتشان لذت می برد. با همسر، فامیل ها و هموطنانشان صادق، بی ریا، وفادار و با خائنین به وطن بیگانه هستند.

و زن فاسد و گندیده آن زنی است که با ده ها عمل جراحی و مالیدن یک کیلو سرخاب و سفیدآب به صورتش نمی تواند باطن فاسدش را از دید دیگران مخفی نگهدارد. صدای نخراشیده و نتراشیده اش به مانند تیغ جراحی قلب انسان را ریش ریش می کند. مثل فاحشه های سیاسی با هر بیگانه ای بر علیه مملکت و هموطنانش لاس خشکه میزند و در قبال این لاس زدن ها پول کلانی هم می پردازد.

و این فاسده با کمال دریدگی و پررویی دم از آزادی زنان میزند و در جمع همنوعانش صحبت از حقوق بشر میکند. و این در صورتی است که او فقط به خاطر به بند کشیدن و به کشتن دادن هزاران انسان و زنان بی گناه در دو پایگاه فرقه ای در عراق و فرانسه و ده ها خانه های تیمی در کشور های مختلف – که در آنها هیچ خبری از کوچکترین احترام حقوق انسانی و رعایت حقوق بشر به چشم نمی خورد – با شریک جرمش همبستر شده است.

۳- بوی خوش از آن هواداران احزاب و ګروه هایی به مشام می رسد که در یک جمع و به روش دموکراتیک مسئول و پیش قراول تعین میکنند که واقعا مسئولیت پذیر باشد. همراه با همراهان حرکت کند. شادی و نشاط را به جمع بیاورد. ارتباطشان را با جامعه گسترش دهد. در شادی و غمشان شریک باشد. برای برداشتن موانع و از بین بردن غم و اندوه شان پیش کسوت باشد. به گسترش روابط خانوادگی کمک نماید و به روابط اجتماعی احترام بگذارد. و از همه مهمتر اینکه از زیر بار مسئولیت فرار نکند، مخفی و همیشه فراری نباشد.

و بوی گندیدگی و تعفن از آن هوادارانی به مشام می رسد که بار ذلت هواداری از رهبرانی را به دوش بکشند و مهر آلوده به ننگ و نفرتی بنام” شورای دست نشانده” آنها را بر پیشانی بچسبانند که بجز در یوزگی برای بیگانگان، سرکوب اعضا، حمایت از جنگ طلبان و خشونت گرایان اجنبی هیچ اثر مثبتی در پرونده موجودیت سی پنج سال گذشته خود ندارند.

۴- و بوی خوش عطر، ګلاب قمصر کاشان و عرق بید مشک از آن هواداران گروه ها و احزاب وطن دوستی می آید که در داخل و خارج کشور برای سازندگی ایران و ارزش والای ایرانی دست به دست یکدیگر می دهند، با مخارج شخصی و گروهی به گرد یکدیگر جمع می شوند. برای برجسته نمودن تمدن و فرهنگ کشورمان تلاش میکنند و در راه برقراری صلح و آزادی میکوشند.

و ننگ و نفرت شامل هواداران مفسد و گندیده ای است که در موقع حمایت از رهبر فراریشان بطوری فریاد های خود فریبانه میکشند که پخش شدن بوی بد دهانشان فضا را آلوده و مشام ها را می آزارد. و آنها هوادارانی هستند که برای صرف شام مجانی و لختی آسایش در یک هتل و گشتی در کشور فرانسه تن به خودفروشی برای تعریف و تمجید های مضحک از آن پتیاره و فاحشه سیاسی میدهند.

و برای دوری نمودن از این بوهای گندیده و فساد فرقه گرایی هیچ راهی بجز در انزوا قرار دادنشان توسط هموطنان ایرانی نیست و این همان چیزی است که خودشان طالب آن بوده و هستند..

م- افتخاری

خروج از نسخه موبایل