دارویی که خودی را کور کرد و دشمن را شفا داد

انقلاب درونی مجاهدین با بندهای رنگارنگ و ترفندها و تاکتیک های انسان کش نوعی استراتژی اورژانسی بود که رهبری فرقه آنرا به عنوان داروی جدید و اکسیری نجات دهنده و شفا بخش برای کنترل مناسبات مسئله دار درونی تشکیلات خود اختراع کرد.
اما این دارو بجای شفا بخشی در رابطه با درد بی درمان و لا علاج رجوی برعکس خودی را کور کرد و دشمن و آنطرف میز فرقه را شفا داد.
وقتی می گوییم دشمن از زاویه و دید رجوی منظورمان است. یعنی همان خانواده ها و پدر و مادرها و مسئله داران درونی و مسئله داران نجات یافته و جداشده از فرقه جور و ستم  که رجوی مجموعه آنها را رژیم صدا می زند!
اما این مکانیزم کور کردن و شفا بخشی چگونه است؟ و اصلا یعنی چه؟
برمی گردیم به ضرورت های خلق و تولید انقلاب درونی یا همان داروی رجوی ساخته.  جنگ تمام شده بود نیروی مثلا انقلابی قفل آتش بس شده و از نوسانات روزمره و تروریزم کاسته شده بود – حالت سکون و در یک محیط بسته تعداد زیادی مرد و زن در کنار هم با آمار و ارقامی نامتعادل. تعداد مردان زیاد و تعداد زنان کم – متاهلین آخر هر هفته به خانه رفته و مجردین سماق می مکیدند و این زنگ خطری برای رجوی بود هر چه زمان می گذشت صبر استراتژیکی سر می آمد و جدایی و ریزش ها در اغلب موارد شکل خانوادگی می گرفت به گونه ای که اگر یک عضو خانواده جدا می شد بقیه ی اعضا نیز بدنبال او بودند.
این ضرورت بود که رجوی دست به کار شد واقدام به تولید داروی انقلاب نمود.انتظار رجوی با فرمول و چشم انداز زیر طراحی شده بود:
1- با بند الف- طلاق زن و مرد و کانوان خانواده به هم بخورد و جلوی ریزش جمعی و خانوادگی گرفته شود و مشکل و مسئله داری مجردین نیز حل شد.
2- با بند ب – مالکیت زن و شوهری و حتی فرزندی و خویشاوندی تماما منتفی و همه چیز در اختیار رهبر قرار می گیرد.
3- با بند ج – بطور شبانه روز مناسبات تشکیلاتی به شکنجه گاه اعترافات جنسی و جنگ روزمره با خود و درون خود شروع می شود.
4- با بند د- حاکمیت و هژمونی زنانه و تاکتیک رودر رو قرار دادن جنس مرد و زن درفرقه محقق شود.
5- و در بند (ش) و (ر) رجوی با مترسک کردن تعدادی زن شورای رهبری و زن خودش به عنوان رییس جمهور عملا خود را از پاسخگویی معاف و همه چیز را به گردن تعدادی زن انداخت و همچنین با این کار قدرتش را خانوادگی نمود.
و خلاصه همه ی این بند ها و بند های بعدی در راستای کنترل اوضاع و به مثابه یک داروی شفابخش بکارگیری شدند ولی نتیجه عکس به سود همان خانواده ها و جداشدگان که دشمنان درجه یک رجوی بودند به شرح زیر رقم خورد.
*با سقوط صدام همه آنها فرو ریخت و در استارت اول دارو به شکل عکس عمل کرد.
*اختلاف و مسئله داری و تقابل آنچنان شد که تعدادی زن و مرد به دلیل ضدیت با اصل اول انقلاب از فرقه جداشده و به افشاگری پرداختند.
*خلع سلاح و زمین گیر شدن عملا انحلال ارتش خصوصی صدام و مخفی شدن فرمانده کل بدنبال داشت.
*تمرکز و انسجام جداشدگان از سازمان و پیوند با خانواده اسیران وتشکیل انجمن های نجات.
*پیشروی خانواده ها به پشت درهای اشرف و تنگ کردن حلقه محاصره.
*اعلان جنگ رجوی با خانواده ها و جداشدگان موجب بیداری جمع زیادی از اسیران شد و بیش از هزارنفر مسئله دار اقدام به فرار و ترک اردوی رجوی کردند.
*آنقدر خانواده ها به رجوی فشار آوردند که مجبور به فرار از کانون تروریزم و شکنجه گاه اسارتگاه اشرف شد.
*قبول شکست و عقب نشینی رجوی در مقابل واقعیت ها و پناه بردن به زندان لیبرتی.
*خلق آخرین استراتژی یعنی تنها چشم انداز مردن در چارچوب فرقه.
و خلاصه از روز تولید این داروی شفابخش رجوی و فرقه اش روبه نابودی و اضمحلال رفته و خانواده ها و جداشدگان موفق و پیروز بوده اند.
به همین دلیل می گوییم شعار رجوی این است که "دارویی که خودی را کور و برای دشمن شفابخش بود "
 

خروج از نسخه موبایل