رجوی و نعل وارونه

از زمانی که رجوی به کار سیاسی و اعمال خرابکارانه بر علیه ایران اقدام کرده تا امروز همواره ادعا کرده که ایران تا فلان زمان سرنگون می شود و دوامی نخواهد داشت و هر روز برای خودش زمان سرنگونی تعیین کرده است؟!
بطور مشخص تر از زمانی که رجوی  دست در دست دولت صدام گذاشت و به خدمت او در آمد،  مداوم زمان برای این داستان مشخص کرده است  و به عناوین مختلف اعلام داشته که دکل سرنگونی را دیده و این ایران بوده که جام زهر را نوشیده است؟!
معلوم نیست این چشم بصیرت؟! را آقای رجوی از کجا آورده و خنده دارتر از آن اینکه هر سال با جمع بندی تحلیل های آبکی، خودش را رفع و رجوع می کند. هر گاه انتخابات رئیس جمهوری می شود وی شروع شدن شقه در درون نظام را مطرح می کند؟! اگر به گفته آقای رجوی می خواست چنین باشد بایستی تا به حال چندین بار نظام ایران عوض شده بود؟ آخر به این مردک کوتوله باید گفت تو با این ذهن کوچکت چیکارت هست با سیاست که مدام دروغ و کلک سوار کنی و آمار و ارقام غلط بدهی؟!
راستی تاثیر زهر چقدر مگر می تواند طول بکشد؟! که عمل کند.  اما یک چیز واضح و روشن است اینکه رجوی و فرقه اش در سراشیبی سقوط قرار گرفته  و این را نمی شود منکر شد که دوران خوش رجوی تا زمانی بود که ولی نعمتش صدام حضور داشت الان که شرایط تغییر پیدا کرده و دیگر حامی رسمی نشان دار برای رجوی وجود ندارد که وی را پناه دهد سوراخ موش برای رجوی ارزش بالایی پیدا کرده است؟!
باید گفت جناب رجوی زهر را چه کسی نوشید تو و فرقه ات که اینگونه مستاصل و درمانده شدی و برای فرار این واقعیت هر کاری را تست می کنی و آن را می آزمائی.  مدتی است که صدای خرد شدن استخوانهایت به گوش می رسد باز با چه روئی اظهار فضل می کنی و به چه دلخوشی ای ادامه حیات می دهی. نه حمایتی و نه  نیروی بی مسئله ای و نه  قدرت نظامی برایت مانده است. فقط می توانی به فراری بودن خودت افتخار می کنی. اظهار فضل کردن خوب است نه برای تو که شکست خورده ای و بدان روی اسب مرده کسی شرط بندی نمی کند.
دقیقا وضعیت خودت را به ایران تشبیه می کنی دمل چرکین، خودت و مناسبات تو بود که توانستی تا این مقطع با فریب و دروغ و تهدید آن را به اجبار نگه داری  و از افراد بخواهی با وعده دادن پوشالی در تشکیلات بمانند نمی دانستی بار کج به منزل نمی رود.
ای رجوی ای کسی که به تعبیر مریم قجر ناخدای بی کشتی ای؟!  تو خودت را  هم نتوانستی نجات دهی و به ساحل برسانی و چه دیر به گل نشست  تو و تمام آرزو و آرمانهایت که سرابی بیش نبود و دوامی نداشت. بزودی در این منجلاب و کثافتی که خودت برای خودت تدارک دیدی دفن خواهی شد.

خروج از نسخه موبایل