نامه خانم زهرا معینی از انجمن زنان به آقای منصور قدرخواه

من زهرامعینی هستم

با شناختی که از تشکیلات رجوی دارم معتقدم که سازمان برای لاپوشانی کردن منبع درآمد هنگفتش که از پول نفت مردم عراق و فروش اطلاعات و خوش خدمتی به دشمنان مردم ایران نظیر صدام و اسرائیل و همچنین برای پوشاندن و سفید سازی سه دهه جنایت رجوی که دامنه آن در درجه اول دوستان و اعضای خودش را گرفته است.

سازمان البته که به کسانی همچون شما و مستند شما نیاز دارد و البته کسانی را هم گماشته است تا برای ساخت این مستند ادعای دروغین کمک مالی و فروش سهام بنمایند، رجوی همیشه می گفت شما ها مفت خورهای سیاسی هستید.

جدای از تمامی این ترفند ها و بازیهای سیاسی رجوی می خواهم با شما واقعیتهائی را درمیان بگذارم.

شاید شما بهتر من را بشناسید و مقاله های من هم اکنون در سایت زنان و وب سایت خودم در فیس بوک هست ومن خودم یک قربانی این سازمان هستم… قربانی آمال و ارزوهایی که داشتم وامثال من نیز متاسفانه کم نبوده و نیستن درسازمان شاید می پرسید چرا؟

و جوابم این است که ما برای یک هدف والا و پاگذاشن در ارزشهای انسانی و صدق و فدا برای ملت و مردم در زنجیر پا گذاشتیم درمیدان مبارزه و خواسته یا ناخواسته لباس رزم پوشیدیم. که میدونم حتما کمک به سزای برای ساخت این مستند شما هم میباشد به این شرط که انصاف داشته باشید و بعنوان یک فیلم نامه نویس واقعیتها را تحریف نکنید.

حال برای شما گذری بر گذشته ای می کنم که شاید دوست داشته باشید بدانید و در مستند آینده از ان حرف بزنید…

سازمان به مردی تحت عنوان همسر من فرمان داده بود تا برای فرارش از ایران از من استفاده ابزاری کند، من تاوان یک عشق را پرداختم و وقتی خودرا یافتم دیدم از اول این عشق وساخت این زندگی یک بازی کثیف سازمان بود که با من شده بود و راه برگشتی نداشتم و حال برای شما گذری برگذشته ای میکنم ک اقای قدر دوست عزیز سال ۶۷و عملیات مهران بود یادم میاد زمانی که خشاب سلاح من خالی شد من دقیقا پشت خاکریزی بودم که بخاطر تعویض خشاب چندقدمی امدم پائین که احساس گرمای شدیدی روی صورتم کردم و وقتی دست زدم دیدم پر از خون میباشد دقیقا گلوله ار پی چی به صورت همرزم من اصابت کرد و سر او متلاشی شد.

چه انسانهای بی گناهی که در آن عملیات به کام مرگ فرستاده نشدند چرا مستندی در این باره تهیه نمی کنید، هنوز خسته این عملیات بودیم که قطعنامه شوری امینت که معروف به ۵۹۸هست را ایران پذیرفت که بازدرهمان سال ۶۷وارد عملیات فروغ جاویدان شدیم.با توجه به اینکه زمان نداشتیم چه بسیار زنان و مردان و کودکانی که حتی شلیک و کار با سلاح نمی دانستند و به کام مرگ فرستاده شدند چون رجوی می خواست و گفته بود که شما فکر عقب نشینی نباشید و می خواست که همه کشته بشوند به راستی چرا مستندی راجع به این عملیات تهیه نمی کنید خیلی از کسانی که کشته شدند برادرهای من و شما بودند که دوره خدمت سربازی را می گذراندند نه دژخیم بودند و نه گشتاپو.

دوست دارم اتفاقی که برای خودم افتاد را الان برای شما بازگو کنم اونم به این دلیل که میخواهم بدانید شما پیروی از رهبری سازمانی میکنید که هرچه گفته یاوه و توهمی بیش نبوده است و بخاطر همین تبدیل به چوپان دروغگوئی شده است که حتی جرأت حاضر شدن در رسانه ها را نیز ندارد شاید در توهم این هست که امام غایب است! واما شرح داستان درعملیات فروغ جاویدان من ازناحیه بازوی چپ مجروح شدم به دلیل بد بستن که اشاره کردم دلایل خاص خودش راداشته ودربحثهای گذشته اشاره کردم چرا مسولین سازمان این کارا با من میکردن دست من بطورکامل سوخت ومن خودم را دربیمارستان بغداد دیدم ووقتی از سرونازچیت ساز پرسیدم که داستان چیه مگه رهبری نگفت عقب نشینی نداریم با دست پاچگی گفت مجروحین ما زیاد هستن ومجبورشدیم که بیمارستان بگیریم راستی اقای قدرخواه جای سوال نیست مسعود که اینهمه به خودش باورداره چراپایبند به کلام خودش نیست؟

من ان شب قرار بود به خاطروضعیتی که داشتم عمل شوم ولی با کمال دنائت وپستی مسئولین سازمان از عمل جراحی من ممانعت کردن که بازدلایل ان را گفته ام وشما بهتر میدانید. وجالب است باز بدانید اقای قدرشما که دارید سنگ مسعودرا به سینه میزنید سازمان مجاهدین که بی شک خود رجوی پشت این دستورها وکارهای کثیف بوده بدون هماهنگی با من دستور و امضا قطع کردن دست من را میدن همان دستی که اگه شب اول میرفتم اطاق عمل طوریش نبود، دکترعراقی که مسئولیت جراحی دست من را به عهده گرفته بودبا گریه ازمسولین سازمان التماس میکرد که او یعنی من یک زن جوان هستم ودراینده قراراست مادربشم ومیخواهد بچه اش را بلند کند ونوازش کندودرعجبم که چرا انها بدون فکر کارمیکنن..

جالب است بدانیداین دکتر باشهامت کامل از من پشتیبانی کرد که هاج و واج بودم ودرشوک که چرا سازمان دارد اینکار رو میکند البته برای من مشخص بود ولی ان دکتر رو به مسئولین سازمان کرد و گفت این بیمار من است و شما حق ندارید به ان نزدیک شوید و با جسارت کامل گفت من یک عمل روی دست این خانم انجام میدهم که اگر بعد ازسه روز جواب ندهد متاسفانه باید دست را قطع کنم.

دکتر مسولین سازمان را توجیه کرده بود که بعلت پیوند پوست نباید هیچ شوکی به من وارد می شد وباید دراستراحت باشم

با کمال تاسف سازمان بایک طرح وبرنامه وبرای اسیب زدن بیشتر به من که دلایلش را شما بهتر میدانید من را به وادی السلام و محل قبرها بردند ووقتی از اتوبوس پیاده شدم شاهد مزاراصغرهاشمیان پسرخاله ام شدم و شدیدا در یک شوک عصبی قرار گرفتم به نظر شما چرا بدون اطلاع قبلی از کشته شدن فامیلم من را با سنگ قبر او مواجه کردند! همین امرباعث شد که ان پیوند باموافقیت انجام نگیرد وپیوند جواب نداد… دوست دارم شما احساسات من را درک کنید وپی به دروغها و بی ارزش بودن سلامتی و جان انسانها برای رهبری این سازمان پی ببرید.

به اصرارمسولین سازمان من رابرای ادامه درمان به امدادطباطبایی نزدیک ستادمرکزی سازمان دربغداد بردن که بعلت رسیدگی کامل نکردن مسولین سازمان که با طرح وبرنامه بوددست اخریکی از بندهای انگشتم را قطع کردن که شرح ان را قبلا گفته ام.

ولی تلاش فردی آن دکتر و یاری خدای مهربان و اینکه من آن تشکیلات را ترک کردم و دستم را در آلمان مداوا کردم به گفته همان دکتر بچه هامو با آن بزرگ کردم ونوازش کردم …

درعملیات مروارید معروف به عملیات کردکشی که دران عملیات من ازقسمت زانوی پای راست تیرخوردم ساق پایم شکست.مرا با امبولانس به بغداد بردن انهم بدون کوچکترین رسیدگی وزدن مسکن.

مهدی ابریشمچی درامبولانس را بازکردوبجای روحیه دادن با همان فرهنگ لمپنی خاص خودش گفت: دشمن میبایست قلب تورا نشانه میگرفت وچرا زنده ای ومرگ توبرای ما بهتربود

بهتر است شما در مستند خود با اعضائی که سن آنها بالای ۴۰ سال می باشد و در سازمان رجوی شکنجه شده اند، محکوم به مرگ شده اند از صدها انسانی که به آنها اتهام یکدست مزدور توسط تشکیلات رجوی داده شده است بسازید

بهتر است با زنانی مصاحبه کنید که مورد ستم جنسی توسط شخص رجوی قرار گرفته اند با کسان یا یاران رجوی مصاحبه کنید که رجوی و همدستش مریم رجوی طی برنامه هائی به نام انقلاب ایدئولوژیک آنها را از همسرانشان جدا کرده و به خوابگاه رجوی تحت عنوان ذوب در رهبر عقیدتی فرستاده است بکنید

چشمان خود را روی واقعیتها بسته اید و مترصد سفید سازی و خوشرقصی برای طرف حسابهای غربی خود هستید

ایا میدانید فرزندان همرزمان من که درخارج رهاشده بودن بعضا توسط هواداران این سازمان مورد تجاوز و یا اینکه در متروها رها شده بودن وهنوزم ازانها خبری نیست؟

ایا شما خبردارید ازهمین بچه هایی که به خارج امده واز طرف دولتها حمایت میشدن ولی با کمال تاسف پول انها برای مخارج خانم مریم رجوی برای زیورالات وجراحی ولنزگذاشتن … میشد؟

وخوبه باز یاداوری کنم کنسرت نوروز سال ۱۳۷۳که برای عید بود و جمعی از خوانندگان را سازمان با فریب به کنسرت کشانده بود خوانندگانی همچون ویگن و مرتضی و عارف و الهه و ….که آن کنسرت پخش بیرونی نشد وشما خوب میدانید که تک به تک ان عزیزان ازاینکه بدون شناخت وپرسش برای سازمان خونده بودند و از آنها سوء استفاده سیاسی شده بود ازمردم ایران عذرخواهی کردند؟

اینهارا برای این به شما گفتم که متوجه شدم هنوز شما سعی می کنید با قلم خود روی جنایتهای رجوی خاک بپاشید.

آیا هیچگاه فکر کردید چرا کسی که ۲۰ یا ۳۰ سال ا ست در تشکیلات رجوی بوده به یکباره نفر دولت ایران معرفی می شود باید پرسید مگر تشکیلات رجوی مرکز مزدور پروری است و شاید شما هم می ترسید که اگر چشمتان را به حقایق باز کنید همچون دوستان نزدیک شورائی خود مانند دکتر قصیم و یا آقای روحانی چنین مارکهائی بخورید.

کلا به همین خاطر هست که سازمان این مارکها را می چسباند تا امثال شماها را بترساند.

قبل ازاینکه شما ازملت ایران بخواهید عذرخواهی کنید خوب است برای کسب اطلاعات به خودتان اجازه بدهید وبا خانمها چون بتول سلطانی وزهرا سادات میرباقری یا نسرین ابراهیمی که تا همین اواخر در تشکیلات رجوی بوده اند و یا اگر مایل باشید خیلی از کسانی دیگر که بنا به دلایل شخصی جنایات رجوی را رسانه ای نکرده اند صحبت کنید وحرفهای انهارا هم بشونید که صدالبته من باوردارم که شما هنوزشناخت کاملی نسبت به سازمان ندارید ودرتورسازمان افتاده اید وسازمان دارد ازشما بهره برداری سیاسی می کند

یاد آور می شوم که ماه گذشته هیأت نمایندگی سازمان ملل متحد (یونامی) طی گزارشی به شورای امنیت ملل متحد در مورد اوضاع عراق در نیمۀ سال ۲۰۱۳ رهبری سازمان مجاهدین خلق را به نقض حقوق بشر محکوم کرد و نوشت: «یونامی به طور مستمر نگران نقض حقوق بشر توسط رهبران سازمان مجاهدین خلق در داخل کمپ الحریه (لیبرتی) علیه ساکنان، بوده است.

این موارد بر اساس مصاحبه هایی که یونامی با اعضایی که موفق به ترک کمپ لیبرتی شده اند و همچنین در صحبتهای خصوصی با تعدادی از ساکنان فعلی کمپ که توانسته علیرغم ممانعت رهبری کمپ انجام بدهد، تهیه شده است. سازمان مجاهدین خلق که ساختاری با سلسله مراتب دیکتاتوری دارد، محدودیتهای سختی را بر حقوق ساکنان کمپ لیبرتی اعمال می کند. این محدودیت ها عبارتند از محدودیت حق آزادی تحرک در داخل کمپ، محدودیت حق ترک سازمان، محدودیت حق ارتباط و اجتماع، همچنین ممنوعیت تماس اعضا با خانواده هایشان (حتی کسانی که خانواده هایشان در داخل کمپ الحریه هستند)، منع دسترسی به ارتباطات اولیه و دسترسی به مراقبت های پزشکی و درمانی».

پس آقای قدرخواه ازخواب بیدارشوید و دنباله روی این فرقه ورهبری آن نشوید و به جای این مجیز گوییهای رهبری این فرقه که اصرار بر نگهداری اعضا و افراد سازمان در جهنم عراق و به کشتن دادن بقیه نیز مانند قبلیها دارد و می خواهد خون آنها را وسیلۀ تبلیغات برای حفظ خودش بکند، بیایید نفوذ و شهرت هنری خودتان در عرصۀ ایرانیان در داخل و خارج کشور و در عرصۀ بین المللی را صرف نجات این دوستان و عزیزان و هم میهنان اسیر شما و ما در کمپ و یا به گفته و توصیف خود سازمان مجاهدین زندان لیبرتی در بغداد از جهنم عراق و از کشته و زخمی و معلوم شدن و انتقال آنها به کشورهای ثالث بکنید تا حد اقل یک کار انسان دوستانه در راه رضای خلق و خالق انجام داده باشید که به قول شاعر بزرگ ایران سعدی شیرازی:

بنی ادم اعضای یک پیکرند

که درآفرینش زیک گوهرند

چوعضوی به درد آورد روزگار

دگرعضوها را نماند قرار

تو کز محنت دیگران بی غمی

نشاید که نامت نهند آدمی

زهرا معینی – آلمان

خروج از نسخه موبایل