گفتگوی سایت نیم نگاه با خانم بتول سلطانی – قسمت اول

درباره عقده ها و کمپلکس های جنسی رهبرعقیدتی مجاهدین
بی شبهه، مفهوم مطلق انگاری و کیش شخصیت زائیده تفکر و ذهن انسان متعلق به دوران قرون وسطی و عصر بربریت است. اینکه فرد و شخص ـ که در دنیای واقعی همانند همه انسانهاست همچون یک اسطوره در دنیای ذهن قلمداد گردد و مبدل به سوژه یا یک قدیس ماورایی و آسمانی در ذهنیت برخی از انسانها درمقاطع گوناگون تاریخی شود یک امر ناراست و بی شک یک بیماری فراگیر و پالس روشن و دردناکی از تلاشی فردیت، هویت و ذات مستقل آدمی ست.
انسان در دنیای معاصر با پایبندی به الزامات زیست جمعی و فردی از جمله دموکراسی، آزادی و برابری انسانها بسیاری از تابوها، افسانه ها واسطوره های ذهن تاریخی را به نقد و تحلیل منطقی کشیده است و سرانجام با حقیقت مفاهیم، رویدادها و “واقعیت راستین خویش” مواجه شده است.
ولی همچنان بازتولید ذهن توسعه نیافته دردنیای مدرن ادامه دارد و در این میان مناسبات، ساختار و فضای فکری حاکم بر “فرقه مجاهدین” یک نمونه عینی و مشخص است. اما چرا تابوها، ذهن بیمار، توسعه نیافته و متعلق به دوران بربریت ـ گاه خود را به شکلی آزاردهنده در دنیای مدرن، عصرتحولات دموکراتیک وعقلانیت انتقادی عیان و آشکار می کند؟ دکترعلی شریعتی اندیشمند و متفکر ایرانی معتقد است: عوامل انحطاط انسان سه چیز است: جهل، نفع و ترس …

گفتگوی صمیمانه با خانم بتول سلطانی عضو سابق شورای رهبری مجاهدین خلق که هم اکنون ساکن کشور آلمان است و طرح پرسش ها و متقابلا پاسخ های جسورانه و صریح از سوی خانم بتول سلطانی، حاوی نکات تامل انگیزی است. اینکه سعی کنیم در دنیای مدرن به تعبیری به اراده آزاد، فعال و ذهن خلاق خویش تکیه کنیم و مسیر لحظه های زندگی مان را با حس آزادی و ” کشش نیرومند شدن “ در ذره ذره وجودمان انتخاب کنیم به باور و اعتقاد ما این یعنی زندگی، چشیدن لذت زندگی …
پر واضح است، فرقه های خشن و ستیزه جویی چون مجاهدین در بازتولید تابوها، دگم های کهن و اعمال تبهکارانه و تجاوز به حریم امن انسانها در تمامی عرصه ها و حیطه ها تلاش خواهند کرد اما راه به جایی نخواهند برد زیرا هرگز نمی توان برای همیشه سد راه تکامل تاریخی و انسانی شد و سرانجامی جز تلاشی و اضمحلال برای شب پرستان و مرده ریگ های کهن متصور نیست …
آرش رضایی عضو تیم مدیریت سایت نیم نگاه
***
سایت نیم نگاه: خانم سلطانی سپاس که دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید، سهراب سپهری شاعر رویاها و آرزوهایمان معتقد است: ساده باشیم چه در باجه یک بانک ـ چه در زیر درخت،
بدون تردید ما و شما و بسیاری از کادرهای تشکیلاتی مجاهدین خلق، سرشار از خلوص،  صداقت و احساسات ساده، بی پیرایه و پاک بودیم که شکار تشکیلات رجوی شدیم. رهبرعقیدتی مجاهدین خلق بیشرمانه از سادگی ذهن و سپیدی روح و روان ما کادرهای تشکیلاتی آرمانگرا در مسیرقدرت طلبی جنون آمیز و ذهن بیمار خود سوء استفاده کرد. اگر در این گفتگوی صمیمانه و صریح سعی داریم به عمق فاجعه در روابط مجاهدین خلق و فضای فکری و رفتاری رهبری آن بپردازیم در حقیقت بیان واقعیت های دردناک، تلخ و گزنده جهت روشنگری نسل فعلی و نسل متعلق به تاریخ فرداست و سپاس از شما که پذیرفتید در گفتگو با  سایت نیم نگاه جسورانه و صریح در مسیر تدارک روشنگری افکار به ناگفته ها در دنیای تاریک و سیاه مجاهدین بپردازید هر چند درک می کنیم که بیان چنین واقعیاتی گزنده و تلخ، شجاعت و شهامت می طلبد که در شما به روشنی وجود دارد.
و اما اولین پرسش ـ شما در مصاحبه ای که با خبرنگاران داشتید و در سایت نیم نگاه تحت عنوان افسانه رقص رهایی و ذهن بیمار رهبرعقیدتی مجاهدین در دو بخش مندرج شده است در رابطه با رفتن به اتاق خواب مسعود رجوی تا آخرین لحظه بر این گمان بودید که این یک تست و آزمایش ایدئولوژیک است و با لحاظ ساختار ذهنی پرورش یافته در مناسبات مجاهدین باورتان نمی شد که پیشنهاد مریم رجوی خارج از معیارهای اخلاقی و ایدئولوژیکی باشد و اما دعوت مریم رجوی به یک مسیر نادرست و رابطه نامشروع و غیر اخلاقی بود و شما در ادامه مصاحبه گفتید ” … من در حالی که شوکه شده بودم و سردرد عجیبی داشتم، باز فکرمیکردم که این آزمایش است اما آن شب تا صبح و شب های مشابه اورا یک مرد عادی و دیدار را یک ملاقات جنسی محض یافتم و از نظر من پلیدی ای بود که با این برنامه رنگ و لعاب ایدئولوژیک به آن زده می شد. من عمق یک فرقه واپسگرا را دیدم که اینگونه همه چیز افراد را درقید و بند خود نگاه میدارد. احساس می کنم همانجا هر چه که از سازمان و بنیانگذاران  و مقاومت و راه سرخ حنیف ومبارزه بود در درونم تبدیل به مشتی خاکستر شد، اما سعی کردم خودم را نگهدارم و شاید تصمیم به فرار ازهمان جا در من قطعی شد…”
حال پرسش این است پس از آن تجربه آزاردهنده و دردناک و تحمیلی چرا شب های بعد نیز روانه اتاق خواب مسعود شدید؟ در حالی که در همان لحظات ورود به اتاق خواب مسعود در شب اول، واقعیت برایتان کاملا روشن شده بود چرا اعتراض نکردید؟ وقتی به روشنی متوجه شدید رهبرعقیدتی مجاهدین قصد سوء استفاده جنسی از خواهران عضو شورای رهبری و از جمله شمارا دارد؟ با توجه به اینکه شما قبل از پیوستن به مجاهدین متاهل بودید و به اتفاق همسر و فرزندتان به اشرف منتقل شدید و هرگز باورتان نمیشد که مسعود و مریم رجوی که شعار توحید و پیروی از راه حسین و انقلابیون پاکباخته ای چون چه گوارا می دهند چنین در پلشتی و پلیدی غوطه ور شوند.
دقیقا مایلیم ریشه ها و دلایل روانی و ذهنی و … اطاعت کورکورانه از رهبری مجاهدین از سوی خواهران عضو شورای رهبری مجاهدین و شما که عضو شورا بودید را توضیح دهید و اینکه چرا نسبت به چنین روابط و شرایطی مسخ کننده و تحقیرآمیزعصیان نکردید؟
خانم بتول سلطانی: برای اینکه می دانستم که اعتراض نتیجه اش یک مرگ تدریجی خواهد بود همانطور که در کنار خودم شاهد بودم که خانم مینو فتحعلی چگونه رفت یعنی چگونه کشته شد که من در مقاله ای در سایت زنان به این نکته انگشت گذاشته ام. همچنین فاکت خانم مهری موسوی که مشابه نمونه اول و من که به آن اشاره کرده ام.
یا فاکتهای دیگری که کم کم آنها را به رشته تحریر درمی آورم کسانی که من اسامی شان را از همان روز فرار (از قرارگاه اشرف) به سرهنگ آمریکائی در تیف دادم و البته فقط از سرنوشت یکی از آنها اطلاع دارم و خیلی برایش متأسفم و از سرنوشت بقیه اطلاعی ندارم همچون فاطمه حاج خداوردی با اسم مستعار تهمینه که البته من نمی دانم چه بر سر او آمده است؟
در هرحال من نمی خواستم که حالا که از جسمم سوء استفاده شده است از جسدم هم سوء استفاده بشود و شهیدی بشوم برای چنین کسی (مسعود رجوی) پس دنبال طرحی بودم تا بگریزم طرح فرار شاید از همان اولین شب در ذهن من نقش بست.
البته این را نیز بگویم که من قبل از آن از کسی که البته رده بالائی هم در تشکیلات دارد شنیده بودم که بصورت جمعی هم وی (رجوی) حرمسرا داشته یعنی دقیقا سکس جمعی و چیزی که من خودم شخصا وقتی شنیدم اصلا باور نکردم اما او به من گفت که اعتماد به تو در سطحی نبوده که تو را در این حوض یا همان سکس جمعی وارد کنند.
سایت نیم نگاه:  مسعود رجوی رهبری که در میان عناصر و کادرهای تشکیلاتی و شاید هواداران مجاهدین همچون یک قدیس ستایش می شود را در اتاق خواب چگونه یافتید؟ شما در مصاحبه تان تاکید داشتید ” … اما آن شب تا صبح و شب های مشابه اورا یک مرد عادی و دیدار را یک ملاقات جنسی محض یافتم … “
 و شما او را، یک مرد عادی و نه یک قدیس و حتی نه یک مرد صادق با خویشتن و باورهای مذهبی و پرنسیب های اخلاقی که در ذهن پرورانده بود و مدام به آنها در مصاحبه ها و سخنرانی هایش میبالید، یافتید.
واقعا مسعود رجوی را در آن شب ها چگونه توصیف میکنید؟
خانم بتول سلطانی: از شرح مفصل این سوآل عذر می خواهم چونکه مرا به ایامی می برد که دوباره برایم شکنجه آوراست و کابوس تولید می کند چرا که چشم در چشم می دیدم آنچه که برای همه مردان حرام و بالاتر از حرام است و همسرانشان طی پروسه های تفتیش عقاید از آنان ربوده شده است آنوقت برای کسی که خود را پیشوا می داند آنچه گوید خود کار دیگر می کند و به اصطلاح برای خودش حلال هستند.
یک مثال هست که مردم می گویند رطب خورده منع رطب کی کند البته من به این نتیجه رسیدم که او یعنی رجوی کاملا ریلکس و راحت است و او بر خلاف بعضی ها که می گویند که خودش را امام می داند و امام حاضر به پاسخگوئی به کسی نیست جز به خدا ، اما من با شناختی که از او دارم او خودش را خود خدا می داند که تازه اگر هم امامی پیدا بشود باید بیاید به او پاسخ بدهد. شما باور نمی کنید که همه دلخوریش از رهبر انقلاب اسلامی و به قول همین رجوی که اولین کسی بود که گفت امام خمینی هم همین بود که چرا به وی اقتدا نکرده است و آنجا که او ناکام شد آنچنان انتقامی از نسل جوان آن موقع که امثال ماها بودیم گرفت که تاریخ نظیرش را ندیده است.
البته من فکر میکنم کیش شخصیت و قدرت پرستی او (رجوی) خارج از کون و مکان است وقتی من با ناباوری و شوکه از اعمال او می شدم و او در چشمان من میخواند می گفت:
آیه در قرآن هست که خدا می گوید بله …. بله من در مردمک چشمان شما جای نمی گیرم چون شما با اندیشه انسانی به آن نگاه می کنید!
شما باور نمی کنید که فرزند ۲۲ ساله ام که در هلند دی جی شده است به من می گوید: هی بتول، درک من برای تو سخته یعنی تو دیوانه بوده ای یا پیشتاز انقلابی که حاضر شده ای از کودک شیرخوارت بگذری، اما اون کسی که تو را رهبری می کرد چگونه و با چه استدلال و منطقی حاضر شد که کودک شش ماهه شیرخوار را از مادرش جدا کند و بفرستد یتیم خانه، اگر تو به قوانین انسان و حقوق کودک آگاه نبودی آیا او هم آگاه نبود و آنوقت تو که با من نبودی چه کار مهمی انجام دادی آنجا (در تشکیلات رجوی و قرارگاه اشرف) و یا کسی که مثلا باید همسر تو و پدر من می بوده که هیچ وقت نمی خواهم ببینمش اما اون موقع چکار می کردید؟
پاسخ سوآل فرزندم به انگلیسی برایم سخت بود که توضیح بدهم این فرقه ی مجاهدین، من و پدرش را چگونه در انزوای کامل در قرارگاههائی ایزوله مورد سوء استفاده قرار داد.

ادامه دارد …

خروج از نسخه موبایل