چند کلامی حرف حساب با اسرای لیبرتی

نوروز 1393 هم رسید! الان بیش از سی سال است که هر سال موقع سال تحویل بهم میگویید انشاالله سال دیگه تهران!
یادم میاید در نوروز سال 1372 رجوی که در آنزمان بدلیل خوش خدمتی تمام قد برای صدام به نور چشمی او تبدیل شده بود و سرمست قدرت بود در نشست جمعی که بعد از سلسله عملیاتهای مروراید در قرارگاه اشرف برگزار کرد گفت که مجاهدین از مریم و با مریم دیگر بار متولد شدند.او در آنزمان گفت که صبح پیروزی را بوضوح میبیند و چه شلوغ بازی در آورد که دشمن را در چند جبهه عقب راندیم و چند هزار تن از آنان تلفات گرفتیم و دشمن به زبان خود اعتراف کرده است که میخواستیم از دیواری بالا برویم که بلند تر از قدمان بود و… حتما سخنان آن روز رجوی را بخوبی بخاطر دارید. اکنون از همان صحبتها بیش از سی سال گذشته است و شما همچنان اندر خم یک کوچه اید! آیا تاکنون از خود پرسیده اید که بعد از اینهمه سال و بعد از این همه کشته و مجروح و نقص عضوهایی که داشته اید توانسته اید از نقطه یک به نقطه دو برسید؟ بهر حال هر انسانی در هر شغل و موضع کاری که باشد در انتهای سال برای خود جمعبندی میکند که در این سالی که گذشت چه کرد؟ چه بدست آورد و چه از دست داد؟ تا چه حد به اهدافی که ابتدای سال برای خود معین کرده بود رسید یاحتی  نزدیک شد؟  اشتباهاتش در سالی که گذشت چه بود و برای سال آینده چطور میخواهد مانع از وقوع آن اشتباهات شود و اساسا هدفش در سال جدید چیست؟ ای دوستان آیا شما بعد از سی سال خیال داشتن چنین جمعبندی برای خود ندارید؟ نمیخواهید از خود بطور جدی بپرسید که در این جهان چه می کنیم و بدنبال چه هستم؟ آیا این سوال در ذهنتان نیست که چرا بعد از اینهمه سال نه تنها به هدفم نزدیک نشدم که هر روز و هر سال نسبت بآن هدف دورتر و دورتر میشوم.آیا حقیقتا بعد از اینهمه افشا گری و بعد از اینکه خودتان بدفعات با چشمان حتی نیمه باز خود دیده اید که رجوی با شما چه کرد خیال بفکر فرو رفتن ندارید؟ آیا برای شما این مسئله مقر 49 بواقع حل و فصل شده است؟ آیا سوالی در این خصوص ندارید که مقری که برای فرماندهی عملیاتها بنا نهاد شده بود به مکانی برای کثافتکاری های مسعود رجوی تبدیل شده بود؟ آیا ای برادران برای شما سوالی نیست که چرا رجوی بایستی حرمسرا داشته باشد و ژست انقلابیون دو آتشه را بگیرد ولی شما از شدت فشارهای مختلف بایستی به گناه آلوده شوید؟ چرا او بایستی برای خود دریاچه مصنوعی داشته باشد و بهمراه دختران و زنان بی پناه و نگون بخت رقص رهایی یا بهتر است بگویم رقص شیطانی بکند بعد شما در بیابانها اشرف مشغول کندن خارهای بیابان باشید که مبادا لحظات زندگی طلبی به ذهنتان بزند! بعد موقع سال تحویل هم دسته جمعی فریاد بزیند مسعود – مریم عیدتان مبارک و سال دیگه سرنگونی او هم ته دل کثیفش بشما بخندد و منتظر عمل کثیف بعدیش با اکیپ بعدی باشد؟! بخدا خفت و ذلت هم حدی دارد! شما بواسطه شستشوی مغزی شدیدی که طی سالیان بروی ذهن و مغزتان صورت گرفت شاید دین و ایمانتان را از دست داده باشید یا لااقل توان فکر کردن و فهمیدن بدون شرط درشما ضعیف شده باشد اما بقول مولا حسین لااقل آزاده باشید! این رسم آزادگی نیست که شما ببینید که مورد ظلم و سوء استفاده مستمر قرار دارید ولی زبانتان باز نشود! دیگر این حرف از طرف هیچکس پذیرفته نیست که نمیفهمیدم و مجبور بودم و… چراکه خیلی قبل از شما بسیار بودند که با پذیرفتن تمامی ریسکها از آن تشکیلات اهریمنی خود را نجات دادند و بقول معروف جاده را هموار کردند شما دیگر نمیتوانید حرفی بزنید جز اینکه بگویید که ما دوست داریم درحیاتی خفیف و خائنانه بسر ببریم که صد البته این خودجای تامل دارد!
بهر حال ای دوستان بوی تعفن از تشکیلات مرده رجوی همه جا را فراگرفته است و دیگر کسی در هیچ جای جهان نیست که ذره ای باین گروه خشن و کثیف اعتمادی داشته باشد. قصد من طرفداری از هیچ گروه و نظامی نیست! من فقط اینرا میدانم و طی هشت نه سالی که از تشکیلات سازمان جدا شده ام به چشم دیدم که همین رژیمی که شما میگویید که چنین است و چنان است برای من که نزدیک به 20 سال از عمرم را با شما بودم بستری فراهم کرد که بتوانم آزادانه در کشور زندگی کنم! ولی در سازمان اگر کلامی بر خلاف مواضع سازمان حتی در ذهنمان زاویه داشتیم خودتان قطعا میدانید که در چه نشست جمعی با چه فحش و ناسزاهایی بایستی پاسخگو میبودیم! حرف من هم اکنون این نیست که به ایران بیایید هرگز! چون باین مغز و ذهن فسیل شده ای که شما دارید براستی پذیرش شما از طرف خانواده شاید سخت و بعضا غیر ممکن باشد! من حرفم با شما بعنوان کسی که دلش بحالتان میسوزد اینست که بخود بیایید و برای خود تصمیم بگیرید. خودتان را از آن جهنم لیبرتی نجات دهید و بگذارید در هوای آزاد بدون اجازه از مسئول بالاتر و درفضایی عادی نفس بکشید شاید که دلتان باز شود و دنیا را بهتر ببینید!
نوروز در راه است. زمان نو شدن طبیعت! برای خود تصمیم بگیرید و دلتان را هم همراه با طبیعت بهاری و نو کنید. مزخرفاتی که رجوی طی سی سال بخوردتان داده است را بیرون بریزید و بجای آن عشق واقعی که همان عشق به خانواده، پدر و مادر و خواهران و برادرانتان است را جایگزین کنید. از خدای بزرگ از ته دلتان طلب بخشش کنید و دنیای خود را عوض کنید که خدا بسیار بیشتر از آنچه رجوی کثیف بشما گفته است بخشنده و بزرگ است!
بهرحال نوروز 1393 پیشاپیش مبارک باد! از من و ما بعنوان کسانی که سالیان با شما بودیم و میدانیم که شما بدنه سازمان قربانی مطلق است گفتن بود. دیگر خود دانید! شاید که فردا دیرشود.کسی چه میدانست که محمد گرجی ها. حسین مدنی ها. از جمعتان بروند بخاطر بی کفایتی رجوی! فردا شما را هم قربانی میکند که چند روزی روی آنتن خبرگزاری ها باشد و تمام میشوید. حتی فرصت خواندن یک فاتحه برسرقبرتان هم کسی ندارد. پس تا دیر نشده بخود بیایید!
مراد
 

خروج از نسخه موبایل