1392سال در هم شکستن زبونانه رجوی های جاه طلب و انحلال لانه عنکبوتی اشرف – قسمت اول

به گوشه ای از سخنان مسعود رجوی در مورد اشرف توجه فرمایید؛ اشرف شهر شرف،اشرف کانون استرتژیک نبرد اشرف شهر پایداری، اشرف اساره تاریخ صد ساله ایران، اشرف و…… در حالیکه اشرف معنا بخش استراتژی مسلحانه سازمان بود مسعود در بطن کانون اشرف! در درون سنگری در زیر زمین به اعماق هفده متر الی هجده متر با ساختار تاسیسات ضد موشک خود را مخفی کرده بود سربزنگاه وقتی خطر را بیخ گوشش احساس کرد  فرار را بر قرار ترجیح داد و بر خلاف تمامی شعر و شعارها. که به قول خود گفته بود باید از همه اعضاء بگذرند تا بعد به من برسند حتی به این حرفش هم ذره ای اعتقاد نداشت و گوشت و پوست اعضاء در درگیریها برای وی بی مقدار و بی ارزش بود غافل از این که اعضاء رفتند اما این دجال را نشناختند تا ببینند برای ماندگاری و بقاء خود از هیچ حربه ای دریغ نکرد!!!
اگر نیم نگاهی به عملکرد سال گذشته 92 فرقه بپردازیم با همه ادعاهای دروغین رجوی ها براستی دستاوردهای شان چه بود؟
1- صد و دوازده  نفر از اعضاء کشته شدند.
2- تعدادی از فرماندهان با سابقه مفقود شدند.
3- تعداد زیادی از اعضاء معلول و مجروح شدند.
4- باقی مانده افراد سرخورده و شکست خورده و تا خرخره متناقض
5- تعداد زیادی از اعضا از لیبرتی فرار کردند
6- اشرف برای همیشه بسته شد
و……
آنچه که از خلاصه بیلان رجویها در این سال بر میآید باید گفت که سال 92 سال انحلال قرارگاه اشرف و شکست زبونانه رجویها بوده است.
در همین رابطه بازگشته های استان گردهم آمدند و طی نشستی در دفتر انجمن به بحث و بررسی پیرامون رویدادهای سال 1392 در فرقه پرداختند.
در ابتدا مسئول برگزار کننده این نشست آقای ایرج صالحی ضمن خوشامدگویی به جمع بندی سال گذشته فرقه این که به چه سمتی رفته و اکنون در چه موقعیتی است به صورت محوری اشاراتی داشت. ابتدا می خواهیم راجع به انتقال اعضاء ای که به آلبانی منتقل شدند صحبت کنیم و 70  نفری که از فرقه جدا شدند و سپس روشن نماییم که چرا رجوی نگران انتقال افراد به خارج از عراق است.
موضوع دوم جدا شدن اعضاء شورا آقایان کریم قصیم و محمدرضا روحانی از شورا است که قصد داریم راجع به جدا شدن و افشاگری های موثر آنها علیه فرقه که منجر به موضعگیری های رهبران فرقه شد صحبت نمایم.
علاوه بر آن تعدادی از اعضاء جدا شده بالای سازمان نیز علیه فرقه تبلیغ و افشاگری کردند از جمله افشاگری مصداقی. نکته قابل توجه این بار حمله و افشاگری علیه شخص اول فرقه بود.
واقعیت این است او مسئول همه کشتار و به کشتن دادن افراد در اشرف و لیبرتی بود. موضعگیری خانواده ها از جمله اقبال و کامیار و حیدرنژاد حاکی از همین است.
تمامی این نکات بیانگر رو به افول رفتن فرقه است. بنگرید سازمان برای پیشبرد مقاصد خود از چه ترفندهایی استفاده می کند. از قرار معلوم  پسر اسماعیل یغمایی که در اروپا زندگی می کند برای این که از جنبه عاطفی او را جذب فرقه کنند به دروغ گفتند مادرت که در عراق بود فوت کرده است بعد پسر این خبر را به پدرش انتقال می دهد وی  جویای این موضوع می شود سازمان او را در نقطه ای قرار می دهد که مجبور می شود علیه سازمان دست به افشاگری بزند توجه کنید کسی که تنش به تن سازمان خورده باشد اگر چه در اروپا سر گرم زندگی شخصی هم  باشد باز هم رهایش نمی کنند و پاچه آنها را می گیرند.
آقای محمد رضا گلی اسکاردی یکی از بازگشته ها گفت: همین افشاگری ها بود که چهره واقعی سازمان در خارج و داخل بر ملا شد لازم به یادآوری است سازمان حتی به آدمهایی که از راه دلسوزانه و خیرخواهانه از باب نصیحت دعوت به خویشتنداری می کنند را تحمل نمی کند به آنها حمله می کند. در طی این دوران مخصوصاً سال 92 ضربات پیاپی و سنگین بود مهار از چنگ آنها در رفت حتی به دوستان خود هم مشکوک ؛ و به آنها حمله ور می شود.
آقای عین الله شعبانی یکی دیگر از بازگشته ها گفت: محمد اقبال یکی از اعضاء قدیمی و با سابقه شورا را ببینید به چه روزی افتاده ؛ با همه تناقضاتی که در مناسبات داشت علیه اقوام درجه یک خود موضع می گیرد سازمان برای این که ذهن ها را همواره مشغول نگه دارد به نوعی آدم ها را مجاب می کند سناریویی تهیه بببنند تا همواره درگیر و سرگرم باشند تا شاید از این ستون به آن ستون هم فرجی شود.من به یاد دارم ایامی را که محمد اقبال را در نشست بزرگی که خود مسعود هم حضور داشت او را سوژه کردند بیچاره را چقدر تحقیر کردند.
آقای نظری مسئول انجمن در ادامه بحث دوستان توضیح داد: قبلاٌ افشاگری در سطح پایین تر بود اما از وقتی در خارج از جانب اعضاء قدیمی و رده بالای سازمان و شورا به افشاگری علیه سازمان پرداختند سازمان در موقعیتی بسیار ضعیف و شکننده ای قرار گرفته دیگر آن جایگاه سابق را در بین هوادارنش ندارد و رهبران سازمان مجبور شدند به میدان بیایند علیه همین افراد موضع بگیرند.
مسئول جلسه در ادامه نشست پیرامون برگزاری انتحابات ریاست جمهوری و تحلیل ها و عقب ماندگی رجوی ها در این رابطه گفت. برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در ایران با شرکت بیش از 70 درصد مردم بدون هیچ حاشیه دال بر اثبات عقب افتادگی رجوی ها از واقعیت جامعه ایران می باشد آنها در تلاش های بلاهت بار با:
– نوشتن نامه به آقای هاشمی
– حساب باز کردن روی حذف برخی کاندیداها
– ایجاد فتنه در روزهای انتخابات و…فکر می کردند اولا جلوی برگزاری انتخابات را بگیرند و ثانیا بر سرنوشت انتخابات تاثیر بگذارند.
اضافه کنم رجوی می گفت این انتخابات جز رسوائی چیز دیگری برای نظام ندارد تلاش می کرد تضاد بین کاندیداها را بیشتر کند.
مسئول جلسه در ادامه اظهار داشت ؛ وارد شدن ضربه کمرشکن به فرقه با به کشتن دادن بیش از 50 تن از افراد فرقه توسط رجوی که اکثر آنها از مسئولین و فرماندهان رده بالا در اشرف بودند.رجوی را مجبور کرد تخلیه ذلت بار اشرف که بزرگترین ضربه برای سازمانش بود را به جان بخرد و پرچم تسلیم را بلند کند. اشرفی که « کانون استراتژیک نبرد» «سمبل باصطلاح مقاومت» اصلی ترین ظرف رجوی برای کنترل اعضا و ممانعت از جدائی شان »و…. بود.بالاخره در شهریور 92 برای همیشه تخلیه شد.
 اشرف آنقدر برای آنها مهم بود که رجوی بعد از اخراج اشرف برای دلگرم کردن نیروهای روحیه باخته اش در اولین پیام گفت «یک ؛دو ؛ سه ؛…هزار اشرف خواهیم ساخت »!!!
آقای مجید محمدی که در سال 91 خود را از جهنم  رجوی در  لیبرتی رها نمود و به خاک مهین بازگشت در جمع حاضرین جلسه اظهار داشت رجوی همواره شعار می داد اگر کوهها بجنبند اشرف از جایش تکان نخواهد خورد همیشه اصرار بر ماندن تاکید می ورزید وقتی سمبه را پر زور دید 10 روزه اشرف را تخلیه کرد.
آقای اسکاردی در ادامه بحث دوستان بیان داشت: رجوی می گفت بال سیاسی ما شورای ملی مقاومت است و بال نظامی ما پادگان اشرف ؛ تخلیه اشرف شکست استراتژیک سازمان تلقی می شود به قول وی در جهان امروزی هر سازمانی را به قدرتش یعنی بال نظامی اش می سنجند و تحویل می گیرند اگر چنین قدرتی را نداشته باشیم دیگر کسی یا دولتی اعتباری برای ما قائل نمی شود حتی مریم هم در فرانسه هیمنه اش را از دست خواهد داد به تجربه سنوات گذشته رجوی وقتی زیر فشار قرار می گیرد در تعادل قوا از مواضع خویش عقب نشینی می کند همه شعر و شعارها را فراموش می کند. یادم می آید یک روزگاری بر دیگر جریانات سیاسی خرده می گرفت و می گفت مواظب باشید در عقب نشینی تان مبادا در رود سن غرق شوید حالا باید به رجوی گفت مواظب باش خود و مریم ات در رود سن غرق نشوید!!!.
ادامه دارد…
 

خروج از نسخه موبایل