حقوق بشر در مسلک فرقه رجوی

حقوق بشر اساسی‌ترین و ابتدایی‌ترین حقوقی است که هر فرد به طور ذاتی، فطری و به صرف انسان بودن از آن بهره‌مند می‌شود.  این تعریف ساده بازتاب اجتماعی و سیاسی مهمی را برای مردم و حکومت‌ها به دنبال دارد. مطابق اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر اسناد بین‌المللی این حقوق ویژگی‌هایی همچون جهان شمول بودن، عدم تبعیض و برابری طلبی و…. را دارا است. از این رو این قوانین به تمامی افرد در هر جایی از جهان تعلق دارد و هیچ کس را نمی‌توان به صرف منطقه جغرافیایی که در آن زیست می‌کند، از حقوق بشر محروم کرد ضمن این که همه افراد فارغ از عواملی چون نژاد، ملیت، جنسیت و غیره در برخورداری از این حقوق با هم برابرند و در این خصوص کسی را بر دیگری برتری نیست.
آیا این تعاریف در مناسبات فرقه رجوی جایگاهی دارد؟
بعنوان عضوی که سالیان در درون سازمان بودم به جرات می گویم این تعاریف هیچ سنخیتی با ضوابط و قوانین درون تشکیلاتی ندارد و از این فرهنگ به اسم حقوق بشر رهبران فرقه سوء استفاده کرده اند.
حق زندگی از حقوق ذاتی انسان است. این حق باید به موجب قانون حمایت بشود. هیچ فردی را نمی‌توان خودسرانه از زندگی محروم کرد. اما در داخل تشکیلات این حق به سادگی نقض شده است و مسعود رجوی بنام انقلاب ایدئولوژیک خانواده ها را از هم گسست، رابطه ها را از بین برد، عواطف خانوادگی را نابود کرد و… آیا جنایتی بالاتر از این هم سراغ دارید؟
آزادی بیان به معنی صحبت آزادانه و بدون سانسور است. آیا در درون تشکیلات اصلا آزادی یافت می شود؟ در جواب باید بگویم ابدا. اگر ما به رجوی انتقاد می کردیم مورد حمله عوامل او قرار می گرفتیم مثل این که به ساحت مقدسی اهانت شده باشد!!.
در نشست های رجوی شاهد بودم شخصی بلند شد به او غیر مستقیم انتقاد کرد. من وقتی عکس العمل او را دیدم متحیر شدم وی به فرماندهان و مسئول اول سازمان گفت، شما رخت چرک هایتان را روی میز من آوردید؟خجالت نمی کشید؟
بی ظرفیتی رجوی را ببینید این است منطق رجوی!!.برای دیگران انتقاد کردن خوب و سازنده است برای خودش بسیار بد.
هر شخصی اگر می خواست از تشکیلات جدا شود بدستور فرماندهان، فرد توسط جمعی زیر بمباران افترا و تهمت قرار می گرفت تا شخصیت او را کاملا له کنند.
این روش حتی برای آنهائی که در تشکیلات بودند هم جاری بود به اسم نشست های انتقادی برگزار می شد تا این که سایر اعضاء را بترسانند که کسی بلند نشود بگوید من می خواهم جدا بشوم و دنبال زندگی خودم بروم. آنها هر صدایی را در گلو خفه می کردند.
آیا این همان آزادی و حقوق بشری است که رهبران فرقه از آن دم می زنند؟
احترام به حقوق یا حیثیت دیگران از ابتدایی ترین قوانین شناخته شده سازمان ملل است.
آیا در درون تشکیلات این حق به رسمیت شناخته می شود؟
هیچ کس را نمی‌توان به خاطر عقایدش مورد ماخذه قرار داد. در درون تشکیلات اگر یکی می گفت من عقیده ام را عوض کردم مورد ماخذه قرار می گرفت. به او مارک بریدگی می زدند فکر و عقیده و مذهب هم تحمیلی بود فقط باید رجوی را پرستش می کردیم غیر از این گناه کبیره به حساب می آمد.
مریم قجر در سخنرانی هایش می گفت در دین اکراهی نیست این شعار برای بیرونی ها بود نه برای داخل تشکیلات. آنها هیچ اعتقادی به "لا اکراه و فی دین" ندارند و این شعار فقط جنبه تظاهر و بیرونی داشت این هم نوع فریبکاری در مشی آنهاست.
این روزها یک سره بلندگوی تبلیغاتی فرقه داد و فغان نقض حقوق بشر در زندان های ایران سر داده است یک مقایسه کوتاهی دارم با حق و حقوق اولیه افراد در مناسبات آنها، قضاوتش به عهده شماست.
در زندان های ایران زندانی موبایل دارد و با جهان بیرون در ارتباط است اما در داخل تشکیلات استفاده از موبایل ممنوع است و حتی افراد اجازه استفاده از هرگونه وسیله ارتباطی حتی رادیو را ندارند بعنوان نمونه بیش از 20 سال اجازه تماس با خانواده را نداشتم و هستند کسانی که بیش از این نیز با خانواده خود تماس ندارند.
در زندان های ایران زندانی می تواند با خانواده خود ملاقات کند اما در درون سازمان ملاقات با خانواده ممنوع است و رجوی خانواده را کانون فساد اعلام کرد و دستور توهین و ناسزا به خانواده را در مقابل اشرف داده است.
زندانی در ایران مرخصی دارد آیا اسرای سازمان حق استفاده از این کلمه را دارند؟
در ایران زندانی به سایت ها و اینترنت و موبایل دسترسی دارند. آیا در درون تشکیلات فرقه این حق به رسمیت شناخته می شود؟ آیا اصلا تلویزیونی در دسترس افراد قرار می گیرد تا مجاز به دیدن برنامه ای از شبکه ای ایرانی یا خارجی و…باشند؟
کسانی در مناسبات فرقه هستند که بیش از دو دهه برنامه ای از هیچ شبکه تلویزیونی غیر از سیمای خودشان را ندیدند آنها حتی نمی توانند از ریموت برای خاموش و روشن کردن تلویزیون استفاده کنند!!
اکثر نفرات فرقه بدلیل در اختیار نداشتن موبایل قادر به استفاده از آن نیستند.
آنچه که در سیمای فرقه و سایت های آنها تبلیغ می شد قرارگاه تخلیه شده اشرف را « شهر اشرف »معرفی می کردند ولی جای سئوال است که کدام شهر است که افراد حق تردد آزادانه در آن را نداشته باشند و نتوانند با سایر دوستان و حتی بستگان نزدیک خود همچون فرزند، پدر، مادر، خواهر و برادر و… در ارتباط باشند و با میل خود با آنها ملاقات کنند؟
حال خود قضاوت کنید فرق زندان و زندانی را بنگرید. توجه کنید، شاید در ذهن شما خیلی مسخره به نظر بیاید اما یک واقعیتی است که وجود دارد. ما که سالیان در تشکیلات بعنوان اعضای قدیمی و سابقه دار بودیم اگر چنانچه می خواستیم از مقر خودمان به بیرون برویم باید از فرماندهی مقر ویزا می گرفتیم.
وقتی می گویم مقر شاید برای شما مفهوم نباشد تصور کنید مثل این است من بخواهم از قرارگاه اشرف به مثابه حیاط بزرگ و مسکونی از یک مجموعه به مجموعه دیگر بروم یا از یک واحد به واحد دیگر یا از یک منزل به منزل دیگر بروم لازم بود از فرماندهی واحد خودم ویزا بگیرم و گرنه اجازه جابجایی ساده را نداشتم یعنی آنقدر بی اعتمادی وجود داشت که حتی برای رفتن به امداد یا بیمارستان باید ویزای سه امضاء می گرفتیم. اطلاع دادن به فرمانده مستقیم قابل قبول نبود بلکه دو نفر دیگر از بالاترین مسئولین مقر بایستی پای ویزای ترددمان در داخل اشرف را امضا می کردند تا مثلا ما برای امداد و یا حتی کار اجرایی در مقر دیگر چند ساعتی به بیرون از مکان 100متر در 100متر که همان مقر نامیده می شد تردد داشته باشیم.
جالب است بدانید در شهری که مریم مدعی آزاد ترین شهر جهان است، علی رغم داشتن برگه سه امضا پس از خروج باز هم مسئولین برای کنترل فرد که مبادا از این فرصت کوتاه برای کار فردی خود استفاده کند و دقیق تر بگویم این که این فرد به فکر فرار از جهنم رجوی یا به قول مریم شهر اشرف!! نیافتد طی تماس تلفنی با مسئول مکانی که وی قرار بود به آنجا برود ورود وی را چک می کردند آیا این همان دمکراسی و آزادی است که مریم در نزد سناتور های غربی از آن دم می زند و اشرف را مظهر آزادی اعلام می کرد؟
فاکت های فوق مشتی از نمونه خروار مناسبات فرقه ای رجوی هاست که همچنان در لیبرتی و یا حتی در مناسبات اور نیز بر افراد اعمال می شود، در ارتباط با نقض حقوق بشر در مناسبات فرقه ای رجوی ها در آینده بیشتر به آن پرداخته خواهد شد.
محمد رضا گلی اسکاردی
 

خروج از نسخه موبایل