از نیایش عاشورا و زیارت آل علی تا طواف کاخ سفید و دمیدن در صور صهیونیزم

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی

دام تزویـــر مکـــن چـــون دگـــران قــــرآن را

 در روزهای اخیر تبلیغات گسترده ای در سیمای آزادی (تلویزیون ماهواره ای فرقه تروریستی مجاهدین خلق) پیرامون خلق و خوی علی علیه السلام در جریان است. سران فرقه رجوی دهها سال است تلاش می کنند خود را به امامان شیعه منتسب کرده و از این طریق برای خود و اعمال تروریستی خویش مشروعیت ایدئولوژیک کسب نمایند.

 مسعود رجوی (رهبر گروه تروریستی مجاهدین خلق) پس از ورود به عراق در چنین روزهایی (سال ۱۳۶۵) مستقیماً به زیارت کربلا و آنگاه نجف رفت تا با انتشار فیلم و عکس تبلیغی، حمایت بخشی از مردم را کسب کند. چندی بعد نیز سفر زیارتی حج را برگزار نمود که دلیل اصلی آن ملاقات مخفیانه (زیر چتر صدام حسین) با ملک عبدالله ولیعهد وقت عربستان سعودی بود. درست در همان زمان صدام حسین نیز در سفر حج بسر می برد. از آن پس شاهد سیر و سیاحت سالانه مسعود و مریم رجوی در زیارتگاههای مختلف عراق می باشیم که از جمله می توان به چندین سفر کاظمین و سامرا اشاره نمود که هدف مهم آن تبلیغات سیاسی-فرهنگی جهت جذب نیرو و کسب حمایت مردمی بود تا با همکاری صدام حسین در مرزهای کشورمان به قول خودش آتش ها برافروزد و سربازان ایرانی را در خاک و خون بغلطاند. این جنگ افروزی و کشتار همچنان طی ربع قرن ادامه یافت و نهایتاً با بهانه هایی چون “عملیات عاشوراگونه” به کشتار اعضای فرقه در اشرف و لیبرتی ختم شد که هنوز پایان ماجرا نیست.

در طی این ربع قرن، مسعود رجوی با همراهی مریم قجرعضدانلو هزاران عملیات تروریستی را هدایت کرد و طی آن دهها هزار جوان ایرانی را از دو طرف به کشتن داد و نام خود را نیز به عنوان بزرگترین خیانتکار وطنفروش در تاریخ ایران به ثبت رسانید. امامسئله به همین سادگی که بتوان از آن گذشت نیست. مسعود رجوی پس از جنگ کویت و محاصره عراق که با سهمگین ترین بمباران تاریخ مردم عراق توسط جنگنده های آمریکایی همراه بود، دست به سرکوب گسترده ای در درون مناسبات خود زد که در نوع خود بی نظیر است. وی در اوج فریب و ریا همه این سرکوب ها را به اسم ائمه اطهار به اجرا می گذاشت و مدعی بود به عنوان راهبر عقیدتی می بایستی اعضای خود را از انحراف حفظ کند و اینکار نیز جز با تحمیل و فشار و سلب حداقل آزادی های فردی امکانپذیر نبود.

 بدین ترتیب، کسی که در ابتدا تلاش داشت خود را ادامه راه حضرت علی جلوه دهد، در کمتر از یک دهه مبدل به شخصیتی مستبد و خونریز گردید که به کمتر از امام زمان بودن رضایت نمی داد. مریم قجرعضدانلو بارها در نشست های جمعی مدعی می شد که مسعود رجوی نباید به ما پاسخگو باشد چرا که شأن او در حدی است که تنها به خدا پاسخگوست و ما شایستگی انتقاد از وی را نداریم. این شخصیت انتقاد ناپذیر تا به جایی رسید که مریم مدعی بود بیش از امام حسین تضاد حل می کند. در یکی از نشستهای عمومی که نیمه دوم دهه هفتاد در قرارگاه باقرزاده برگزار شد، مریم صراحتاً گفت که “امام حسین که تضاد مهمی حل نکرد. تضادهایی که مسعود در این زمانه حل می کند بسیار بیشتر از تضادهایی است که امام حسین حل کرد”. البته مسعود رجوی با زیرکی خاص خود و برای اینکه خود را شخصیتی فروتن جلوه دهد با حیله گری استغفار طلبید و با شوخی و در حالی که نیشخندی بر لب داشت به مریم گفت “این حرفها را نزن که سوسک می شوی”. و این در حالی بود که همگان می دانستند وی از مدح مریم قند در دل آب می کند.

 پیش از این، بارها و بارها گوشه هایی از مناسبات درونی مجاهدین توسط جداشدگان از این فرقه خطرناک افشا و از هزاران نمونه شکنجه روحی و جسمی پرده برداشته شده که تکرار آنها در این مبحث نمی گنجد. اما همه این زندان و شکنجه های جسمی و روحی تنها یک قلم از بی شمار سرکوبگری های کسی است که خود را متصل به وحی و امام زمان می دانست و در تمامی حرکات و سکنات خود تلاش داشت از خویشتن “امام علی” و از مریم قجرعضدانلو “حضرت فاطمه” بسازد و به دیگران و بخصوص به اعضای خویش تحمیل کند. داستان صدها نمونه عقد و ایجاد حرمسرا و بیش از صد نمونه مثله کردن زنان و بیرون آوردن رحم و تخمدان آنها جهت نابود کردن احساسات عاطفی و جنسی، خود یک قلم دیگر از سلسله جنایت های این به اصطلاح راهبر عقیدتی است که توسط برخی از اعضای جداشده شورای رهبری مجاهدین افشا شده است.

هموطنان عزیز باید به این نکته اشراف کافی داشته باشند که همه این اقدامات ضدانسانی و ناقض حقوق بشر، با سوء استفاده از نام حضرت علی و دیگر معصومین انجام شده و لذا به طور کامل جلوه ایدئولوژیکی به خود گرفته است. به همین علت بایستی شناخت کافی از مسعود رجوی و ترفندهای او داشت وگرنه بسادگی می توان در دام تنزه طلبی و «خود ولایت خواندگی» مسعود رجوی گرفتار شد و با کلام نافذ و فریبنده او در دامی افتاد که خروج از آن جز با عبور از دریای خون امکانپذیر نیست.

 مسعود رجوی کسی بود که نام پیشوایانی چون علی و فاطمه را یدک می کشید و در عین حال که با تقلید از صدام حسین شمشیر ذوالفقار را در دست می گرفت، همان شمشیر را علیه نیروهای منتقد خویش بکار می برد. برای شناخت فاصله و شکاف عظیمی که بین او و حضرت علی وجود داشت همین بس که خود را نقد ناپذیر و فقط پاسخگو به خدا می دانست در حالی که پیشوای اول شیعیان در مساجد رو در روی مردم به نقد می نشست و همگان مجاز بودند بدون کمترین ملاحظه ای او را مورد انتقاد قرار بدهند و نمونه هایی هست که شاکی علی علیه السلام را به دادگاه کشانیده است.

 سیمای آزادی، تلویزیون این فرقه به مناسبت تولد امام علی، به طرز شگفت و مردم فریبانه ای از این خصلت بی مانند حضرت و انتقادپذیری و درخواست از مردم برای اینکه ایشان را بشدت مورد نقد قرار دهند سخن می گفت، اما هرگز در این رابطه چیزی نگفت که اگر مولا علی چنین ویژگی بی مانندی داشته است، چگونه رجوی طی سالیان طولانی با سرکوب یارانش مدعی بود که فقط به خدا پاسخگوست؟

عاشوراهای بی امام

 سران و سردمداران فرقه مجاهدین و بخصوص سیمای آزادی این گروه خطرناک بایستی به مردم پاسخ دهند که:

 اگر دم از پیروی فاطمه و علی و دیگر امامان می زنید، به چه علت هر مخالفی و منتقدی را در مناسبات درونی مورد سرکوب قرار داده و در کوچه و خیابان های ایران نیز هزاران نفر را بدون هیچ محکمه ای ترور نمودید؟

 اگر مسعود رجوی جانشین امام حسین و مدعی اعمال “عاشوراگونه” در میادین جنگ است، چگونه خودش هرگز در جنگ ها شرکت نداشت، مگر علی در هشتاد جنگ به طور مستقیم شرکت نکرد؟ مگر قرار نبود مریم قجرعضدانلو در سال ۱۳۸۲-۸۳ پیشتاز این عاشورا باشد، پس چرا سر از پاریس در آورد؟ چرا مسعود رجوی در هیچیک از حرکت های به قول خودش عاشوراگونه زیر حضور نداشت:

 الف- حرکت نابخردانه در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ را عاشورایی خواند و دهها هزار میلیشیای نوجوان خود را به کام آتش و مرگ فرستاد و خود به پاریس گریخت.

 ب- بهمن ۱۳۶۰ را عاشورای مجاهدین نام نهاد و همسر و نزدیکترین دوست خود را به کشتن داد در حالی که خود در پاریس تدارک ازدواج با فیروزه بنی صدر را در سر می پرورانید. درست در همان زمان، فرزند شیرخوار خود مصطفی را در عاشورایی که مدعی آن بود تنها گذاشت و به پاریس رفت، در حالی که او را با علی اصغر مقایسه می کرد. آیا علی اصغر بدون پدرش حسین به کربلا رفته بود؟ و چرا مسعود رجوی در موقعیتی که همسر اولش اشرف در “کربلا”‌ جان می داد ایشان کنار رود سن مشغول تفریح و خوشگذرانی بود؟

 پ- زمستان ۱۳۸۳ مسعود رجوی در یک نشست همگانی ادعا نمود اگر آمریکایی ها به یکی از قرارگاههای مجاهدین حمله کنند عاشوراگونه با ارتش خود به سمت ایران حرکت خواهد کرد و مدعی شد که مریم نیز درخواست کرده تا پیشاپیش رزمندگانش روانه این حرکت عاشوراگونه! گردد. ولی چند هفته بعد مشخص شد نه تنها برای اعضای شورای رهبری مدارهای اول و دوم پاسپورت تهیه کرده و در صدد انتقال آنان به اروپاست که چند ماه بعد هم مریم قجرعضدانلو سر از بازداشتگاه پاریس در آورد و آشکار گشت که منظور ایشان از عاشورا، جایی جز اورسوراواز فرانسه نبوده است. در خود اروپا نیز اعضای فرقه بودند که به دستور مریم رجوی به میان شعله های آتش رفتند و عاشورا را خلق کردند تا سردار این دشت کربلا (اور سور اواز) از یک بازداشت ساده دو هفته ای در زندان فرانسه که مسعود رجوی آنرا هتل می نامید آزاد شود!.

  ت- در تابستان ۱۳۸۸ و بهار ۱۳۹۰ و تابستان ۱۳۹۲ مسعود رجوی باز هم عاشوراهای دیگری در اشرف بوجود آورد که منجر به کشته شدن بیش از صد نفر از اعضای مجاهدین شد، در این عاشورا نیز تنها کسی که حضور نداشت مسعود رجوی بود که خود را خالق عاشورا می دانست. اینبار اما هدف از این کشتارها دقیقاً حفظ جان مسعود رجوی است که خود را میراث بر امام حسین می داند. و این عاشوراها همچنان ادامه دارد و تنها کسی که هر بار جان سالم بدر می برد مسعود رجوی است… چرا؟ چون این حسین کذاب فقط به حفظ جان خود می اندیشد و تنها وظیفه پیروان خود را حفظ حیات خویش می انگارد که باید به “هر قیمت” حفظ شود.

 سران این فرقه خطرناک باید پاسخ دهند که اگر مسعود رجوی پیرو فاطمه است، به چه دلیل صدها زن را به عقد خود در آورده و بیش از صد زن را نیز مثله کرده است؟ آیا فاطمه الگوی برخورد او با زنان مجاهد بوده است؟

 اگر مسعود رجوی پیرو علی است، چرا خود را نقد ناپذیر می خواند و هر منتقدی را به استخبارات عراق و ابوغریب تحویل می داد و امروز نیز در قلب اروپا به منتقدان حمله می کند و آنان را زیر ضرب چماق و چاقو می برد؟ آیا علی نبود که ابن ملجم قاتل خود را نیز مورد لطف قرار می داد؟ آیا علی الگوی سرکوب منتقدان و شکنجه و زندانی کردن آنان است؟ چه کسی در سال ۱۳۷۳ صدها منتقد و معترض را در اشرف زندانی و شکنجه نمود؟

زیارتگاه های نوین

  واضح است که مسعود رجوی هرگز پاسخگوی هیچ سوآلی نیست و اگر چنین بود مخفی شدن ده ساله در پناهگاههای ضد بمب اتمی را به غیبت امام زمان متصل نمی کرد و مثل همه رهبران جهان به جلوی دوربین ها می آمد و تن به یک مصاحبه معمولی می داد. اما او هرگز چنین کاری را انجام نخواهد داد. نه تنها خودش بلکه مریم قجرعضدانلو نیز که طی این دهسال برای کم کردن حساسیت ها روی مسعود رجوی و حفظ جان وی، خود را مدام مطرح کرده و به صورت مستمر به برپایی کنفرانس و گردهمایی مشغول است، هرگز تن به مصاحبه آزاد نخواهد داد چرا که از سوآلات جدی در هراس است و قادر به آوردن استدلال مردم پسند نیست.

 آنچه طی ده سال اخیر شاهد هستیم، چرخش آرام قبله گاه مسعود و مریم رجوی از سوی عراق به سوی زیارتگاه صهیونیزم جهانی است. حرکتی که غیرقابل انتظار نبود. از همان آغاز که حامی اصلی مسعود رجوی ساقط شد، رجوی به دنبال قبله گاه دیگری می گشت تا خود را به طواف گرد آن مشغول نماید. این قبله گاه جایی جز کاخ سفید و تل آویو نمی توانست باشد چرا که خودش در چنگال ارتش آمریکا و مریم نیز در چنگال اروپایی ها گرفتار بود. در این شرایط نفس گیر لازم بود که چرخشی ۱۸۰ درجه ای صورت گیرد که جان این مدعی جانشینی امامان شیعه حفظ گردد و طی چند گام این چرخش به کمال خود رسید و امروز می بینیم که زوج رجوی نه تنها مردم ایران را فراموش نموده اند که زیارتگاه خود را هم از خاک عراق به اروپا و آمریکا کشانیده و به طواف مستمر کاخ سفید و الیزه مشغول گشته اند و شمع نذری خود را هم در شهرداری اورسوراواز روشن کرده و از شهرداران فرانسه طلب کرامت دارند، و به موازات آن در صور این و آن خاخام صهیونیست هم می دمند تا شاید فرجی حاصل شود.

 نگاهی به تصاویر فوق می تواند ما را هوشیار کند که با ترفندها و شگردهای بسیار پیچیده این فرقه تروریستی بیشتر آشنا شویم و با بازی های مختلف دمکراسی، حقوق بشر، برابری طلبی، دفاع از زنان، دفاع از دراویش، دفاع از بهاییان، دفاع از کودکان و کارگران، رنگ و لعاب آرایشی مریم قجرعضدانلو و دیگر موارد مشابه به دام نیفتاده و به بازی کشیده نشویم.

 نمایش های ویلپنت

 هم اکنون نیز مریم رجوی در بازی های جدید حقوق بشری، با تدارک گردهمایی ویلپنت پاریس، در صدد است تا با انواع حیله و نیرنگ، و با تطمیع و تشویق پناهجویان و دانشجویان اروپایی، آفریقایی و افغانی (با وعده های مختلف تور مسافرتی، غذای مجانی و پول توجیبی)، و با صرف چند میلیون یورو جهت برگزاری این مراسم (با دعوت از دهها لابی غربی و ریختن پول های نجومی در جیب آنان)، دست به قدرتنمایی زده و خود را که سالهاست در میان مردم ایران هیچگونه پایگاه اجتماعی ندارد دوباره برای قبله گاه های جدید غربی مطرح کند. وظیفه همه ایرانیان آگاه است که اجازه ندهند این نمایش ها زمینه را برای بازی های سیاسی صهیونیزم بین المللی فراهم کند تا بخواهند از این اسب مرده برای مسابقه استفاده نمایند. می دانیم که در سال گذشته (پس از حضور گسترده مردم در انتخابات)، صهیونیست ها شکست بزرگی جهت پیشبرد اهداف جنگ افروزانه خود متحمل شدند. این شکست که آه و فغان مستمر نتانیاهو را بدنبال داشت، نیاز شدیدی برای صهیونیست ها بوجود آورد تا از هر طریقی در توافقات هسته ای خلل ایجاد نمایند و بهترین ابزار در دسترس هم برای آنان مریم رجوی و فرقه مجاهدین بود. اما شکست در مانع تراشی توافقات هسته ای، رجوی و صهیونیست ها را بر آن داشت که به ابزار حقوق بشری روی بیاورند.

 بدین ترتیب، مسعود و مریم رجوی که خود بزرگترین نقض کننده حقوق بشر در این چند دهه بوده اند (دست در دست صهیونیست ها که بزرگترین جنایت ها را در خاورمیانه مرتکب شده اند)، به بازی حقوق بشری روی آورده اند. لذا می بینیم که در یکماه اخیر بزرگترین حرکت تبلیغی مریم رجوی نمایش های حقوق بشری بوده است که تلاش دارد نمایش امسال ویلپنت را به همین موضوع اختصاص دهد. فراموش نباید کرد که در سالهای گذشته نمایش های این بانوی ترور، با موضوع تروریزم و بازی های هسته ای پیش می رفت که امسال دیگر چندان خریداری جز اسرائیل ندارد. به هرصورت در سالهای قبل نمایش ویلپنت با شکست مفتضحانه روبرو گردید و مریم موفق نشد جز چندهزار رنگین پوست و پناهجوی افغانی و سوری و رومانیایی (و چند ده لابی اجاره ای) به محل بیاورد که همگی برای یک وعده غذای رنگارنگ به آنجا هجوم آورده بودند. تردیدی نیست که سال ۱۳۹۳ نیز جز شکست به ارمغان نخواهند آورد. با اینحال هوشیاری هموطنان می تواند به صورت مضاعف موجبات رسوایی این فرقه و کسادی بازار حقوق بشری مریم را فراهم سازد.

 بیاد داریم که دو سال قبل در چنین روزهایی مریم رجوی جهت ادامه بازپرسی به دادگاه فرانسه خوانده شده بود تا پاسخگوی اتهام پولشویی های نجومی و اقدامات تروریستی و خودسوزی ها در اروپا باشد، اما حتی در همین روز هم نتوانست دست از اقدامات ناقض حقوق بشر بردارد و درست در زمانی که خود در دادگاه حضور داشت، دهها تن از چماقدار-تروریست های خود را جهت سرکوب منتقدان به چند صدمتری دادگاه فرستاده بود تا آنان را لت و پار کرده و جلوی افشاگری آنان را بگیرد. بانوی تروری که صدها مخالف خود را در زندان های اشرف و ابوغریب به شکنجه و سرکوب کشانیده، باز هم می خواهد با ابزار حقوق بشر به بازی بپردازد. بی تردید هوشیاری هموطنان در اروپا اینگونه نمایش ها را به شکست خواهد کشانید.

 حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل