سازمان مجاهدین از حنیف تا رجوی ؛ از آغاز تا انحطاط

مسعود رجوی همیشه عطش سیری ناپذیری برای کسب قدرت داشته است و در این راه هر کسی را مانع و سد راه می دیده است به هر طریق ممکن از سر راه برداشته و حذف کرده است. در واقع رجوی هر کسی را که مخل رهبری بلامنازع خود تلقی می کرد از اشرف ربیعی تا موسی خیابانی و دهها و صدها تن دیگر را حذف کرد، تا جایگاه خود در رأس هرم گروه را بیمه کند.
مسعود رجوی، جایگاه رهبری خود را مرهون خیانت ها و جنایات بی شماری است که از ابتدای عضویت در سازمان مجاهدین خلق مرتکب شده است.

وی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق بود که در ضربه سال 1350 دستگیر شد. در واقع مسعود رجوی قبل از دستگیری های جمعی شهریور 1350 دستگیر شد و جزء ۱۰ نفری بود که محکوم به اعدام شده بود ولی بنا به دلایلی اعدام نشد.
دستگاه تبلیغات گوبلزی مجاهدین که مدام در تلاش است تا در سخنرانی ها و نوشته ها و تبلیغات سازمان و در ابعاد گسترده ای دوران زندانی بودن مسعود رجوی را به رخ اعضا بکشد و از آن بهره ببرد، دلیل تخفیف حکم او به حبس ابد را فشار بین المللی بر ساواک و تلاش های برادر بزرگ تر او، کاظم رجوی عنوان می کند.

با این حال روزنامه کیهان در همان زمان از قول نعمت الله نصیری رئیس وقت ساواک می نویسد که:  « مسعود رجوی چون در جریان تعقیب، کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت به عمل آورده و در داخل سازمان نیز برای کشف کامل شبکه با مامورین همکاری نموده، به فرموده مبارک شاهانه، کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل گردیده‌است.»
پس از انقلاب و با آشکار شدن اسناد ساواک، شواهد متقن دیگری به دست می آید که همگی از همکاری صمیمانه او با ساواک حکایت می کنند. اسنادی از اعترافات مسعود رجوی منتشر شده است که در آنها رجوی راجع به دیگر اعضای سازمان نوشته است و حتی کروکی آدرس ها را هم کشیده و اعلام کرده است که در هر مورد، چه کسی اطلاعات بیشتر دارد!

پرویز ثابتی، دیگر رئیس ساواک، در قسمتی از کتاب خاطراتش که به قلم عرفان قانعی فرد به نام”در دامگه حادثه” در آمریکا تحریر و منتشر شده است، به موضوع مجاهدین و اعدام اعضای کادر مرکزیش می پردازد. ثابتی در مورد علل تخفیف حکم اعدام مسعود رجوی به نقش برادرش کاظم رجوی که در آن زمان منبع ساواک بوده است اشاره میکند و در کنار آن علت اصلی این مسئله را همکاری مسعود رجوی در بازجویی ها عنوان می کند و می نویسد:” در بازجویی ها نسبتاً همکاری کرد و آرام بود. خبر یک درجه تخفیف را که دادیم به روزنامه ها، نوشتیم که این 10 نفر محکوم به اعدام شدند و مسعود رجوی به علت اینکه در جریان بازجویی با ما همکاری کرده است، شامل یک درجه تخفیف شده است.”

در درون تشکیلات سازمان مدام در تلاش است تا ایستادگی و پایداری رجوی در درون زندان های شاه را به رخ اعضا بکشد و دراین راه از اعضای با سابقه ی سازمان استفاده میکند تا این گونه اکاذیب را به خورد اعضا بدهد. یکی از این افراد عباس داوری از کادرهای اصلی و نزدیک به رجوی است که در زندان با رجوی هم بند بوده است.
با این حال داوری که از نزدیک شاهد بسیاری از وقایع بوده است، خطاب به یکی از دوستان شورایی اش در سال 1360 گفته است:
” این مردک (مسعود رجوی) که امروز این طور هارت و پورت می کند، بس که موذی است، در زندان حتی یک چوب هم نخورد. آن قدر که مرتاض بازی در می آورد و غذا نمی خورد و رنگ رویش زرد بود، هر وقت که ساواک سراغش می آمد غش می کرد و از حال می رفت و هر جا که سمبه را پر زور می دید، پیشاپیش کروکی خانه حنیف نژاد و دیگران را بر روی کاغذ می کشید و آن را دست ساواک می داد تا آنان از سر تقصیراتش بگذرند.”
به این ترتیب مسعود رجوی با به کار گیری سیاست دغل و فریب توانست جان خود را حفظ کند و زمینه را برای ترقی خود تا سطح رهبری سازمان که در آن زمان با خلاء رهبری روبرو بود، بالا بکشد و با ادامه این سیاست جایگاه خود را در هرم قدرت در سازمان حفظ کند.
رجوی هیچ گاه به اهداف و مبانی که بنیانگذاران برای سازمان تعریف کرده بودند، پایبند نماند و سازمان را به انحراف کشاند.
سیدمهدی طالقانی فرزند مرحوم آیت ا… طالقانی با بیان اینکه  مجاهدین خود را به دروغ طرفدار آیت‌الله طالقانی جا می زدند طی مصاحبه ای با خبرگزاری فارس گفت: سازمان بعد از اعدام افرادی مانند حنیف‌نژاد و بدیع‌زادگان دچار انحراف شد و افرادی مانند مسعود رجوی نقش برجسته‌ای داشتند.
به گفته ی افراد با سابقه ی سازمان، در زمان حضور بنیانگذاران و کادرهای اولیه، دموکراتیک بودن و شورایی بودن در مناسبات سازمان تقدم داشت اما از زمانی که مسعود رجوی رهبری سازمان را به دست گرفت، سازمان رفته رفته به سمت فردگرایی رفت و دیکتاتوری بر سازمان حاکم شد تا جایی که این فردگرایی سازمان را به فرقه ای تمام عیار تبدیل کرد.
به علاوه، یکی از بنیادی ترین اصولی که بنیانگذاران اصلی مجاهدین خلق یعنی  حنیف نژآد و محسن و بدیع زادگان سازمان شان را بر آن بنا گذاشته بودند، مبارزه ی ضد امپریالیستی بود. در واقع یکی از نقاط ضعفی که  برای رژیم شاه قائل بودند و آن ها را به مبارزه با آن برانگیخته بود وابستگی همه جانبه ی رژیم شاهنشاهی به امپریالیسم بود. در مقابل رجوی، آن گاه که احساس کرد رسیدن به اهدافش از مسیر امپریالیسم می گذرد صمیمانه به دامانش چنگ زد و افتخار فرقه اش شد حمایت سناتورها و ژنرال های مختلف امریکایی و اروپایی از آن.
پیش تر نیز، رجوی زمانی که رهبری بلامنازع خود را در خطر دید  چند دهه را وقیحانه در پناه دشمن ملت ایران دیکتاتور عراق  روزگار گذراند.
به این ترتیب عملاً و آشکارا مجاهدین خلق را به خائنین به خلق تبدیل کرد. رهبری فرقه ای مسعود رجوی سازمان مجاهدین خلق را به سوی انحطاط کامل کشاند تا جایی که دیگر نامی از سازمانی شعار محوری بنیانگذاران واقعی اش  مجاهدت در جهت احقاق حقوق مردم بود نماند.
الف- سپینود

خروج از نسخه موبایل