اعتراف مسعود رجوی به نقش کلیدی مجاهدین خلق در بلوای بند ۳۵۰ زندان اوین

مسعود رجوی طی پیامی که از سیمای آزادی (تلویزیون فرقه مجاهدین) پخش شد ضمن اعتراف به نقش کلیدی مجاهدین در ایجاد آشوب های بند ۳۵۰ زندان اوین، همه جداشدگان منتقد مجاهدین را تهدید به مرگ و ترور نمود و در گوشه هایی از آن چنین گفت:

(((اشرف ۳۵۰ (کانون شورشی ۳۵۰) سوگند وفا و خروش مجسم «بیا،بیا» مجاهد اشرف نشان غلامرضا خسروی, قهرمانی که مرگ را مسخر کرد… روز بزرگ عدالت و آتشفشان خشم خلق نزدیک می شود. “دژخیمان و مزدوران در هرکجا که باشند گریزی نخواهند یافت”… مؤسسان چهارم ارتش آزادیبخش ملی، دندان کینه بر جگر شعله ور می سایند، روز قیام فرا می رسد.

مسعود رجوی – ۱۲ خرداد ۱۳۹۳)))

پیش از این نیز در نوشته ها و مقالات دیگر شرح داده بودیم که بلوای بند ۳۵۰ زندان اوین از سوی مجاهدین رقم خورده و اعضای زندانی این گروه, قربانی رهبران و هیزم آتش توطئه ای شده اند که در هماهنگی مریم رجوی با کشورهای غربی-صهیونیستی به انجام رسیده است.

یادآوری و شرح قضایایی که در ماه گذشته رخ داد:

درست در زمانی که نقش کشورهای غربی در ارسال تروریست به سوریه در رسانه های مختلف انعکاس یافته و همزمان نماینده سوریه در سازمان ملل, گذرنامه بیش از ۳۰۰۰ تروریست کشته شده در سوریه که همگی تبعیت اروپایی و آمریکایی داشتند را به آقای بانکی مون تقدیم می کرد، و رهبران کشورهای غربی در پی لاپوشانی این مسئله و گمراه کردن اذهان عمومی بودند، بناگاه مشاهده شد که همه رسانه های عربی-غربی یکصدا مسئله شکنجه در زندان های سوریه را به شکل گسترده ای انعکاس دادند و در این میان سایت و تلویزیون فرقه مجاهدین نیز همگام و همراه با دیگر رسانه ها, به تبلیغ شکنجه در سوریه پرداختند تا اصل قضیه که حضور هزاران تروریست غربی در سوریه بود تحت الشعاع این مسئله قرار گیرد. درست در چنین موقعیتی, اعضا و هواداران مجاهدین زندانی در بند ۳۵۰ با یک حرکت اعتراضی نامتعارف, مانع چک دوره ای بند توسط مسئولین ذیربط شدند. دقیقاً نمی توانم بگویم چنین اقدامی از سوی رهبری مجاهدین به آنها تلقین شده بود و یا خودجوش انجام گرفت. اما آنچه واضح است اینکه مقادیر متنابهی وسایل الکترونیکی از جمله تلفن همراه برای ارتباط با بیرون زندان در وسایل همین زندانیان کشف شد. متأسفانه برخی از خانواده های مجاهدین نیز در اقداماتی احساسی و عجولانه، بدون اینکه از کم و کیف قضایا مطلع باشند، در دام تبلیغات ناگهانی سیمای آزادی و دیگر رسانه های استعماری مثل بی بی سی و صدای آمریکا قرار گرفته و به تصور اینکه در درون بندها کشتار و شکنجه در حال انجام است، به فضای هیجانی و احساسی دامن زده و قضایا را به سود جریانات پشت پرده چرخانیدند. و به این ترتیب ناخواسته خوراک تبلیغاتی بیشتری برای رسانه های غربی و مجاهدین مهیا کردند. از این نقطه بود که علاوه بر مبحث حقوق بشری سوریه، موضوع حقوق بشر در ایران (مرتبط با زندان ها) نیز خوراکی برای رسانه های غربی جهت پیشبرد اهداف سیاسی شد که چیزی جز پوشش دادن نقش کلیدی غرب در تروریزم و کشتار سوریه نبود.

اما قضایا به این نقطه ختم نشد. مجاهدین علاوه بر همسویی با دول غربی-عربی, هدف مهمتری هم دنبال می کردند و آن بازگشت دوباره روی آکران خبرگزاری ها بود. مسعود رجوی در طی سه دهه گذشته نشان داده که قادر نیست تشکل فرقه ای خود را جز با خونریزی و ارعاب و ترور حفظ کند. در طی همین ۵ سال اخیر، در هر مقطع که نام این فرقه (در بین خبرگزاری ها و سیاستمداران) رو به افول بوده است، بناگاه یک سانحه رخ می دهد و دهها تن از اعضای گروه کشته و مجروح شده و دوباره نام این تشکل در رسانه ها مطرح و سران فرقه به تکاپو می افتند, گویی که جان تازه ای در کالبد مرده آنان می دمد. نگاهی به موارد زیر بخوبی اثبات این گفته است:

۱-خودسوزی اعضای فرقه در اروپا جهت مطرح شدن نام مریم رجوی و آزادی او از یک بازداشت چند روزه در پاریس.

۲-خودسوزی یاسر اکبری نسب در اشرف به خاطر فشارهای روحی و انعکاس دادن وسیع این خبر با عناوین دروغین که وی بخاطر فشارهای روحی ناشی از محدودیت های اعمال شده توسط نیروهای آمریکایی خودکشی کرده است!.

۳-درگیری با نیروهای عراقی و کشته و زخمی شدن دهها عضو مجاهدین به فرمان رجوی در مرداد ۱۳۸۸ برای مطرح شدن دوباره در خبرگزاری ها درست در زمانی که مسائل داخلی سال ۸۸ همه اخبار جهان را تحت الشعاع خود قرار داده بود و مسعود رجوی در مخفیگاه اتمی خود در معرض خطر دستگیری بود.

۴-درگیری با نیروهای عراقی و کشته و مجروح شدن صدها عضو مجاهدین در فروردین ۱۳۹۰ که مجاهدین مجدداً بخاطر تشدید شدن اختلافات ایران و غرب دچار رکود شده بودند و دولت عراق در صدد بود هرچه زودتر اشرف را تخلیه کند و مسعود رجوی در خطر دستگیری قرار داشت.

۵-بلوای لیبرتی و تخریب امکانات تأسیساتی این محل درست در زمانی که قضیه رفتن به لیبرتی تثبیت شده بود و دیگر چیزی به اسم اشرف نمی توانست نام مجاهدین را همچنان روی آکران نگه دارد.

۶-موشکباران لیبرتی در دو نوبت و کشته و مجروح شدن دهها تن از مجاهدین باز هم در زمانی که اخبار تحریم های ایران در صدر خبرها بود و مجاهدین نیازمند آشوب بودند.

۷-درگیری قرارگاه اشرف و کشته شدن بیش از ۵۰ مجاهد در زمانی که خبرهای مربوط به مجاهدین باز هم تحت الشعاع حضور باشکوه مردم در انتخابات ایران از اهمیت افتاده و اعضای فرقه دچار سردرگمی شده و تحلیل های مسعود رجوی باز هم اشتباه از آب درآمده بود و لذا دنبال فاجعه ای دیگر می گشت تا فرار خود از پناهگاه ضداتمی اشرف به مکان امنی در خارج عراق را با آن بپوشاند و بهانه ای برای نیروهایش داشته باشد.

۸-درگیر کردن هزاران نفر از اعضای فرقه در عراق, اروپا و آمریکا با قضیه اعتصاب غذا و کشانیدن بسیاری از معترضان تا مرحله مرگ جهت پوشاندن افتضاح کشتار و تخلیه اشرف با وجود ده سال پایفشاری بر ماندن در اشرف.

و اینگونه حوادث و بحران ها همچنان تا به امروز به اشکال مختلف ادامه داشته است.

بلافاصله بعد از شروع مذاکرات هسته ای نیز مریم رجوی دچار رکود شده و دست در دست نتانیاهو و دیگر صهیونیست های آمریکایی تلاش می کرد جلوی مذاکرات را به هر قیمت بگیرد که موفق نشد و روز به روز بیش از گذشته از اهمیت این فرقه در نزد سیاستمداران غربی کم شد بنحوی که افشاگری های اتمی فرقه هم دیگر برای هیچ کشوری کمترین ارزش حقوقی و اطلاعاتی نداشت. در چنین موقعیتی بحرانی، باز هم رهبری مجاهدین بدنبال خون می گشت تا از آن تغذیه نماید. همزمان, مسعود رجوی در ابتدای ماه میلادی از سکوت چندماهه خارج شد و به تهدید جداشدگان منتقد مجاهدین پرداخت و ضمن توهین به همگی آنان، مدعی شد که به هیچکس پاسخگو نیست. ویدیو و متن این پیام همچنان در اینترنت قابل جستجوست.

تشدید همسویی مجاهدین با تروریستهای سوری, نئونازیست ها و فاشیست های اوکرائین طی ماههای گذشته نشان می دهد که مجاهدین به بن بست جدیدی از “مشروعیت و استفاده ابزاری” توسط غربی ها رسیده و در این موقعیت باز هم ضحاک وار به خون اعضای خویش نیازمند شده اند و بهترین حرکت چیزی جز به کشتن دادن اعضای خود در زندان اوین نیست… و بدین ترتیب همانطور که در بخش های فوق شرح داده شد، حرکت دیگری توسط رهبری مجاهدین شکل گرفت که آغاز آن با بلوای بند ۳۵۰ بود.

بلافاصله با شروع این بلوا و آشوب که سراسر رسانه های غربی و عربی و مجاهدین را در نوردیده بود، رهبری مجاهدین دست به اقدام بشدت ضد انسانی و ضداخلاقی زد و آن انتشار دادن عکس و عنوان اعضای زندانی منتسب به مجاهدین در درون زندانها بود. اقدامی غیر اصولی که در عین حال بشدت حساب شده و در راستای به کشتن دادن نیروهای “خودی” در زندان های “رقیب” انجام می گرفت که در زیر نمونه هایی از آن آورده شده است و نشان می دهد که رهبری مجاهدین به عمد در صدد برجسته نمودن اسامی این افراد با منتسب کردن شان به “سازمان مجاهدین” بوده تا زمینه برای قتل و اعدام آنان مهیا شود, کاری که تا کنون هیچ حزب و جریان سیاسی در چنین مواقعی مرتکب نمی شود (و شاید بتوان گفت تنها نمونه بارز در قرن گذشته تا به امروز بوده است) و همه احزاب و جریانات سیاسی در اینگونه مواقع, به طور قطع و یقین, منکر عضویت اعضای بازداشتی در سازمان خویش می شوند تا فرد از خطر اعدام نجات پیدا کند

توجه به این نکته مهم ضروری است که بدانیم: «بلافاصله بعد از دستگیری مریم قجرعضدانلو در فرانسه، کلیه سرکردگان و رهبران این گروه عضویت خود در سازمان مجاهدین را منکر شدند تا از خطر دستگیری و بازداشت رهایی یابند». بسیاری از کادرهای ارشد فرقه مثل مهدی ابریشمچی نه تنها عضویت خود در مجاهدین را به حالت تعلیق در آورده اند که با نام جعلی در اروپا ساکن و درخواست پناهندگی داده اند. یادآور می شوم که از سالها پیش از سقوط صدام، به فرمان رهبری مجاهدین، کلیه خانمهای عضو شورای رهبری و دیگر سرکردگان این گروه عضویت خود در سازمان مجاهدین را به حالت تعلیق درآورده بودند تا جهت تردد به اروپا در معرض خطر دستگیری قرار نداشته باشند، اما در کمال تأسف این قانون در مورد اعضای رده پایین مجاهدین هرگز صدق نکرده و به طور مستمر به کسانی که جهت عملیاتهای تروریستی به داخل ایران اعزام می شدند (و برخلاف سران فرقه که ساکن اروپا بودند خطر مرگ برایشان حتمی بود) گفته می شد که بایستی در هر حال هویت مجاهدی خود را حفظ کنید. این کار دقیقاً به این خاطر بود که مجاهدین اعزامی به ایران بلافاصله پس از دستگیر شدن اعدام گردند و فرصتی برای شناخت چهره حقیقی مسعود رجوی و شناخت جامعه و آنچه به واقع در آن می گذرد نداشته باشند و در نتیجه با جدایی از فرقه تروریستی مجاهدین، به افشای جنایت ها، خیانت ها و دروغ های رجوی نپردازند.

حال با توجه به تبلیغات وسیع رسانه های مختلف این فرقه در مورد زندانیان منتسب به مجاهدین، می توان متوجه شد که چگونه رهبری مجاهدین در جریان بلوای بند ۳۵۰ در تلاش بوده تا وابستگی این افراد به مجاهدین را برجسته و آنان را به سمت چوبه دار بکشاند و همانطور که در ابتدا شرح داده شد از این خونریزی, حیات تازه گرفته و خوراک تبلیغی برای خویش مهیا سازد و دوباره روی آکران برود. عکسها و مطالب انتشار یافته در سایتهای مجاهدین که در زیر تنها چند نمونه از آن آورده شده، گواه این واقعیت تلخ است و بی تردید می تواند به عنوان «نقض آشکار حقوق بشر و یک اقدام ضداخلاقی» رهبری مجاهدین, توسط سازمان ملل, عفو بین الملل و سایر مجامع حقوق بشری محکوم شده و مریم رجوی را بخاطر آن به محاکمه بکشانند:

البته مریم رجوی تنها به اعدام غلامرضا خسروی رضایت نداده و نخواهد داد، قبلاً هم شرح داده بودم که حضور همین زندانیان منتسب به مجاهدین، احساس خطر بزرگی برای رجوی هاست. چرا که سال های طولانی و بخصوص در سه سال گذشته، مریم رجوی مروج این نظریه بود که اگر مجاهدین بخواهند به ایران بروند توسط جمهوری اسلامی در معرض شکنجه و اعدام قرار خواهند گرفت، و در داخل تشکل مجاهدین نیز جهت ترسانیدن افراد از همین بهانه استفاده می کرد. در نتیجه تنها راه برای اثبات آنچه تاکنون به خورد نیروهایش داده است، به کشتن دادن و تلاش برای به دار آویخته شدن هواداران و اعضای باقی مانده در زندان هاست.

با توجه به عکس های فوق، و با نگاه کردن به اسنادی که در زیر آمده است، بخوبی می توان دریافت که رجوی چگونه راه اعدام غلامرضا خسروی را هموار کرده و هم اکنون نیز بدنبال هموار کردن راه برای اعدام آقای سعید ماسوری است. مجاهدین چندی است از سعید ماسوری تحت عنوان دکتر مجاهد و فعال سیاسی نام برده و تلاش می کنند به هرقیمت وی را نیز به کشتن دهند (البته سعید ماسوری اساساً مدرک دکترا نداشته و ندارد و نامبرده از داخل خاک عراق جهت انجام عملیات های تروریستی به ایران اعزام و در آنجا دستگیر و محاکمه گردید). حضور سعید ماسوری در زندان و یا آزادی وی بعد از دوران محاکمه، خطر بزرگی است که مریم رجوی را تهدید می کند, بخصوص بعد از انتشار عکسی که اثبات می کند سعید ماسوری با اینکه در عملیات تروریستی دستگیر شده، نه تنها زیر شکنجه قرار ندارد که در شرایط بسیار بهتر از آنچه جداشدگان فرقه مجاهدین در بازداشتگاه آمریکایی ها (به فرماندهی دو جنایتکار جنگی, سرهنگ فیلیپس و سرهنگ وسلی مارتین) قرار داشتند، به گذران دوران محکومیت خود مشغول است:

بنابر شواهد و مدارک، مریم رجوی با چنین تبلیغات وسیع در مورد زندانیان ذکر شده چند هدف را دنبال می کند:

-تهیه خوراک تبلیغی برای استفاده در گردهمایی ماه آینده در ویلپنت که بی تردید جنبه حقوق بشری آن برجسته خواهد بود.

-به کشتن دادن باقی مانده هواداران موجود در زندان و منتفی شدن هرگونه احتمال جداشدن آنها از مجاهدین

-برانگیختن احساسات خانواده این قربانیان، و نزدیک تر کردن آنان به فرقه جهت سوء استفاده های بعدی

-ایجاد شبهه و ترس در بین اعضای باقی مانده در لیبرتی، که به هیچوجه در صدد جداشدن و رفتن به ایران برنیایند

-سوء استفاده های تبلیغی در خارج کشور با توجه به نزدیک تر شدن رابطه ایران و غرب و مطرح کردن مباحث حقوق بشری همسو با برخی لابی های صهیونیست در اروپا و آمریکا، در راستای برهم زدن مناسبات و ایجاد مانع بیشتر بر سر مذاکرات..

هیاهو و جار و جنجال گسترده ای که مجاهدین بعد از به کشتن دادن یکی از افراد مرتبط با خود براه انداختند, و حرکت های بعدی که جهت به دار آویخته شدن سعید ماسوری و آنگاه بقیه شروع کرده اند، همگی ما را بر آن می داد که هوشیارانه تر وارد شده و اجازه ندهیم رهبران فرقه رجوی همچنان ضحاک گونه به خوردن خون جوانان کشورمان مشغول شده و عده ای را هم اسیر احساسات کرده و به سمت خشونت و قطب بندی در جامعه بکشاند.

 

سران این فرقه تروریستی و بویژه شخص مسعود و مریم رجوی اگر ذره ای دلشان به حال حقوق بشر و زندانیان سیاسی سوخته بود، در عرض یک دوره سه ساله صدها تن از بهترین کادرهای مسئول خود را بدون هیچ دستاوردی به کشتن نمی دادند. همه این کشتارها که در اشرف انجام گرفت جز برای حفظ جان مسعود رجوی و ایجاد سپر گوشتی برای تحمیل این خواسته به سازمان ملل, دولت آمریکا و عراق نبود که ایشان را به محل امنی هدایت کنند تا جان بدر ببرد. «رجزخوانی مسعود رجوی بعد از کشتار ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ قرارگاه اشرف با این ادعا که گویی خود در صحنه درگیری حضور داشته است، رجزخوانی ابتدای سال ۲۰۱۴ میلادی که الان به هیچ منتقدی پاسخ نمی دهد و در آینده جلوی مردم جوادیه تهران پاسخگو خواهد بود، و رجزخوانی و تهدید به قتل و ترور ۱۲ خرداد ۱۳۹۳ مسعود رجوی علیه جداشدگان و افشاکنندگان روابط و مناسبات بشدت استثماری و قرون وسطایی این تشکل مخوف مافیایی»، همگی نشانگر بحران عمیقی است که پی در پی بخاطر مسائل سیاسی-منطقه ای و جهانی گریبان رجوی ها را گرفته و مدام رو به تشدید شدن است.

در طی این مدت همه تحلیل های مریم و مسعود رجوی مبنی بر: «سرنگونی جمهوری اسلامی طی سال ۱۳۹۲ که به صراحت به آن اذعان نمودند»، «سرنگونی دولت مالکی که طی آن همه اقدامات تروریستی و تبلیغی و اجتماعی بکار گرفته شد»، «سرنگونی دولت سوریه طی سال ۲۰۱۳ که روی آن بسیار سرمایه گذاری کرده بودند»، «به بن بست رسیدن مذاکرات هسته ای»، «حفظ قرارگاه اشرف»، «به رسمیت شمرده شدن لیبرتی به عنوان یک قرارگاه تحت حفاظت نیروهای آمریکایی و سازمان ملل» و دهها نمونه تحلیل و تفسیرهای دیگر پی در پی نقش برآب شده و امروز مسعود و مریم رجوی بایستی پاسخگوی آن به اعضای خود باشند. طبیعی است که مریم رجوی تاکنون جرأت نکرده باشد در هیچ مصاحبه ای با هیچ خبرگزاری رسمی شرکت کند چرا که بخوبی می داند قادر به پاسخگویی نیست و به همان نسبت هم قادر به حل تناقضات ذهنی اعضای اسیر شده خویش در لیبرتی و اور سور اواز نخواهد بود، لذا تنها راهی که برای برون رفت از این بن بست تشکیلاتی-سیاسی دارد، قربانی کردن و به کشتن دادن تعدادی دیگر از اعضا و هواداران بی خبر و ناآگاهی است که در زندان های ایران باقی مانده اند تا از این طریق چند صباحی دیگر به برانگیختن احساسات و عواطف نیروهای خود مشغول شده و آنان را از اخبار روز منحرف کند.

وظیفه همه ایرانیان است که خانواده های این زندانیان را در رابطه با توطئه ها و شگردهای ضدانسانی و ضداخلاقی فرقه رجوی آگاه نمود و اجازه ندهند این زوج خیانت پیشه بهای حیات تشکل مافیایی و فرقه ای خویش را اینبار از خانواده های زندانیان داخل ایران هزینه کنند.

در پایان خطاب به مسعود و مریم رجوی می گویم که ما جداشدگان از سازمان، عهد کرده ایم تا فروپاشی کامل تشکل تروریستی شما برجای ایستاده و لحظه ای از افشاگری و روشنگری فرو ننشینیم. دختران و پسران آگاه این سرزمین بارها و بارها نشان داده اند که به هیچ راه حل استعماری-ارتجاعی از سوی شما و سایر گروههای تروریستی و وابسته به سازمانهای امنیتی و جاسوسی بیگانه تن نخواهند داد و مسیر دمکراسی را به شیوه ای که خود تشخیص داده و تجربه قرن ها رنج و خون ملت ایران است, به پیش خواهند برد و ما نیز در کنار آنان تمامی تجارب خود را بکار خواهیم گرفت تا ترفندها و شگردهای شما را افشا و نقش برآب کنیم. لذا اگر تصورتان بر این است که می توانید ما را با تهدیدهای مستمر (که از سال ۱۳۷۴ تا کنون جریان داشته و امروزه به اوج خود رسیده است) از میدان بدر کنید سخت در اشتباه هستید. ما از کشته شدن در راه میهن و مردم خویش از هیچ بیگانه و بیگانه پرستی هراس نداشته و نخواهیم داشت.

حامد صرافپور

خروج از نسخه موبایل