گفتگوی دوستانه مجیدی اصل (ساکن اروپا) با آقای قربانعلی حسین نژاد، مترجم ارشد سازمان مجاهدین

عملیات فروغ جاویدان از نگاه جدا شدگان

دوست عزیزمان آقای مجیدی اصل  (ساکن اروپا)  گزارشی از گفتگوی خود با آقای حسین نژاد حول عملیات فروغ جاویدان را  برایمان ارسال کرده اند. که آن را عیناً در سایت انجمن نجات قرار می دهیم.
سئوال: لطفا مختصری از چگونگی آشنایی و ورود تان به سازمان مجاهدین را بفرمایید؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: من از سالهای 49 و 50 وقتی دانشجوی دانشگاه تهران بودم در محیط دانشگاه با حضور سازمان مجاهدین خلق در عرصۀ سیاسی ایران و نام این سازمان آشنا شدم و همزمان با شرکت فعال در جنبش دانشجویی آن زمان علیه رژیم دیکتاتوری شاه برای سازمان مجاهدین خلق با پخش اطلاعیه های آن سازمان و دفاعیات شهدایش و نوشته ها و آموزشهای در سطح دانشگاه و کوی دانشجویی تبلیغ می کردم که در این رابطه وقتی دانشجوی فوق لیسانس بودم توسط ساواک شاه دستگیر شده و به یک سال زندان و دو سال سربازی با تبعید در نقاط دور افتاده و در شرایط بد آب و هوایی با خلع درجه محکوم شدم. در زندان با رهبران و بسیاری از کادرهای بالای سازمان از جمله مسعود رجوی و موسی خیابانی و اندیشه های سازمان و تحولات درونی آن بیشتر آشنا شدم.
از همان روزهای نخستین پیروزی انقلاب علیرغم اصرار برخی یاران و همبندانم در زندانهای شاه بر پیوستن حرفه ای به تشکیلات سازمان از این کار خودداری کردم و به خواست جوانان و مردم شهرم (میانه – آذربایجان شرقی) فرمانداری شهر زادگاهم (میانه) را بر عهده گرفتم و تا اینکه به صورت مستقل کاندیداتوری خودم برای نمایندگی مردم شهرم در اولین دورۀ مجلس شورا بعد از انقلاب را اعلام کرده و لذا از سمتم استعفا دادم. همۀ گروههای مذهبی مترقی شهرم در آن موقع از جمله سازمان مجاهدین خلق از کاندیداتوری من در انتخابات مجلس یکم حمایت کردند. بعد از بازگشتم به سر شغل اصلی و قبلی خود به عنوان دبیر دبیرستانهای کرج، در تابستان سال 60 با توجه به شرایطی که این سازمان با جنایاتش در جامعۀ ایران به وجود آورد به ناچار به اصرار مسئولان سازمان برای ورود به تشکیلات آن جهت مخفی شدن تن دادم تا اینکه من و همسرم را با یک فرزندم از کشور خارج کردند و بعد از سالها کار برای سازمان در زمینۀ تخصصم در کشورهای مختلف اروپا و به دنبال انتقال رهبری سازمان به عراق به علت نیاز شدیدی که به تخصصم (زبان عربی) داشتند مرا در سال 67 همراه خانواده ام به عراق منتقل کردند. در طول بیش از 20 سالی که در قرارگاههای مختلف این فرقه در عراق در بخش روابط (امور عراق) به عنوان عضو این سازمان و بالاخره با رده معاونت ارگان (به دلیل سابقه علیرغم اینکه من فضیحت موسوم به انقلاب ایدئولوژیک درونی را نپذیرفته بودم) به کار ترجمه می پرداختم به علت کارم از نزدیک شاهد مزدوری و نوکری تمام عیار رجوی و جاسوسی های او و دستگاهش برای صدام حسین و رژیمش و بعد از سقوط او برای آمریکایی های اشغالگر بودم.

سئوال: عملیات فروغ جاویدان را در یک جمله تعریف کنید؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: خودخواهی و فردیت محض رجوی با طرح و برنامۀ غلط و من درآوردی نظامی و تحلیل و حساب پوچ سیاسی برای دست یافتن به قدرت به بهای قربانی کردن هزاران جوان و زن و مرد ایرانی.

سئوال: عملیات فروغ جاویدان جزء طرح های برنامه ریزی شده رجوی بود و یا فی البداهه وارد چنین عملیاتی شد؟ و چرا؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: رجوی که سوار ماشین جنگی صدام و متکی بر قدرت و سلاحهای ارتش او بود در آستانۀ پایان جنگ و در حالیکه هنوز بخشهایی از خاک ایران در نوار مرزی غرب کشور زیر اشغال نیروهای عراقی بود دید که با برقراری آتش بس و صدور قطعنامۀ شورای امنیت در این مورد دیگر امکان هر گونه تحرکی و فعالیتی در خاک عراق را به ایران نخواهد داشت و نخواهد توانست نیروها و افرادش را در ساختار جهنمی تشکیلاتش نگه دارد و رؤیای دست یافتنش به قدرت محقق نخواهد شد لذا با طرح و برنامه ای مشخص دست اندرکار دیدار با صدام و گرفتن موافقت و انبوهی تانک و سلاحها و امکانات نظامی از او برای حمله به خاک ایران و تصرف موهوم تهران به احمقانه ترین صورت نقشه کشید و آنرا به ما نیروهایش اعلام کرد و با تبلیغ روی به اصطلاح پیروزیهای ارتش آزادیبخش و نشان دادن اسیران و غنائم عملیاتهای پیش از فروغ جاویدان زمینه و فضای را برای جذب هزاران جوان ایرانی تحصیلکرده از خارج کشور به عراق آماده کرد و عملاً نیز موفق شد تا فریبکارانه آنها را در چنین عملیاتی احمقانه به کام دشمنشان ریخته و به کشتن بدهد.

سئوال: به نظر شما رجوی چه اهدافی را از عملیات فروغ دنبال می کرد؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: هدفش تنها و تنها رسیدن به قدرت به هر قیمت و به بهای هر مقدار از جان و زندگی بهترین فرزندان و جوانان ایرانی خارج و داخل کشور بود.

سئوال: رجوی بعد از عملیات چگونه سعی در بهره برداری از عملیات در تشکیلات کرد؟
 آقای قربانعلی حسین نژاد: در سالگرد عملیات جنایتکارانۀ موسوم به «فروغ جاویدان»،  همۀ جدا شدگان 67 به بعد از فرقۀ نابکار رجوی ادا و اطوارها و دروغهای شارلاتانی و دجالانۀ مسعود رجوی در هر دو نشست توجیهی و جمع بندی (قبل و بعد از این عملیات) را به یاد می آورند که چگونه وی به دنبال کشاندن هزاران جوان تحصیلکرده و یا دانشجو از کشورهای اروپا و آمریکا به عراق و به کشتن دادن بسیاری از آنها و نگهداشتن بسیاری دیگر در اسارت تا همین الان در لیبرتی دجالانه و با شارلاتانی کوشید دروغ بزرگ فتح یک شبۀ تهران!! را همچون دروغهای همه سالۀ سرنگونی دولت ایران!! قابل هضم مغزها و اذهان و دلهای هزاران جوان بیگناه از بهترین وکارآمدترین نیروهای مردم و کشور ایران نماید و دروغ و فریبی بزرگ را در تاریخ نسل امروز ملت ایران «جاویدان» سازد!
رجوی حتی از همین شکست فروغ نیز وقتی دید الآن همۀ اذهان افرادش او را مقصر می شناسند چماقی برای ساکت کردن و پر کردن این اذهان ساخت و در این راستا به تحقیر و سرکوب افراد و کادرها پرداخت زیرا دقیقا همۀ تقصیرها و غلطکاریهای خودش را متوجه افراد و کادرها و فرماندهان کرد و از آنها طلبکار هم شد!! تا بدهکار جلوه نکند یعنی دست پیش گرفت تا پس نیفتد و همۀ آنها عامل شکست عملیات فروغ دانست تا بدینوسیله آنها را تحقیر کند تا سر بر اعتراض برندارند. وی بعد از عملیات فروغ همیشه می گفت: در عملیات فروغ استراتژی سرنگونی پشت شما گیر کرد زیرا آن موقع شما زن داشتید و در طول نبرد و عملیات فروغ به فکر زنهایتان و مسائل جنسی تان بودید!! لذا سرنگونی پشت «جیم» (احساسات جنسی) شما گیر کرد و شکست خوردیم!!

سئوال: چرا رجوی عبارت " بیمه نامه " را به عملیات فروغ نسبت داد و کارآمدی این بیمه نامه برای رجوی چه بود؟ و رجوی و تشکیلات اش را بعد از گذشت 26 سال از عملیات فروغ چگونه ارزیابی می کنید؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: رجوی عملیات فروغ را بعداً بیمه نامۀ پیروزی خواند زیرا طبق خصلت و عادت همیشگی اش بعد از هر شکست یا برنامه ای در جهت لذتها و منافع قدرت طلبانه اش نیاز به توجیه و لاپوشانی آن و به اصطلاح شلوغ کردن اوضاع برای منحرف کردن اذهان از علل و عوامل شکست و مسخره بودن طرحها و برنامه هایش دارد تا آن را تئوریزه کند همانند تئوریزه کردن ازدواجش با همسر دوستش با ترفند و یاوۀ ساختگی و من در آوردی «انقلاب ایدئولوژیک». در رابطه با عملیات فروغ جاویدان نیز دست به چنین ترفندی زده و این بار شروع به تئوریزه کردن این شکست  که عامل درجه اول آن شخص خودش بود کرده و به آن عنوان موهوم «بیمه نامه»!! را داد.  ولی خودش و همه امروز به روشنی می بینند که بعد از 26 سال از آن فاجعۀ خونین و دردناک تاریخ ایران سوگنامه و ختم نامۀ فرقۀ خودش را نوشته است و نه بیم نامۀ آن را… چرا که اکنون با آویختن به دامن سیا و ارتش و دولتهای پیشین آمریکا از طریق شرکتهای لابی سازی و صرف آگهی های پرهزینه تبلیغاتی در مطبوعات آمریکا و اروپا و عراق و تلویزیونهای آمریکا و خرید هزاران وکیل و پارلمانتر اروپایی و آمریکایی و دهها مزدور عراقی برای نگهداشتن هرچه بیشتر اسرای فرقۀ خود در قید اسارت و جلوگیری از فروپاشی تشکیلات سرکوب و شکنجه و به کشتن دادن و تباه کردن هرچه بیشتر وقت و عمر بهترین جوانان و نیروهای کارآمد مردم ایران پایان و فرجام خود و فرقۀ خود ساخته اش را نظاره می کند.

سئوال: در پایان چه پیامی برای اعضایی که کماکان در قید و بند های ذهنی و عینی تشکیلات رجوی اسیرهستند، دارید؟
آقای قربانعلی حسین نژاد: پیامم این است که استقلال فکر و ذهن و اندیشۀ خود را با توجه به آزادی فطری و ذاتی انسان باز یابند یعنی خویشتن انسانی خود را احیا کنند و فریب ترفندها و توجیهات رجوی و دیگر رهبران فرقه را نخورند بویژه که امروز بعد از سی و اندی سال همۀ شعر و شعارهای رجوی دروغ از آب در آمده و در نتیجۀ افشاگری های جدا شدگان سازمان و شورا و برخوردن به سنگ واقعیت های ملموس به طور کامل افشا و رسوا شده است و با شرایط لیبرتی و عراق و دخالت سازمان ملل بیرون آمدن از صفوف این تشکیلات فرقه ای و جهنمی بر خلاف اشرف بسیار راحت است. آنها باید در اولین فرصت از صفوف این تشکیلات بیرون آمده و خودشان را به کمک سازمان ملل و دیگر ارگانهای بین المللی به دنیای آزاد برسانند.

حسینی: با تشکر از دوست عزیزم آقای مجیدی اصل که  گزارش این مصاحبه را برای ما ارسال نموده اند. و با تشکر از آقای حسین نژاد که  نخ نبات تشکیلات فرقه ای رجوی را  واکاوی کردند. و برای هر دو دوست عزیز موفقیت روز افزون آرزو می کنم.
امید داریم، جوانان وطنمان ایران با خواندن این تجارب و پشت پرده های جریانات فرقه ای چو فرقه رجوی، انبانی از تجارب برای خود ایجاد کنند  و هیچ گاه در چاه چنین جریاناتی گرفتار نشوند.

حسینی

خروج از نسخه موبایل