آقای محمد احمدی! درمورد ام القراء فتنه ی جهانی آدرس غلط داده اید!

نامبرده مقاله ی مفصل و خسته کننده ای در وبسایت همبستگی متعلق به فرقه ی رجوی منتشر کرده که اغلب تکرار مکررات است وقواعد ژورنالیستی اینگونه رجز خوانی های مطول را نمی پسندد!
بنابراین لازم دیدم که ضمن لازم ندانستن تکرار حرف های کلیشه ای او که برای ایجاد صلابت از دیالیک تیک و… کمک گرفته وبرداشت های شلم شوربای خود را بنام نظریات علمی بخورد مردم داده واز واجب الوجود که گویا مجاهدین جمجه ی شان را باو سپرده اند (ومحتویات آنرا معلوم نیست به چه کسی دیگر!) هم استفاده وسوء استفاده هایی برای مشروعیت بخشیدن به نوشته وسازمان متبوعش کمک گرفته، دربند 11این نوشته، که هم بروزتر از سایر بندها ست و هم آب پاکی بردست خود وسازمانش ریخته تا مشروعیت این نوشته را بدون اینکه بداند، بدل به نامشروع بودن نماید، متمرکز شوم!
نوشته ی جزوه گونه ی ایشان، نام "  سازمان مجاهدین خلق گنجینه ملی وتاریخ سازمردم ایران، نوری در دل تاریکیها " نام دارد.
بند 11 این نوشته که تمام صغری کبری چیدن های قبلی اش را به باد داده، چنین است:
" 11 – اوج بلوغ این راه که ناشی از آفرینش خلق جدید زن انقلابی مجاهد خلق بود در آغاز سومین دهه تاسیس سازمان یعنی در سال 1364 بود که به پرچمداری مریم رهایی این نسل و آرمانش دیگر بطور همه جانبه، اسلام انقلابی را در منتها الیه ترقیخواهی، ضدیت با استثمار و رهایی قرار داد و دیگر تمام عیار وجودش ایدئولوژیک، استراتژیک، سیاسی و تشکیلاتی، آنتی تز و هماورد ارتجاع آخوندی شد. کما اینکه امروز هم اگر به فرقه ها و نهله ها و جریانهای مختلف بنیادگرا و پیروان اسلام ارتجاعی در هرکجا نگاه کنیم خواهیم دید همگی با یک خصوصیت که مشترک شناخته می شوند: زن ستیزی و برده سازی زن. و البته این به تصادف نیست، گفتم که در اعماق، بودن و تحول پدیده ها،  بهم پیوسته اند، خواه ناخواه آن درد و آن فتنه ارتجاع تاریخی به نیروهای برحق، نشان میدهد که آنتی تز چه باید باشد ".
دراین بند ازنوشته  که بیادش افتاده است که برای راضی نگهداشتن مریم رجوی واینکه نانش بریده نشده وقلم ازدستش گرفته نشود،  10 ماده ی قبلی را به ته چاه ویلی انداخت ولب کلام را گفت. آخربرای توجیه  نظام حرمسراداری واسارت فکری هم رزمان نزدیک، مگر میشود به دامن واجب الوجود چسبید ویا کمک های تئوریک ازدیگران که ابدا همفکر شما نیستند، دریافت کرد!
طبل رسوایی شما با ترورهایی که بطور مرموزی در سالهای جنگ اتفاق افتاد و نهایتا بخدمت ارتجاع جهانی ومنطقه ای درآمد، حضور نظامی واطلاعاتی تان در جبهه ی جنگ با نیروی متخاصم، نفی کوچکترین حق دیگر جریانات سیاسی کشور در اداره ی حکومت وانحصار طلبی بی همتا، تحقیر ومنزوی کردن افراد همتراز رجوی با گرفتن حق انتقاد و ایفای نقش احتمالا مثبت درحیات سیاسی سازمان، برقراری روابط ابتدائا مشکوک با سرویس های امنیتی دول متخاصم- که اینک این روابط علنی وماهیت ضد میهنی وضدمردمی اش روشن شده-، حذف کادرهای قدیمی تر سازمان با تحقیر ومنزوی ساختن آنها، ایجاد زندان وبراه انداختن ادوات شکنجه های روحی وروانی درآنجا، قتل های فجیع ومرموز، ده ها سال است که ازبام افتاده است!
دربند یاد شده اذعان دارید که بالا کشیدن زنان ستمدیده ی تشکیلات که صرفا بقصد لا پوشانی زنبارگی های رجوی ازیکسو و کنار گذاشته شدن مردانی که میتوانستند موی دماغ رجوی شوند، از دستآوردهای آن نوع اسلام انقلابی است که شما آنرا قبول دارید؟!
آیا طلاق دادن اجباری این زنان که اغلب شوهردار بوده و صاحب حداقل حقوقی مانند داشتن بچه و… داشتند وسپردن آنها به مریم رجوی حرمسرادار مسعود، یک عمل انقلابی ویا دموکراتیک است؟!
برای سنجش این دموکراسی وفمینیست بازی؟! خود به مردم همان پاریس که درآنجا مستقرید، مراجعه کرده ونظر آنها را جویا شوید!
ازبعد انقلابی بودن این جنایت خود نیز میتوانید به سازمان های انقلابی مثل فلسطینی و… مراجعه نموده و نظر آنها را دراین شق القمر کردن خود بدانید!!
  در هرفرصتی که دست داده، رهبری سازمان شما جنایتی کرده و خود به تنهایی پیش قاضی رفته وضمن تبرئه ی خود، اخذ پاداش را هم ازاین عمل خود انتظار دارد!
درمورد این ارتقاء ادعایی زنان جز خود شما کس دیگری حرف مثبتی برزبان  نیآورده واگر به گفته ی من شک دارید، میتوانید از سازمان های فمینیستی، حقوق بشری وانقلابی بخواهید که با مراجعه به مردم اقصی نقاط جهان، نظر عامه رادراین مورد جویا شده ونتیجه را  بطور علنی به سمع ونظر ما وشما برسانند!
 اعمال خود را درمحک آزمون مردم قرار داده و تنها درصورت تایید شدن آن، اینگونه دست به زبان درازی و قلم فرسایی بزنید!
درپایان این نوشته ی مطول ومطنطن چنین میخوانیم:
" آری ما مجاهدین مفتخریم که این شایستگی را داشته و داریم که خداوند نعمت دانستن و فهمیدن و توانستن و عمل کردن را پیشاپیش تمامی مردمی که با ارتجاع مذهبی دست بگریبانند، به ما ارزانی داشته است خدا را باین نعمت شکرگذاریم، و در پنجاهمین سال تولد سازمان با بنیانگذاران کبیر آن تجدید پیمان می کنم که به سهم خود، با پیروی از راهبریمان، درختی را که آنها با بذر اسلام انقلابی کاشته اند، از جان و دل نگاهبان باشیم و البته برای رشد آن، جان چه باشد که فدای قدم دوست کنیم ".
قضیه برعکس است وشما باید ازخدا شاکی باشید که با قراردادن اینگونه رهبری دربرابر شما، بخاک سیاه تان افکنده وبلایی بسرتان آورده که تنها درمورد غارنشینان اصحاب کهف اتفاق افتاده است!
چه دانستنی، چه کشکی! شما کجا پیشاپیش مردم قراردارید، نکند که روان پریشی تان شما را به وضعی درآورده که اجنه و… را پشت سر خود میبینید وآن را به حساب مردم میگذاید؟؟
نکند که این اجنه شما را به واشنگتن یا تل آویو میبرند ومیپندارید که این مراکز فتنه  تهران است وام القرای فتنه ی جهانی؟؟!
صابر
 

خروج از نسخه موبایل