چند دروغ و نیرنگ و ادعای دفاع از زنان در فرقه آدم کش رجوی

در سایت های وابسته و وامانده فرقه رجوی هر از گاهی می بایست سری به صحرای زنان زد و با خصومت و دجالیت خبرهایی مبنی بر دفاع از زنان تهیه نمود.
اخیرا مقاله ای ظاهرا به نقل از تریبون دو ژنو با تیتر « در ایران شرایط زنان بدتر می‌شود»
و هم چنین مطلبی تهیه شده در تشکیلات رجوی و از زبان قلم به مزد انگلیسی لرد کارلایل نیز با عنوان «سکوت غرب اجازه افزایش انواع مجازاتهای زن سیترانه را می‌دهد»درج شده و بسیار مضحک تر اینکه از اول تا انتهای این باصطلاح مقاله نما تعریف و تمجید از فرقه رجوی می باشد.
به یاد دارم در حوالی سال ۱۳۷۴ مریم قجر اولین سخنرانی که در ارلزکوت داشت آن سخنرانی را به بحث زنان و دفاع از حقوق! زنان اختصاص داده بود.
آن زمان من در کمپ اشرف بودم از مسئول تشکیلاتی ام ماندانا بیدرنگ پرسیدم چرا خواهر مریم این سخنرانی را به زنان اختصاص داده و مگر مبارزه ما برای آزادی زنان است. وی در پاسخم به یکباره گفت: ” آنچنان توی دهنت می کوبم که دهنت پر خون شود!!!
ومن مبهوت و حیران بر جای ماندم مگر چه سوالی کردم و این خانم همان مسئول تشکیلاتی است که هر وقت از دست مسئول دفترش عصبانی می شد به وی هم می گفت آنچنان توی صورتت می کوبم که سرت به دیوار بخورد و مغزت پر خون شود…
یا زهره قائمی متوفی یکبار براثر ارسال اشتباهی یک نامه توسط مسئول دفترش آنچنان آن بیچاره را به زیر مشت و لگد خود گرفته بود که سایر زنان به کمک او شتافته و او را از زیر دستش نجات دادند!
و در کنار این خاطرات هرچند کوچک روال تشکیلات آدم کش مریم قجر را بیاد دارم و سایر فحش ها و دشنام ها، فشارها که زنان شورای رهبری هار! در راس کار، وقت و بی وقت برزنان زیر دست خود روا می داشتند.
و باید به این تشکلیلات سراپا دروغ و ریا گفت شما که اینقدر دم از حقوق زنان می زنید
مگر تا به حال کسی توانسته با این هزار زن قهرمان! و آزاد! گفتگویی شخصی داشته باشد.
مگر تا کنون کسی توانسته از خارج از کمپ با زنان درون کمپ ارتباطی تلفنی و یا نامه نگاری داشته باشد.
شما حتی نامه های خانوادگی آنها را بدون خواندن و کپی برداری مگر به دست آنها می رسانید.
آیا اگر پس از سال ها با فشارها و اصرار های بسیار اجازه تماس تلفنی ۵دقیقه ای با خانواده هم داده می شد. آیا در اتاق کناری آن مکالمات را ضبط و کنترل نمی کردید.
در بیست سالی که در این فرقه بودم هیچ تماس آزادی وجود نداشت و همواره در اثر فشار یک سری نفرات که بارها درخواست تماس با خانواده شان را داشتند و پس از ماهها انتظار و شور رؤسا از مژگان پارسایی گرفته تا مسئولین امنیت اجازه تماسی داده می شد. آن مکالمات محدود و چند سال یکبار هم با کنترل و شنود از اتاق دیگر همراه بود و پس از آن گزارش تماس فرد به مسئول مربوطه هم داده می شد.
راستی آیا آن زنان آزاد اجازه داشتند لباس دیگری غیر از فرم بپوشند. یا اجازه داشتند حتی جورابی رنگی و یا کفشی با چند سانت پاشنه بپوشند. و مگر می توانستند ساعتی بدون کنترل تشکیلات بگذرانند. وبدون اجازه و دو سه نفرهمراه از مقرشان خارج شوند؟
آیا مسئولین داعشی تشکیلات اجازه می دادند که زنان حتی باهمدیگر صحبت نموده و یا دوست شوند بدون اینکه مارک محفل بخورند و تغییر سازماندهی نشوند.
و حال چند زن دیگر در بازداشت گاه های شما بایستی از سرطان بمیرند.
تاکنون طبق آمار حدودی بیش از ۲۰ زن در اثر ابتلا به سرطان یا بیماری قلبی در سن میانسالی فوت نموده اند
نرگس لطیفی – زهره آمرطوسی – زهرا مهر صفت– راضیه کرمانشاهی – رویا درودی – ثریا جان احمد لو – لادن پرده شناس – مرضیه همتی و خواهرش – زیبا دانشور– نغمه حکمی – فریده قبادی – پروین ملک محمدی – و…. اینک فریده ونایی
ودوسه برابر این آمار افراد دیگری مبتلابه سرطان یا بیماری های لاعلاج دیگر در صف مرگ قرار دارند.
طبق مندرجات سایت های وابسته فرقه، درج شده که خانم ونایی از چندین سال قبل مبتلا به بیماری سرطان بود و سرانجام در اسفند ۱۳۹۲ به آلبانی منتقل شد. بنا بر همین اخبار خانم رویادرودی هم تنها حدود دو سه هفته قبل از فوتش در اثر بیماری به آلبانی منتقل شد.
در حالیکه می توانستند آنها را یکی دو سال زودتر و در اولین سری انتقالی به آلبانی بفرستند. و یعنی اینکه با اطلاع تشکیلات آدم کش شما از بیماری خانم ونایی از چند سال پیش، می توانستید خانم فریده ونایی و رویا درودی را در سری اول به آلبانی بفرستید ولی به جای آن قداره کشانی همچون فرزانه میدانشاهی و جواد خراسان و افشین ابراهیمی و… را برای بگیر و ببند در لیست اعزامی خود جای داده و نگران زندگی و مرگ بیماران خود نیستید و مثل همیشه بدنبال بهانه ای برای مرگ و سر به نیست کردن اعضا هستید.
چنین است تشکیلاتی که وقیحانه و بیرحمانه بدنبال سربه نیست کردن و خفه کردن هرگونه صدای زنان می باشد و با وحشت تمام نگران جدا شدن حتی یک زن از بازداشتگاه های مخوف خود می باشند.
و تا انجا که می تواند قید و بند بر ذهن و گردن زنان نگون بخت درون کمپ می اندازد و اینک مجبور به اجرای شوی دیگری به نام شورای مرکزی شده تا شاید به خیال خود فضاحت و سیاهی و نکبت داستان شورای رهبری آن زنان دربند و سیه روز را شاید دیگران به فراموشی بسپارند!
و در این میانه با وقاحت و بیشرمی تمام بازهم دم از دفاع از آزادی زنان می دهند. سخنی که به واقع گنده تر از دهان و هیئت نحس شماست. واگر چشم تان کور و گوش هایتان کراست و حقایق را نمی بینید حداقل خود را اینقدر مضحکه و بی آبرو نکنید و به دروغ های دیگر بپردازید و دست از سر زنان ایران بردارید. که نیازی به این اشک های تمساح ندارند.
مریم سنجابی

خروج از نسخه موبایل