خرید وجدان انسانی درعراق با پول های به تاراج رفته زمان صدام

رجوی در عراق به ما می گفت: هر کسی را بخواهیم در عراق می خریم مگر اینکه زد و بندی با جمهوری اسلامی داشته باشد و الا صد در صد به سمت مجاهدین می آید و هر کسی که باشد بلافاصله از ما حمایت می کند.
بعد از سقوط صدام دیکتاتور سابق و پدرخوانده رجوی ملعون در عراق رجوی به فکر چاره افتاده که هر طوری شده خود را از این منجلاب نجات دهد و لو با هزینه های سرسام اور که به گفته برخی مسئولین سازمان آمریکاییها هم از مخارج سازمان در عراق شاخ در می آوردند.
از این رو در قسمت ارتش دست ساز رجوی یک قسمت بوجود آوردند به نام یکان اجتماعی که کار آن جذب و خرید برخی عراقیان بود که به پادگان اشرف دعوت می شدند و می آمدند.
تمام این یکانهای اجتماعی تحت نظر ستاد روابط خارجی فعالیت می کردند. این ستاد در زمان صدام حسین کارش روابط با دولت صدام و حزب بعث و ترتیب دادن دیدارها و گفتگوها با مقامات رژیم بعثی و بعد از سقوط صدام روابط با احزاب و شخصیتها و جریانهای ضد دولت عراق در راستای دخالت آشکار در امور عراق و برای برهم زدن اوضاع این کشور و سرنگون کردن خیالاتی دولت آن بود!.
در مورد کارهای بخش روابط خارجی در زمان صدام و بعد از سقوط رژیم او بیشترین افشاگریها را استاد غلام (که تمام اشرف و خود رجوی نیز او را اینگونه صدا می کردند) یا غلام روابط)قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین) به عمل آورده است که اینجا نیازی به تکرار آنها نیست و می توانید برخی از آنها را از جمله افشای مزدوریها و جاسوسیهای رجوی برای صدام و آمریکاییها و دیدارها و صحبتهای ذلت بار رجوی با صدام و گرفتن کوپنهای نفت برای فروش به میزان هنگفت ماهی ۳ میلیون بشکه و دخالتهای فرقۀ رجوی بویژه بعد از سقوط صدام حسین و اشغال عراق توسط آمریکا در امور عراق و تلاشهای این فرقه برای بر هم زدن اوضاع عراق و دامن زدن به اختلافات قومی و مذهبی و سرنگون کردن دولت انتخابی این کشور در لینگهای زیرمطالعه کنید.
http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/163

http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/77

http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/82

http://ghorbanali2013.blogfa.com/post/111

این را نیز بگویم که رجوی در اکثر نشستهای تشکیلاتی ایدئولوژیک خود هر جا موقع خواندن یا تفسیر قرآن و حدیث یا هر متن عربی کم می آورد یا گیر می کرد از استاد غلام سؤال می نمود. به همین علت رجوی بیشترین سوزش را از افشاگریهای استاد غلام که در سطح کل سازمان معروفیت و محبوب داشت نشان داد و شخص خودش ساعتها از یک سخنرانی داخلی اش را به لجن پراکنی و ناسزاگویی علیه او اختصاص داد.
حال از این بگذاریم بعد از حمله امریکا به عراق به علت جنگ و اقدامات تروریستی وضعیت اقتصادی عراقی خیلی وخیم بود از این رو فرقه رجوی بیشترین سواستفاده را از این موقعیت به نفع خودش می خواست انجام بدهد.
از این رو فرقه رجوی با راه اندازی جشن ها و مهمانیها و دعوت مردم فقیر عراقی سعی در پیش برد خط مشی سیاسی خود در راستای دخالت آشکار در امور عراق و دامن زدن به اختلافات سیاسی و مذهبی در این کشور داشت.
و چون مردم اطراف قلعه بدنام اشرف فقیر بودند برای غذا خوردن به داخل اشرف می آمدند و فرقه هم با فیلم برداری و سرهم کردن انواع دروغها و چندین برابر کردن تعداد آنان و انتشار انواع بیانیه های تقلبی به اسم آنها ببه شدت روی این دروغ که مردم عراق از حضور سازمان مجاهدین در خاک عراق حمایت می کنند تبلیغات و بهره برداری می کرد.
حتی به عنوان نمونه یک شیخ عشیره را که به اشرف دعوت می کردند فورا به امیر قبیله تبدیلش می نمودند و در حالیکه طرف خودش می گفت من فقط شیخ عشیره هستم مسئولین سازمان اصرار داشتند که: نه شما امیر هستید و به اسم او بیانیۀ حمایت می دادند. از این گونه موارد بسیار بود.
در این میان سازمان شروع به دعوت نمایندگان پارلمان عراق به اشرف کرد که یکی از آنان به نام صالح مطلک بود که خودم از نزدیک شاهد دعوت او بودم. مسئولین فرقه خیلی تلاش می کردند که صالح مطلک را به اشرف بیاورند و هر بار که به او زنگ می زدند حفاظت او قبول نمی کرد که به اشرف بیاید می گفت وضعیت جاده مناسب نیست از این رو نمی تواند بیاید.
یک روز که در جلوی سالن طلوع مکان ملاقات و جلسات عراقیها بودیم و در کنار ما هم زهره اخیانی ایستاده بود یکی آمد و گفت: خواهر زهره حفاظت دکتر صالح مطلک قبول نکرده که به اشرف بیاید زهره هم بسیار عصبانی شده و گفت: «پولش را زیاد کنید آنوقت ببینید چگونه مثل سگ تا اینجا واق واق می کند؛ همین الآن به او زنگ بزن و هر چی می خواهد بدهید من اوکی می کنم». بعداز حدود ۱۰ دقیقه او برگشت و گفت همین هفته به اشرف می آید.
بعد از چند روز صالح مطلک به اشرف امد و در همان سالن طلوع از وی استقبال شد.
نماینده بعدی هم شیخ خلف علیان بود که به اشرف دعوت شده بود و چند روز در اشرف بود و هر شب به یک مقر دعوت میکردند آخرین روز که می خواست از اشرف برود جلوی همان سالن طلوع رحمان معروف به عباس داوری یک بسته به او داد و گفت این هدیه از طرف سازمان است بعداز رفتن او رحمان گفت: بچه های ما در این گرمای عراق خون و عرق می ریزند ولی ما به این راحتی به حلق این آدمها پول می ریزیم و هیچ کاری هم برای ما نمی کنند. گویا رحمان هم از این موضوع به اصطلاح خودشان متناقض یا مسآله دار شده بود.
آری فرقه رجوی همه چیز را با پول و هدیه و رشوه از دلارهای نفتی صدامی عربستانی پیش می برد و به همین علت است که به هیچ کجا هم نمی رسد چرا که باد آورده را باد می ببرد
غفور فتاحیان

خروج از نسخه موبایل