مریم قجر قاتل یعقوب ترابی است

امروز از فوت ناگهانی دوست قدیمی ام یعقوب ترابی در بیمارستانهای پاریس با خبر شدم.
از این طریق به خانواده محترم یعقوب ترابی تسلیت می گویم برای ان مرحوم شادی روح و برای باز مانده گان ارزوی صبر و شکیبائی دارم.
اما این اتفاق ناگوار باعث شد ساعتها بیاد خاطرات گذشته با مرحوم یعقوب ترابی بیفتم و همچنین به دروغهای سران فرقه در رابطه با یعقوب اشاره کوتاه بکنم.
من با یعقوب ترابی سالهای سال در اردوگاه بد نام اشرف در کنار هم کار کرده بودیم و خیلی از مسائل خصوصی همدیگر را هم می دانستیم.
یعقوب ترابی با اینکه سالیان سال عضو فرقه رجوی بود و شخص رجوی و دیگر سران فرقه سعی کرده بودند وی را مطیع و انطور که می خواهند شکل بدهند ولی یعقوب به خاطر داشتن روحیه مردمی و خوش اخلاقی و همچنین با عدم اعتماد به شخص رجوی و انقلاب کاذب مریم قجرهر کجا که خلوطی می شد و به دوستانی که اعتماد می کرد درد دل می کرد و از اینکه همسر و بچه ها و خانواده اش را تنها انهم در یک کشور غریب و دور مثل کانادا رها کرده بود احساس گناه می کرد و همیشه می گفت اه خانواده ها و بچه هایی را که رجوی و مریم قجر بی سرپرست گذاشته یقه شان را خواهد گرفت.
یعقوب همیشه تاکید می کرد رجوی با پشت گرمی به صدام توانسته اعضاء را به اسارت بکشد و هر چه دلشان می خواهد بر سر ادمها می اورند اگر رجوی می خواست این بلاها را حتا در یک کشور نیمچه ازاد بر سر اعضاء بیاورد علی میماند با حوض اش و بعضی وقتها یواشکی می گفت حتا سران فرقه هم برای رجوی تره خورد نمی کردند!
درون تشکیلات فرقه گرایانه رجوی در اردوگاه بد نام اشرف و دیگر اردوگاههای اهدائی صدام به رجوی یعقوب همیشه به خاطر مردم داری و رابطه صمیمی با اعضاء مورد حسابرسی قرار می گرفت وهر وقت برای یعقوب نشست سرکوب می گذاشتند وی را متهم به داشتن رابطه محفلی می کردند و یعقوب با بدترین کلمات و فحش دادن سرکوب می کردند!
یعقوب هیچ وقت خصلت مردانگی خودش را عوض نمی کرد و بهاء ان را هم می داد و فحش و ناسزاهای سران فرقه را به جان می خرید.
اما مسائلی بود که تا بحال نمی شد گفت به خاطر اینکه یعقوب درون تشکیلات فرقه گرایانه رجوی بود و اگر شخص رجوی و یا مریم قجر و دیگر سران فرقه مطلع می شدند برای یعقوب و کسانی که هم محفل یعقوب بودند می توانست حتا خطر جانی داشته باشد که به چند نمونه ان بصورت کوتاه اشاره بکنم تا واقعیت برای افکار عمومی مشخص شود که یعقوب ترابی سالهای سال پیش می خواست از فرقه رجوی جدا شود ولی رجوی با خروج ممنوع اعلام کردن اجازه خارج شدن به یعقوب و امثالهم را نداد.
فرقه رجوی در سایت خود ادعا کرده یعقوب ترابی به خاطر ایست قلبی در بیمارستان پاریس فوت کرده سعی کرده اند مثل همیشه به مرده خواری روی بیاورند و با گذاشتن چند عکس از گذشته یعقوب و نسبت دادن القابی مثل پهلوان ؛ افسر و … واقعیتها را بپوشانند.
یعقوب ترابی مرحوم همیشه ازبیماری فشار خون ناراحتی و اذیت می کشید و هر وقت هم فشار کاردر گرمای طاقت فرسای عراق و یا در نشستهای سرکوب بر یعقوب زیاد می شد فشار خون یعقوب هم بالا می رفت و این باعث بوجود امدن سر دردهای زیاد می شد و حتا یعقوب به دور از چشم سران فرقه یک فشار خون سنج هم خریده بود که خودش هر زمان احساس می کرد ناراحتی شدید دارد فشار خون خود را می گرفت و خیلی وقتها با ناراحتی می گفت می ترسم اخر از فشار سران فرقه در این خاک عراق نفله بشویم!
یادم هست یعقوب یک نامه ای از طرف خانواده و فرزندانش که در کانادا زندگی می کردند دریافت کرده بود که در ان نامه خانواده بطور خاص فرزندان یعقوب انها را ول کرده و پیششان نیست ابراز ناراحتی کرده بودند و … یعقوب می گفت خبر دارم دهها نامه برایم امده اما هیچ کدام به من نداده اند ولی این نامه را به عمد بهم داده اند تا بگویند دیگر کسی در کانادا نداری و بقول معروف امیدی به بیرون نداشته باش!
این حرف یعقوب واقعیت امر بود و رجوی می خواست به هر طریق ممکن همه اعضاء نگون بخت ازبیرون نا امید بکند و کسی احساس نکند که پشتیبانی بیرون اردوگاه بد نام اشرف دارد تا رجوی بتواند اعضاء نگون بخت هر چه قدر که ممکن در اسارت خود نگه دارد.
عدم اعتماد یعقوب به خط و خطوط ؛ انقلاب کاذب رجوی و مریم قجر انقدرزیاد بود که هروقت رجوی نشسست جمعی برگزار می کرد یعقوب حرف دلش را به شوخی در جمع دوستانه بیان می کرد می گفت: از انجا که یعقوب تو سیستم خرید وسایل برای قرارگاه هم بود.
کار ما شده رنگ مو خریدن برای رجوی هر شب مریم موهای رجوی رنگ می کند بعد رجوی میاد ما را با حرفهای من دراوردی از خودش رنگ می کند هر سال وعده سرنگونی می دهد رجوی هم ما را اینطوری رنگ می کند و کلی قهقهه می زد و می خندید.
اما اصل ماجرای یعقوب انجا آغاز شد که بعد از سرنگونی پدر خوانده رجوی (صدام ملعون) نماینده سفارت کانادا از اردن برای ملاقات سیتی زنهای کانادا در اردوگاه بد نام اشرف امده بودند و یعقوب چند بار با نماینده سفارت کانادا بطور مستقیم دیدارملاقات کرده بود و از اینکه به خواسته رجوی برای عدم ملاقات با نماینده سفارت کانادا تن نداده بود سران فرقه بطورخاص شخص رجوی بد جوری سوزش پیدا کرده بود و در یکی از نشستهای درونی بعد از خروج یعقوب از اردوگاه اشرف و رفتن به کانادا رجوی با بغض و کینه حیوانی خاص خودش پشت سر یعقوب با همان خصلت لمپنی خاص خود رجوی گفته بود:
یعقوب بر خلاف فلان کس و فلان خواهر که از دیدار با نماینده سفارت کانادا خود داری کرده بودند هر وقت نماینده سفارت کانادا می امد یعقوب به ملاقات می رفت و ما می دانستیم که یعقوب خیانت می کند و یک خائن هست!!!
خوب گفته اند کافر همه را به کیش خود پندارد! رجوی زنباره این مردک کوتله بزدل فکر کرده همه مثل خودش هستند هر کس چشم اش به واقعیتها باز می شود و می بیند قبل از اینکه ترقه ای در عراق در شود رجوی ومریم قجرهزاران کیلومتر ازعراق دور شده اند واعضاء نگون بخت در بیابانها زیر شدید ترین بمباران تاریخ رها کرده اند هیچ خیانتی نکرده اند و خیلی شجاع هم تشریف دارند!
اما رجوی و مریم قجر چه بلائی برسریعقوب اورده اند که منجر به سکته و ایست قلبی یعقوب شده؟
از داخل فرقه مافیائی رجوی خبر موثق رسیده که به دستورشخص رجوی و مریم قجر برای بند کشیدن یعقوب واسیرنگه داشتن وی در تشکیلات فرقه گرایانه رجوی در کانادا و اروپا وی را به بهانه دیداربا دوستان سابق به فرانسه کشانده اند تا از وی دست نوشته هایی که نتوانسته بودند در اردوگاه بد نام اشرف بگیرند درمقرمریم قجر واقع در اور سوراواز بگیرند تا بتوانند و خبر موثق رسیده که سران فرقه برای یعقوب نشست گذاشته اند و در نشست به یعقوب تحت فشار قرار داده اند و به خاطر فشارهایی که سران فرقه اورده اند حال یعقوب خراب شده و در نهایت در بیمارستان فوت کرده است.
باید رجوی زنباره ومریم قجر حرمسرادار رجوی جواب بدهند که چرا به کسی که لقب خائن داده بودند دوباره می خواستند اسیر تشکیلات فرقه گرایانه رجوی بکنند؟
ــ همچنین تشکیلات مافیائی رجوی در کانادا و اروپا نسبت به حضور یعقوب حساس شده بودند و طبق خبرهایی که از داخل فرقه رسیده یعقوب در بین ایرانیان فرد شناخته شده ای بود سران فرقه در نشستهای درونی گفته بودند حضور یعقوب در کانادا مثل بختک می ماند و باعث دور شدن هواداران از فرقه رجوی و سوالهای زیاد از طرف ایرانیان مقیم کانادا شده که چرا یعقوب بعد این همه سال از فرقه رجوی جدا شده و سران فرقه می خواستند یعقوب به هر طریق ممکن از جدا شدن کامل از تشکیلات فرقه گرایانه رجوی جلو گیری بکنند و در نهایت مریم قجر نقشه شوم خودش را به اجرا می گذارد و با اوردن یعقوب به پاریس با حیله و نیرنگ برای یعقوب نشست برگزار می کنند و بر اثر فشارهای روحی و روانی منجر به حاد شدن بیماری یعقوب می شوند و در نتیجه یعقوب در بیمارستانهای فرانسه فوت می کند و بار دیگر فوت یعقوب ثابت کرد رجوی زنباره و مریم قجر حرمسرادار رجوی تا انجا که ممکن هست برای حفظ چهره کثیف خود و زندگی خفیف و خائنانه خودشان قربانی بگیرند.
 

خروج از نسخه موبایل