نامه محسن حدادی به برادر اسیرش ابراهیم؛ ساکن لیبرتی

برادر اسیرم ابراهیم جان سلام، برادرخوبم سالهاست که ازهمدیگر دور و بی خبر هستیم اما بدان که ما هیچگاه یاد و خاطرات باهم بودن درکنارخانواده را فراموش نکرده و نخواهیم کرد وعکس تورا همیشه روبروی خودمان گذاشتیم تا خاطره هایی که با هم داشتیم را فراموش نکنیم. برادرعزیزم یادت هست وقتی درشیوان اهواز بودیم بخاطر اینکه سیگاری شده بودم به من سیلی زدی وهمان سیلی تو باعث شد که من ترک سیگار کنم اما ابراهیم جان باورکن ازغصه دوری و بی خبری از تو مجبور شدم دوباره سیگار کشیدن را شروع کنم! برادر خوبم چند سال بعد از اسارت تو من ازدواج کردم که الان فرزندانی بنام علیرضا وعباس دارم که عباس تازه سال دیگر به مدرسه می رود هم عباس وهم علیرضا کم کم  بزرگ شدند عکس تورا که می دیدند ازمن سئوال می کردند بابا این عکس کیست؟ ومن هم با چشمانی اشکبار به آنها می گفتم این عموی شماست،گفتند پس چرا ما اورا نمی بینیم،چرا پیش ما نمی آید؟ و من درمقابل سئوالشان پاسخی نداشتم الااینکه بگویم عموی شما درجای دوری است که اگر خدا بخواهد روزی خواهد آمد! برادرجان باورکن که دوری تو برای همه خانواده ازکوچک وبزرگ سخت وناراحت کننده است،خدا لعنت کند نامردمان وطن فروشی که باعث فریب ودوری تو ازما شدند.اما برادرخوبم ماه گذشته آقای آلبوغبیش که همانند تو سالها اسیرصدام وگروه نفرین شده مجاهدین بوده وخوشبختانه توانسته بعد ازسالها به خاک وطن برگردد با دونفردیگرکه آنها هم سالهایی همانند تو بودند نزد من آمدند و خبرازتو آورده وصادقانه ازرنج ومصیبت هایی که تو ودیگر نفراتی که مثل تو درعراق ولیبرتی می کشید وازظلم وستمی که سرکردگان گروه مجاهدین ضدخلق برشما روا می دارند گفتند که واقعا شنیدن آن برای هرانسانی ناراحت کننده ودردآوراست!
ابراهیم جان شنیدم که بعد ازدیدارآقای آلبوغبیش، سرکردگان گروه خائن رجوی تو را مجبورکردند تا آنچه که خواست قلبی تو نبوده ونیست مطلبی بنویسی دررابطه با موضوع دیدارآنها با ما بنویسی!! برادرخوبم باورکن خودت خوب می دانی که الان من فردی جوان،ناپخته ونا آگاه به مسائل سیاسی نیستم آنها فقط حقیقت را گفتند.نگرانی  ما ودوری وبی خبری ازتو، عدم اجازه تماس توبا ما ویا عدم اجازه ملاقات ما با تو ازطرف مسئولان گروه رجوی ودیگر اقدامات ضدوطن پرستانه این گروه گویای حقیقت گفتارآنها بود. من درستی گفتارآنها را دررفتاری که مسئولین گروه مجاهدین با خانواده ها داشتند حس کردم راستی می دانی که حدودا سال 90 برادرت رزاق مثل خیلی دیگرازخانواده های نفراتی که نزدشما هستند برای دیدار با شما تا پشت کمپ اشرف آمدند؟ او برایم تعریف کرد مسئولان کمپ بطرزوحشیانه ای به سمت خانواده ها وپدران ومادرانی که سالهاست فرزندانشان را ندیدند سنگ پرتاب می کردند  و رکیک ترین فحش ها را به آنها می دادند!!بنظرتو گروهی که با خانواده اعضای خود چنین رفتاری دارد آیا می تواند ادعای آوردن آزادی وایجاد رفاه برای خلق داشته باشد؟! گروهی که وقتی صدام به خاک ما تجاوزکرد بجای جنگ با متجاوز خودرا دراختیاراو قرارداد، آیا می تواند ادعای وطنپرستی داشته باشد؟!! برادرعزیزم باورکن رجوی وگروهش وصله ای ناچسب درکشور هستند وجز ریا کاری و دروغ چیز دیگری من درگفتاروعمل شان ندیده ونمی بینم وباورکن که مردم ایران با هرعقیده ومرامی که داشته باشند  به هرکس که بخواهد به کشورش وبه هرطریقی خیانت کند روی خوش نشان نمی دهند وآنها را لعن ونفرین می کنند، باورکن گروه رجوی سابقه بدی بخاطرهمدستی اش با صدام درجنگ ازخود دراذهان مردم ایران درست کرده و به همین خاطر ازنظرمردم ایران آنها بخاطر همدستی با صدام مطرود هستند.اما برادرعزیزم من و خانواده بسیارناراحت وغمگین ازاین شدیم که سرنوشت تو بدست موجوداتی افتاده که اصلا بویی ازانسانیت نبردند و متاسفانه این مسئله کارمارا برای دیدار و یا درآوردن تو ازچنگ چنین گروه خبیثی که با فریبکاری تورا ازاسارتگاه صدام ربود وبه اسارتی بدترازآن برد سخت ترکرده است! بنابراین می دانم شما اسیران دست وپا وذهن بسته ای هستید که رجوی شما را به کارهایی مجبورکرده ومی کند که قلبا دوست ندارید!  اما بدان که ما همچنان تورا ازصمیم قلب دوست داریم وبرای نجات تو ازدست وحوش رجوی هرکاری که لازم باشد انجام خواهیم داد. ابراهیم عزیز دنیا همان مکان کوچکی که تودرآن قرارگرفتی نیست.باورکن که  تو هم می توانی بادرس گرفتن ازاشتباهات گذشته وبا منطقی  فکرکردن  واستفاده ازتجربه دوستانت که توانستند ازاین گروه جداشوند مسیردرست تری رابرای زندگی آینده ات انتخاب کنی وبه زندگی عادی خود برگردی.امیدوارم که هرچه زودتر باردیگرتورا درکنارخودمان ببینیم وما منتظر بازگشت تو هستیم. دوستت داریم تا همیشه وازراه دور من وبقیه خانواده صورت ماهت را می بوسیم
برادرت محسن و دیگر اعضای خانواده
 

خروج از نسخه موبایل