یکی از خصایص ضدانسانی فرقه تروریستی رجوی دروغگویی و هوچیگری درنشر اخبار دروغ درمورد وضعیت جسمی وروحی اعضای خود بخصوص درمورد رسیدگی ومداوای اعضایی که بیمار و یا مجروح هستند می باشد سران این فرقه جنایتکار اسیرکش با یک دروغپردازی مضحک بطور مرتب از طریق شورای دست ساز خود عنوان می کند که ارتش و دولت عراق درانتقال بیماران و مجروحان فرقه کارشکنی می کند!! تا به نحوی جنایتی که خود در حق اسیران بیمار روا می دارد را بپوشانند.
بعد ازسقوط صدام ارتش امریکا حفاظت اشرف را به عهده داشت، سربازان آمریکایی علاوه بردایرکردن پست ثابت نگهبانی به راحتی هم به مقرهای ما سرکشی می کردند! ویا بطورمرتب فرماندهان آنها ازسوی سران فرقه برای شام ویا شرکت درمراسم های مختلف جشن به مقرها دعوت می شدند!سران فرقه خیالشان راحت بود که زیرسایه خدمت به عموسام می توانند همچنان درکمپ اشرف به حیات خائنانه خود ادامه دهند.امابا رفتن ارتش امریکا ازعراق مسئولیت حفاظت اشرف به ارتش وپلیس عراق واگذارشد.ازآنجائیکه این تغییر وتحول زیاد خوشایند سران فرقه نبود وموقعیت وجودی خود را درخطر می دیدند به همین دلیل کم کم بهانه گیری های آنها شروع شد می گفت ما نمی توانیم بپذریم درجایی که خواهران و نوامیس ما رفت وآمد دارند سربازان عراقی هم حضور داشته باشند و ایضا بهانه گیری های دیگر!! درحالیکه وقتی سربازان آمریکایی به مقرهای داخل اشرف رفت وآمد می کردند حتی زنان هم حضور داشتند و سران فرقه حتی یکبارهم اعتراضی به حضور سربازان آمریکایی نکردند!! ازطرف دیگر درداخل مناسبات کم کم شروع کردن به جوسازی علیه حضور ارتش عراق به جهت اینکه اسیران را بیشتر تحریک واحساساتی و آماده درگیری کنند!مثلا به دروغ عنوان می کردند که ارتش عراق درنظر دارد همه ما را دستگیر وتحویل ایران دهد!! ابتدا درسال 88 بدون دلیل ما را برای درگیری با ارتش عراق تحریک کردند که به واسطه آن تعدادی ازاعضا کشته و یا مجروح شدند!
سال 90 هم وقتی یک یگان ارتش عراق خواست در نقطه ای ازخیابان 100 فقط یک پست نگهبانی دایر کنند، سران فرقه شروع به جوسازی کرده و به ما گفتند اینبار ارتش عراق بطور جدی قصد تصرف کل اشرف ودستگیری همه ما را دارد و باید به هرنحو ممکن با سنگ و چوب و سلاح سرد جلوی ورود آنها را بگیرید!! وحتی اگر توانستید چند نفری هم ازآنها بکشید تا بترسند!! ازشلیک سربازان عراقی هم نترسید چون آنها گلوله های مشقی دارند!! حقیقتا وقتی سربازان عراقی هم چنین رفتاری را ازما دیدند،برای دفاع ازخود ناچارا با شلیک به سمت ما همان کاری کردند که سران فرقه دوست داشتند! که تازه فهمیدیم گلوله ها واقعی ونه مشقی هستند!! ومتاسفانه اینبارهم عده ای کشته ویا مجروح شدند ومن هم ازناحیه پا تیرخورده ومجروح شدم.شدت خون ریزی پایم به حدی بود که تقریبا ازحال رفته بودم چند نفرمرا به پشت خاکریزی منتقل کردند ودرحالی که صدای آنها را می شنیدم گفتند این که تمام کرده!فعلا بگذارید همینجا باشد و رفتند! چند ساعت بعد تعدادی دیگری مرا پیدا کرده وبه کلنیک جلوی درب کمپ بردند اما درآنجا هم دوباره برای چند ساعت دیگر مرا پشت دیوار کلنیک بدون هیچگونه رسیدگی رها کردند که تعداد دیگری از مجروحین هم مثل من رها شده بودند ومسئولین فرقه به جای رسیدگی به ما مرتب ازما برای تهیه خوراک تبلیغاتی تلویزیون فرقه فیلمبرداری می کردند!! بلاخره بعد ازساعت ها مرا برای مداوا به داخل کلنیک بردند همان موقع هم چند دکترارتش آمریکا برای کمک رسانی به مداوای مجروحین به اشرف آمده بودند که وقتی یکی از آنها شدت خونریزی وضعیت مرا دیده بود گفت باید این مورد را به بغداد منتقل کنم چون خون زیادی ازاو رفته .همینجا اشاره کنم که موقع انتقالم به بغداد یکی از مسئولین فرقه با یک رفتارمضحک واحمقانه نزد من آمد ودرگوشم گفت دربغداد مواظب انقلاب ایدئولوژیک خودت باش!!!.بهرحال بعد ازمدتی وقتی بهبودی نسبی پیداکردم مرا به کمپ اشرف برگرداندند ولازم است این نکته دردناک هم اضافه کنم که نماینده فرقه دربیمارستان بغداد قبل ازاینکه مجروحان بطورکامل مراحل معالجه را طی کنند دنبال این بودند که آنها را به اشرف برگردانند!! اما وقتی به اشرف برگشته بودم بدلیل شدت جراحت وارده به پایم تا مدتها قادربه راه رفتن نبودم وبه همین دلیل لازم بود که چندین نوبت دیگر هم برای معاینه به بیمارستان بغداد مراجعه داشته باشم،اما سران فرقه هربار به بهانه ای قرار مرا کنسل می کردند مثلا می گفتند دکترشما رفته مرخصی،ویا اینکه ارتش عراق مسئله اسکورت را حل نکرده وبهانه های دیگر می خواستند که ما دولت وارتش عراق را مقصر سوختن قرارهای پزشکی خودمان تلقی کنیم!!
ناگفته نماند درحالیکه که سران فرقه قرارهای پزشکی ما را به بهانه های مختلف کنسل می کردند قرارپزشکی مسئولین رده بالای فرقه هیچوقت کنسل نمی شد!! چندین بارهم که من برای رفتن به بیمارستان پیگیری کردم فایده ای نداشت.تا اینکه قراربود همه ما را به لیبرتی منتقل کنند که یکی ازمسئولین فرقه به من گفت درلیبرتی امکانات بیشتری وجود دارد و بهتر می توانیم مسئله رسیدگی به تورا دنبال کنیم!! من هم که چاره ای جزاینکه دروغ های آنها را باورکنم نداشتم.گذشت تا اینکه به لیبرتی منتقل شدیم ولی همچنان جراحت پایم نیاز به معالجه وعمل جراحی داشت،اما مدتی هم درلیبرتی گذشت ولی خبری از بردن من به نزدپزشک متخصص نشد،چندین بارهم پیگیری کردم که هربار سران فرقه دروغی را سرهم می کردند!یک روزمی گفتند ارتش عراق اسکورت نمی دهد،دکتر نیست و..! وباز هربارسران فرقه به نحوی ارتش عراق را مسئول سوختن قرارهای پزشکی ما عنوان می کردند! شدت درد پایم به حدی بود که واقعا راه رفتن برایم مشکل بود اما پیگیریهای من فایده ای نداشت البته به همه بیماران ومجروحان هم همین دروغ ها را عنوان می کردند! ومتاسفانه ما هم درعالم بی خبری دروغ های سران فرقه را باور کرده بودیم.بالاخره یکبار که نماینده کمیساریا برای سرکشی به لیبرتی آمد هرچند سران فرقه ما را از روبروشدن و یا صحبت با آنها منع کرده بودند!! من و دونفر دیگرکه وضعیتی مشابه من و یا بیماری حادی داشتند جرات کرده وخودمان را به نماینده کمیساریا رساندیم وبا لحن تندی به وی گفتیم که چرا با مسئولین عراقی که مرتب قرارهای پزشکی ما را کنسل می کنند برخورد نمی کنید؟! که وی جواب داد قطعا اینطور نیست وبرای صحت آن الان شما را به کلنیک می برم. سران فرقه که ازاین حرکت ما ترسیده بودند یکی از فرماندهان را به بهانه اینکه او هم بیماراست همراه ما فرستادند !! وقتی به کلنیک جلوی لیبرتی رسیدیم نماینده کمیساریا به دکتر ومسئول کلنیک گفت آیا برای فرستادن بیماران به بیمارستان شهر مشکلی دارید؟ که وی جواب داد خیر واگر خواستند همین الان آنها را به بیمارستان می فرستیم ولی مسئولین سازمان خودشان عنوان کردند که ما خودمان لیست بیماران را به شما می دهیم و ما مشخص می کنیم که کی وچه کسانی به بیمارستان فرستاده شوند!! همان مسئولی که بعنوان مریض به همراه ما آمده بود گفت فرستادن نفرات بیمار باید به تائید مسئولین رده بالای ما باشد!! که دکترعراقی مسئول کلنیک گفت دیدید که اینها خودشان مانع فرستادن بیماران به بیمارستان می شوند.نماینده کمیساریا هم به ما گفت خودتان شاهد هستید که مسئولین عراقی مشکلی درفرستادن بیماران کمپ به بیمارستان ندارند.،دراینجا بود که حقایق شقاوت پیشگی و دروغ های سران فرقه برایم روشن شد ومتوجه شدم که این سران فرقه هستند که عمدا اعضای مجروح و بیمار را به بیمارستان نمی فرستند.
بنابراین ازاین که هربار سران فرقه به نحو هیستریکی دولت و یگان عراقی حفاظت از لیبرتی را مسئول سوختن قرارهای پزشکی اسیران بیماران ودرنهایت مسئول مرگ ومیراعضای خود عنوان می کند دروغی بیش نبوده ودادن اطلاعیه های رنگارنگ آنها فقط به جهت فریب افکارعمومی وسرپوش گذاشتن بر جنایت و خیانتی که درحق اعضای اسیر روا می دارند می باشد.چرا که اگر رجوی ذره ای به فکرحفظ جان وسلامتی اعضای فرقه خود بود بجای اینکه هربار به آنها پیام ماندگاری بیهوده درعراق به هرقیمت بدهد آنها را برای انتخاب مسیر آینده خود آزاد می گذاشت تا از فرصتی که با حضور کمیساریا برای انتقالشان به کشورهای ثالث پیش آمد آزادانه استفاده کنند.اما واقعیت این است که رجوی خوب می داند که قدم گذاشتن اعضای اسیر به دنیایی که دیگر از مناسبات بسته و نکبت باری که طی سالیان برای آنها درست کرده چه عواقبی برای خود وفرقه اش دارد.چرا که دراینصورت آنها با پی بردن به دروغ های سالیان رجوی می توانند مثل آواربرسراو خراب و بساط شیادی هایش را ازبیخ وبن برکند وبرای همیشه به زباله دان تاریخ بفرستند.بعنوان کسی که سالها خود ازنزدیک شاهد دروغ ها وجنایات رجوی بخصوص درمورد اعضای فرقه اش بوده ازجامعه جهانی درخواست می کنم که اگرامروزبرای نجات اسیران فرقه رجوی بخصوص آنهایی که بیماریهای حادی دارند اقدام عاجلی صورت ندهند فردا دیرخواهد بود چرا که رجوی با فرارخود ثابت کرده که هرگز نمی خواهد پاسخ جنایات سالیان خود را بدهد وبرای عدم افشای رازجنایات درون فرقه اش هم می خواهد اسیران را در باطلاق خودساخته اش نابود کند.
رستم آلبوغبیش.