حمله مستأصلانه رجوی به منتقدان همزمان با درخواست سلاح

سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) در هفته های اخیر و بعد از سخنرانی خشونت بار مسعود رجوی در یازدهم آبان سال جاری علیه جداشدگان و معترضان و منتقدان، حملات شدیدی را به جداشدگان از فرقه آغاز نموده اند. این حملات شنیع که ناشی از درماندگی و استیصال رجوی است از یکسو چهره نقاب افتاده این زوج را به نمایش می گذارد و از سوی دیگر نشانگر موثر بودن افشاگری ها و تلاش های روشنگرانه منتقدان و جداشدگان از فرقه در راستای آگاهی بخشی به جوانان کشور می باشد که اجازه نداده اند نسل دیگری به قربانگاه رفته و اسیر سیاست های ضدایرانی مسعود رجوی شوند.
در آخرین حمله شاهد زیر ضرب رفتن آقای مهرداد تقی پور هستیم که سایت ایران افشاگر متعلق به مریم رجوی به نمایش گذاشته است.

سران فرقه مثل همیشه با شدیدترین لحن لمپنی این منتقد خود را مورد حمله قرار داده و از جملاتی همیشگی خصلت تروریستی و ادبیات چاله میدانی خود را نثار او کرده اند. نکته قابل توجه اینجاست که رجوی جرأت نکرده هیچ توضیحی در مورد سابقه ایشان در اختیار خوانندگان خویش بگذارد و شرح دهد که ایشان چه نسبتی با برخی از اعضای “شورای رهبری” مجاهدین داشته و دارند.
هراس رجوی از نوشتن حقیقت بخوبی نشان می دهد که تا چه حد از خانواده ها در هراس هستند و تا چه حد می ترسند از اینکه یک عضو جداشده خود را به درستی معرفی کرده و از سوابق او در درون مناسبات گفته و اقوام و آشنایان ایشان را که همچنان در مناسبات هستند معرفی نمایند.
آقای تقی پور از اعضای قدیمی و مسئول سازمان مجاهدین (فرقه رجوی) می باشد که دو تن از اعضای نزدیک خانواده ایشان عضو “شورای رهبری” است. اما رجوی جرأت نکرده به این مسئله اشاره کند و در عوض تا توانسته برای وی سند و مدرک جعلی تولید نموده تا ایشان را تحقیر کرده و یک شخصیت بریده و ضعیف جلوه دهد.
اما با توجه به شناختی که از ایشان دارم و با توجه به آشنایی خود نسبت به “آنچه رجوی بعنوان سند” علیه ایشان آورده دارم لازم است هموطنان را در جریان این بازی های رجوی قرار دهم.
دست نوشته هایی که رجوی علیه آقای تقی پور “افشا” کرده چیزی نیست جز یک گزارش “اجباری و همگانی” که در جریان نشست های مخوف “طعمه” در تابستان و پاییز سال ۱۳۸۰ در قرارگاه هراسناک باقرزاده از “تک به تک”‌ افراد گرفته شد تا سندی در دست رجوی برای آینده باشد.
این گزارش در همان روزهای پر تنش از همه افراد گرفته شد و همگان باید مثل یک انشاء آنرا نوشته و در میان “جمع”‌ خود می خواندند. تیتر و موضوع “انشاء” این بود که: “اگر ما از سازمان ببریم و به داخل برویم چکاره خواهیم شد؟”… بدین ترتیب همه افراد باید یک متن برای تیتر ذکر شده می نوشتند. البته شرح هم داده شد که باید بنویسید که چطور از مرز عبور می کنید و وقتی به داخل مرز ایران رفتید با چه کسی تماس می گیرید و بعد چگونه عضو “سپاه پاسداران یا وزارت اطلاعات! می شوید و بعد از عضویت دست به چه اقداماتی علیه مجاهدین و زندانیان خواهید زد و در نهایت “مردم”‌ با شما چه برخوردی خواهند داشت…
بعد از ذکر تیتر و توضیحات فوق، همه افراد موظف بودند با شدیدترین وجه خود را در یک انشاء‌ به نمایش گذاشته و داستانسرایی کرده و آنگاه آن داستان را در میان جمع بخوانند. در پایان هم این انشاء توسط مسئولین نشست جمع آوری شده و همگی به مسعود رجوی تحویل داده می شد.
آن زمان هیچکدام از ما به ذهنمان خطور نمی کرد که این انشاها برای پرونده سازی علیه خودمان باشد به همین خاطر همه افراد تلاش می کردند چهره ای منور از رجوی به نمایش گذاشته و خود را هرچه بیشتر زیر ضرب ببرند و بریدن از فرفه رجوی را “مصادف با شکنجه گر شدن و خونخوار شدن” جلوه دهند و ضمناً بگویند که بشدت “منفور مردم ایران” خواهند شد.
رجوی جنایتکار، همان زمان بخوبی می دانست که اگر درب اشرف گشوده شود کسی در کنار او نخواهد ماند و چهره کریه او را افشا خواهند کرد و با این ترفند که برخاسته از بی اعتمادی نسبت به اعضای فرقه بود، برای خود مشتی پرونده ایجاد نمود تا در چنین موقعیتی علیه جداشدگان بکار گیرد. البته کار به این نقطه ختم نشد. علاوه بر این انشای “امنیتی” یک انشای دیگر هم از همه افراد خواسته شد که ابعاد آن “جنسی”‌ بود. به این ترتیب که از همه افراد خواسته شد هرچه در مورد مسائل شخصی عاطفی، جنسی و عاشقانه دارند به بدترین شکل در یک گزارش نوشته و در جمع بخوانند. لذا همه افراد باید می نشستند و برای خود یک داستان جنسی هم نوشته و نهایتاً به مسئولین می سپردند. همه اینکارها با اعتماد مطلق به رجوی بود. اعتمادی که این روزها شاهد خیانت به آن از سوی رجوی ها هستیم. وی برای ضربه زدن به منتقدان خود، همان گزارش ها که عمدتاً خیالی و بزرگنمایی شده بود را علیه منتقدان بکار می گیرد و چهره زشت و پلید خود را هرچه بیشتر به نمایش می گذارد. کاری که در عرف اجتماعی بشدت نکوهیده و نشان از “بی معرفتی” و “بی وجدانی” دارد.
با اینحال ما جداشدگان منتقد بارها طی چند سال گذشته به رجوی های خیانت پیشه گفته ایم که هرچه در چنته داری علیه ما رو کن ولی ما دست از افشای شما برنخواهیم داشت. سند و مدرک سازی دیگر رنگی ندارد و ملت ایران بخوبی شما را شناخته اند. پس هرچه گزارش و قصه داری منتشر کن و به نمایش بگذار. همه اینها بیش از گذشته خودت را به محاکمه خواهد کشانید. ما با اقتدار در برابر شما ایستاده ایم و لعن و نفرین و تهدید شما جز افتخاری برای ما نیست. گذر زمان به زیان شماست و بخوبی می دانی که تشکل تو در حال فروپاشی است. هرچه می خواهی دست و پا بزن. روزهای محاکمه شما نزدیک و نزدیکتر می شود. شاید که مرگ در مخفیگاه به نجات شما بیاید اما از ننگ و نفرت تاریخ در امان نخواهید بود. مردم ایران قضاوت خود را در مورد شما خیانتکاران کرده اند و اینگونه پرونده رو کردن نشانگر ضعف و درمانگی شماست. نشانگر زبونی کسانی است که تا دیروز ادعای “سرنگونی” و “محوریت کل عالم”‌ را داشتند و امروز از افشاگری یک عضو سابق خود در هراس هستند و همه تلاش خود را در راستای کوبیدن آنان گذاشته اند.
 

خروج از نسخه موبایل