همایش سه روزه ی انجمن نجات استان آذربایجان شرقی

همایش سه روزه ی این انجمن با حضور آقای امیررضا  رحیمی، عضو رها یافته ی اخیر از مناسبات فرقوی رجوی که ازاستان زنجان متقبل زحمت شده بودند، با حضور پرشور و مشتاقانه ی اعضای خانواد های اسرای لیبرتی، از صبح 12/11/1393 در محل این انجمن برگزار شده و ادامه دارد!
اخبار تکمیلی بعد از پایان این همایش، باطلاع خواهد رسید.

در حاشیه همایش:
مصاحبه با آقای امیر رضا رحیمی – عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ایران
آقای رحیمی که از حدود یکسال پیش مناسبات فرقه ی رجوی را ترک کرده و با خروج شجاعانه ازکمپ لیبرتی، سرانجام به آغوش گرم خانواده ی محترم خود برگشته، به دعوت انجمن نجات استان آذربایجان شرقی مهمان سه روزه ی تبریز بود.
مصاحبه ی کوتاه زیر چکیده ی نظرات ایشان ازگذشته وحال ونتیجه گیری هایش در ملاقات با اعضای خانواده های همچنان دربند فرقه ی رجوی است که میخوانید.
س-  با عرض تبریک بمناسبت بازگشت به میهن عزیز و دیدار اعضای خانواده ی گرامی ودیگر هموطنان ونیز دیدار شهر تبریز، امیدوارم که روزهای خوبی را تجربه کرده باشید.
خواهش اول ما ازشما بیان مختصری از بیوگرافی خودتان است؟
ج- دراواخر سال 65 ودر حالی که در مقطع یک نوجوان 18 ساله بودم، تعدادی از هوادران شهر زادگاهم خرمدره زنجان که ارتباط سیاسی و… با من نداشته وتنها باخانواده ام آشنا بودند، ضمن مراجعه بمن، ازاحتمال بازداشت ام سخن بمیان آورده وازامکان اعدام شدن ام بعد از این دستگیری خبر دادند وتوصیه ی شان ترک کشور بود.
ماحصل این خبر تهدید آمیز، تصیمی کورکورانه که نتیجه ی ناآگاهی وبی تجربگی اززیر وبم های زندگی بود، ترک کشور بوده که طی آن توسط قاچاقچی هایی به پاکستان منتقل شدم ونهایت اینکه تحویل سازمان درعراق داده شدم!
س- حالا که موفق به ترک مناسبات خشن فرقه ی رجوی شدید، چه احساس ونظریاتی دارید؟
ج- احساس خودم را دریک جمله بگویم که آنهم رسیدن به آرزوی قلبی آزادی، بازگشت به وطن وآغوش گرم خانواده بود که نظیری برای آن نمیتوان یافت!
با وجودی که بهترین دوران زندگی ام با مرارت زیاد وسختی غیر قابل توصیف وتصوری گذشت، اما براین نکته واقفم که پشیمانی ازراه رفته ی غلط وبازگشت به زندگی طبیعی، برای هیچکس وازجمله خود من هرگز دیر نیست!
س- شما درتبریز با استقبال خوبی ازطرف خانواده هایی که عزیران آنها سرنوشت مشابهی با شما داشتند ومتاسفانه هنوز موفق به رهائی نشده اند، مواجه شدید. استنباط تان ازاین استقبال صادقانه ی تبریزی ها چیست؟
ج- خاطره ی جالب وشیرینی برایم بود. مشاهده ی میزان علاقه ی این خانواده ها به عزیزان دربند خود، بسیار قابل تامل بود ونشان از وجود عشق وعاطفه ی  انسانی دروجود این ملاقات کننده ها داشت که این روحیه در موقعی که درسازمان بودم برایم غیر قابل تصور بود!
من بسیار مفتخر وشادم که درحد شناخت و وسع خود توانستم خبر سلامتی عزیزان این مستقبلین تبریزی خود را به گوش آنها رسانده ودر شادی بیحدی که نصیبشان ساختم، شریک باشم.
دریافتم که شنیدن خبر سلامتی برای اینان بالاترین آرزو بوده وخواهد بود!
 با شنیدن اخبار من، خنده ونشاط بر چهره ی رنج دیده ی آنها نقش بست که این حالات روحی انسانی خارج ازبیان وتصویر است.
من احساس کسب ثواب کردم واین برایم بشدت خوش آیند بود وجزو نقاط عطف زندگی من، بر خاطرات من نقش خواهد بست وخواب های شیرینی را نصیب من خواهد کرد!
خیلی مایل بوده وهستم که این والدین وخواهر وبرادرهای تشنه ی دیدار عزیزان دربند خود، هرچه زودتر فرزندان خود را درآغوش بگیرند و حالات روحی متعالی راتجربه کنند وغم غصه وسختی ها چند وچندین ساله را به کناری نهند!
آرزوی درجه اول این افراد، بازگشت به کانون خانوادها ویا اقلا تماس برقراری  دائمی  وترک کردن کشور نا امن عراق به قصد کشورهای امن تر است.
س- ازحضور سه روزه ی تان درشهر تبریز ودیدار با خانواده ها که دراظهارات تان مثبت ارزیابی اش کرده اید ونیز ازتحمل سفر زحمت به تبریز زمستانی، متشکریم.
ج- من نیز خوشحالم که تبریز پیشرفته وزیبا را دیده وبا خانواده های پرعاطفه ی دوستان عزیزم درعراق، به گفتگو نشستم وازشما بخاطر تدارک این امکانات و  آشنا کردنم با اعضای خانواده ها، تشکر میکنم.
***
مصاحبه با لطف اله محمدی – عضو سابق ارتش آزادیبخش ملی    
س- شما زحمات زیادی درامر برگزاری این همایش کشیدید که قابل تقدیر است، میخواستم ضمن اعلام تشکر ازبابت این زحمات بیدریغ، برداشت ها و نظرات خود را درمورد اظهارات  ورفتار اعضای خانواده های حاضر در جلسه بیان فرمائید.
ج- این وظیفه ی من بود که درخدمت خانوادها و آقای رحیمی که اخیرا با جدا شدنش از سازمان موجب شادی دل ما جدا شدگان سابق شد، باشم.
من از آقای رحیمی بخاطر اخبار خوبی که درمورد سلامتی بچه ها که دوستان قدیمی من باشند، داد، تشکر میکنم وآرزوی بازگشت بقیه ی آنها ویا لااقل انتقال شان با کشورهای دیگر را دارم.
فکر میکنم ومعتقدم که آنها هم باید بالاخره یک زندگی طبیعی داشته باشند که دهه ها نداشته اند واین دور ازانصاف است!
من کار درهمایش ها را نه زحمت که افتخاری برای خود میدانم وامیدوارم که این همایش ها مداوم باشند وآثار مثبت خود را داشته باشد.
ازدیدن خانواده ها ومخصوصا شنیدن حرف هایشان که نشان میداد که چه عاطفه ی بزرگی را باخود حمل میکنند، قلبم جوانتر شد وخوشحالم که شانس حضور را دراین همایش داشتم.
س- باتشکر مجدد ازحضورتان.
ج- منهم بنوبه ی خود ازگردانندگان این همایش مهم که درجهت کمک به روحیه ی خانواده هاست، متشکرم.
 

خروج از نسخه موبایل