سوالات سیاسی رزمندگان از رهبری فرقه مجاهدین

رزمندگان رجوی یعنی کسانی که از فازسیاسی در سالهای 57 تا سرفصل 30 خرداد 60 و ایضأ فرار رجوی و جاماندن و رها شدن آنها در داخل ایران و همچنین سینه خیز رفتن آنها به کردستان عراق و ایضأ ورود به ارتش آزادیبخش و نهایتا شرکت در عملیات های مشترک با ارتش صدام و خلاصه در عملیات های مرزی و جنگ های نامنظم (ج.ن) و راهگشایی و نهایتأ کرد کشی و شیعه کشی در عراق.
این طیف از آدمها از روز اول به دنبال رهبری راه افتادند که ته ته ذهنشان این بود که او (رجوی) راه درست می رود و چون به استراتژی و ایدئولوژی او ایمان دارند لذا جای سئوال نیست و دقیقأ خود را همه رقم و دربست در اختیار رجوی گذاشته بودند.
اما متاسفانه از آن طرف این رهبری مجاهدین بود که 180 درجه عکس این ساده لوح ها فکر میکرد و فقط و فقط به قدرت و منافع شخصی و زندگی و عشق و لهو لعب شاهانه خود می اندیشید.
رجوی با شیادی خاص خود بر روی سنگ مزار امام حسین و قتلگاه او "هل من ناصرینصرنی " سرداد و با آن عوام فریبی کرد و جلو هر سئوال و ذهنیتی را سد کرد و بست و زبانبند اینکه چرا عراقی شدیم را ساخت و تعدادی را فریب داد و جذب تشکیلات جهنمی خود نمود. اما تا آن زمان اغلب این افراد که اسم رزمنده را یدک می کشیدند بطور مکانیکی هم که شده انبوه سئوالات ذهنی خود را خفه کرده وبه خود نهیب می زدند و به خود می گفتند مگررجوی هم گناه میکند؟
ومگر رجوی هم خیانت میکند؟ و… اما در ادامه ماجرا همین طیف رزمنده که تمام وکمال فکر میکردند هم جنس رهبری شده و صاحب خانه هستند (صاحب خانه از نظررجوی یعنی کسانی که برای تحقق استراتژی رهبری حتی برادران و خویشاوندان درجه اول خود را هم بکشندو شک نکنند). به مرور دچار سئوالاتی شدند منشاء این سئوالات خیلی از آنها گاف های بود که رجوی در طول روابط با دولت صدام مرتکب می شد و چون حساب کرده بود که تمامی رزمندگانش فاقد کم ترین عقل و فهمی هستند بطور واضح جاسوسی و خیانت هایش علیه ملت و مملکت و منافع ملی ایران را پوشیده نمی گذاشت و علنأ به آن هم افتخار میکرد.
درهمین راستا ابتدا اعضای ارشد شورا مسئله دار این شدند و بطور انفرادی و جمعی از شورا خارج شدند.
اما سئوالات خاک خورده های عراق از رهبری عقیدتی خودچه ها هستند؟
1)آقای رجوی استراتژی عراق چه شد مگر نگفتی تمام آن تانک و توپ و تجهیزات و خودرو  و امکانات را با پول خودت از صدام خریده ای و سند آنرا هم داری و بقیه هم غنیمت هستند و اصلا ما مزدور صدام نیستیم. پس چرا از حرفت دفاع نکردی و خودت اولین نفری بودی که دررفتی و مارا درعراق سیبل و خاکریزدفاعی کردی؟
2)آقای رجوی تو از بعد از فروغ(مرصاد) و شکست آنروز و آتش بس ایران وعراق می دانستی همه چیز تمام شده است و برای حفظ و سلامت نورچشمی هایت و لایه اول تملق گویان و حفظ کنندگانت استراتژی مریم در فرانسه را ساختی و آنرا برای روز مبادا  که روز سقوط صدام بود تدارک دیدی و روز و ساعت سین آنرا عملی کردی وچرا خیانت به این بزرگی وهمه ی مارا قربانی کردی؟
3) آقای رجوی ما هزاران بار خاک عراق را خاکریز و الک کردیم و آنقدر مانورو تمرین کردیم و آنقدر ایران فرضی ساختیم و هرروزآنرا فتح میکردیم به امید تحقق دروغ های تو (منظور سرنگونی رژیم) غافل از اینکه تو هرروز و هرساعت به ریش ما می خندیدی و اکنون هم ما را در لیبرتی زندانی حفظ بقاء خود در اروپا کرده ای چرا؟
 

خروج از نسخه موبایل