عملیات کرد کشی وشیعه کشی مجاهدین در عراق – قسمت اول

25سال گذشت
وقتی رهبری سازمان ؛ مسئول و اعضای شورا ؛ فرماندهی و ستادکل ارتش آزادی بخش از چرخش دولت عراق مبنی برعقب نشینی از کویت وشروع جنگی مجدد با ایران مایوس شدند در پائیز سال 1369(1990) بعد از سلسله نشست های ستادی یک نشست عمومی تعیین استراتژی برگزار کردند. در این جلسه دهها تابلو فرضی در خصوص چرخش اوضاع منطقه بررسی شد، از آنجایی که مسعود رجوی غیر از جو حاکم برمناسبات خود حقیقت دیگری را نمی دید بدیهی بود که تابلو محتمل خود یعنی جنگ و جرقه را انتخاب و سپس آنرا ببازد.
مراحل ابلاغ استراتژی به نیروهای پایین تر به شرح ذیل بود:
1) مرحله تصمیم گیری: مسعود ومریم رجوی با شرکت مستقیم در جلسات شورای رهبری و انقلاب عراق در جریان تمامی جزئیات شرایط خطیر قرار گفتند(سخنرانی درونی مسعود رجوی در نشست آذر 69) طبق توجیه رجوی رژیم بعثی از آنجایی که خوب می دانست مورد تهاجم آمریکا قرار می گیرد و مجبور خواهد شد تمامی نیروهایش را به مرز کویت ببرد لذا یک خطر درونی دیگری را از جانب معارضین در چشم انداز بررسی کرده بود. صدام دقیقاً  می دانست از شمال و جنوب توسط اکراد و شیعیان در خطر است.
2) طبق تئوری رجوی تنها نیرویی می توانست در مقابل شورش داخلی مقاومت کند که بود و نبود خود را در گرو آن ببیند و صدام هم با اشراف به وضعیت نیروهای خود، نیروهای سازمان مجاهدین را عهده دار این کار نمود.
3) ابلاغ واستقرار: مسعود ومریم در یک جلسه در پائیز سال69(1990) اقدام به تقسیم وتوزیع نیروبه شرح زیر کردند.
الف: در بخش اوّل آنها نزدیک به 14 لشگر زرهی و پیاده مکانیزه با استعداد سازماندهی خودشان را در منطقه ای معروف به نوژول (زمین های مانور کفری) مستقر کردند. محدوده این منطقه از شمال به ورودی استان سلیمانیه در سه راهی قادر کرم. در شمال غرب ورودی استان کرکوک.در شرق از ارتفاعات حمرین تا شهرستان خانقین وکوههای آغ داغ در مرز قصر شیرین ایران بود.
در واقع این گسترش استقرار نیرو تشکیل یک خط تفکیک کننده بین مناطق کردی عراق با مرکز بود.
ب: بخش دوم نیروها حدوداً سه گردان پیاده از خالص ترین اعضای خود را با لباس مبدل گارد ریاست جمهوری صدام به استانهای کربلا و نجف اعزام و از لحاظ فرماندهی تحت هژمونی گارد صدام ماموریت سرکوب شیعیان را داشتند.
ج: بخش سوم نیروها حدوداً 200 تا 300 اکیپ گشت سواره مسلح به تیربارهای خود کار تحت فرماندهی فردی به نام سارا که در سال 1370 (1991) فرمانده محور هفتم در قرارگاه نادر افشار در شهر جلولا عراق بود. این نیروها مسئولیت کنترل و سرکوبی مناطق شیعه نشین بغداد را داشتند، برطبق اظهار یکی از فرماندهان این اکیپ ها بنام ح.ه (اهل کرمانشاه)، طبق توجیه مستقیم مریم رجوی آنها شبانه روزی هر گونه تجمع را در بغداد به رگبار می بستند.
*- رجوی برای تحریک و شارژ نیروهایش در این جنایات از ترفند ایدئولوژیکی نیز استفاده نمود، او برای توجیه این کار جلسه ای با کد(صلیب) برگزار کرد و در آن تئوری ضدیت ها و مردم کشی ها را این گونه بیان کرد، رجوی گفت: اگر کسی در این کار کوتاهی کند و سازمان ما نتواند صاحب خانه (صدام) را حفظ کند، لاجرم برنده معارضین هستند و در صورت محقق شدن آن همه ی مارا به صلیب خواهند کشید و در جلو صف هم خود من هستم. حالا اگر کسی می خواهد من به صلیب کشیده شوم در این کار شک کند. او با نفوذ به درون احساسات ساختگی تشکیلاتی افراد، آنها را بر خلاف میل باطنی و درونی خود در مقابل مردم عراق قرار داد و آنچنان کرد که کسی فکرش را نمی توانست بکند.
اختصاص نیرو:
رجوی حدوداً یک هزار نفر نیروی خارجی (کارگران) کشورهای عربی خصوصا سودانی در اختیار داشت.  او همگی آنها را بین واحد های توپخانه و زرهی به عنوان مهمات بیار و سایر اقدامات پشتیبانی سازماندهی کرد.
در همین رابطه از سوی ارتش عراق به هر یگان مسعود رجوی یک دسته خمپاره انداز داده شد.
به مسعود رجوی اختیار تام داده شد که کلیه نیروهای پراکنده از ارتش بعثی را بکار گیرد و در صورت مقاومت برای آنها دادگاه تشکیل دهد. (حتی طبق بخشنامه ای که از سوی فرماندهی سپاه دوم عراق به ارتش عراق صادر شد).
بدین ترتیب سازمان و ارتش آزادی بخش که داعیه جنگ آزادی بخش برای خلق خود می کردند در آن مقطع تمام عیار در مقابل خلق مظلوم عراق ایستاد و از پیروزی آنها ممانعت به عمل آورد.
جرقه جنگ:
در اولین شلیک از سوی آمریکا در آن سحرگاه دقیقاً بیاد دارم، سازمان مجاهدین خلق هم با مردم عراق وارد جنگ شدند. در دقایق نخست طبق طرح قبلی تمامی نیروهای سازمان در خطوط مقدم از پیش تعیین شده مستقر شدند. این خط در شمال از مرز خسروی ایران تا مرز سوریه که مدار تفکیک اکراد از مرکز عراق بود را تشکیل می داد.
اما در جنوب و مرکز عراق نیروهای رجوی تحت امر گارد ریاست جمهوری صدام قرار گرفتند و مستقیماً اقدام به سرکوب معارضین کردند.
در این مرحله چند لشگر از منطقه غربی شهر کلار به سوی سه راهی قادر کرم جنوبی ترین نقطه استان سلیمانیه اعزام شدند تا بتوانند خود را به سه راهی کرکوک رسانده و از سقوط شهر جلوگیری کنند. در آخرین توجیه این واحدهای سازمان معاون شورای انقلاب صدام (عزت ابراهیم) حضور داشته که طبق اظهارات خود رجوی در نشست جمع بندی معروف به مروارید در اردیبهشت سال 1370 او بی نهایت از بی باکی افراد رجوی تعریف کرده بود.
اوّلین تماس و درگیری با مردم عراق در همان سه راهی و با فرمان مستقیم مریم رجوی جانشین وقت ارتش آزادی بخش انجام شد و فرمانده مستقیم این درگیری هم فرمانده لشگر 26 از نیرو های  سازمان بنام علی نقی حدادی (کمال) بود، که بدلیل مسئله دار شدن این فرمانده در کشتار بیرحمانه مردم در محل درگیری وی را عزل و زنی به نام بهجت بجایش منصوب و بعد از پایان کار علی نقی حدادی را سر به نیست کردند که اغلب نیروهای سازمان اطلاع دارند.
در این محل شمار زیادی از پیشمرگان کرد و مردم غیرنظامی کشته شدند و جلوی پیشروی آنها به سوی شهر طوز خورماطو و کرکوک گرفته شد.
اکیپ دوم، چند لشگر از همان مسیر عازم شهرستان سلیمان بک و العظیم سپس کفری و کلار در شمال غربی خانقین بودند و ماموریت آنها اشغال آن شهرها و مناطق حومه بود.
اکیپ سوم، چندین لشگر عازم شهر جلولا و خانقین در جنوب غربی قصر شیرین ایران بودند.
اقدامات قبل از جنگ:
از طرف فرقه برای انحراف ذهن نیروهای سازمان ترفند های زیر بکار گرفته شد.
1) مخفی کردن بیش از هزار اسیر پیوستی ایرانی در آن سرفصل که صلیب سرخ در حال تبادل اسرا بود.(مسعود رجوی ابتدا این افراد را در قرارگاه معروف به سردار در نزدیکی شهر کرکوک به بهانه ملاقات با صلیب سرخ نگهداری و سپس آنها را به قرارگاه حنیف در منطقه نوژول برده و مثل یک برده از آنان به عنوان حفر سنگر و سایر اقدامات آماده سازی استفاده نمود)
2) در پیامی از سوی مسعود رجوی به ارتش آزادی بخش گفته شد: فروغ 2 این بار از مسیر کردستان  است و دلیل آنرا هم هماهنگی با تمامی نیروهای کردی ایران دانست و علاوه بر آن اعلام همبستگی دروغین چند استان کردنشین ایران را نیز ضمیمه آن نمود تا مشروعیت حرکت به سوی مناطق کردی عراق را توجیه کند.
3) چند گردان به کربلا و نجف اعزام و در توجیه آن مسعود رجوی گفت: آنها صرفاً برای حفاظت از قبرستان مجاهدین در کربلا می روند.
4) اعزام چند ده اکیپ حرفه ای به کویت برای انتقال غنائم جنگی بود که در یکی از این ترددات فردی بنام شعبان اسرافیلیان از مسئولین سازمان مجروح شد.
همانگونه که گفته شد استارت درگیری در سه راهی قادر کرم در شمال شهر طوزخورماتو عراق بود. بعد از آن نیروهای سازمان یک حمله منظم در مسیر اصلی بسوی قلعه دبس کرکوک (قرارگاه سردار) انجام دادند و در آن شرایط که شمال عراق کاملاً سقوط کرده بود و نیروهای مردمی عراقی اقدام به کنترل مسیر با احداث سیطره (دژبانی) کرده بودند سازمان همه آنها را اسیر و خلع سلاح و تعداد زیادی را به توپ بست. در ادامه سازمان با مسلط شدن به فضای منطقه دو مسیر اصلی یکی از کرکوک به خالص – بغداد و مسیر دوم از کرکوک به سامرا و بغداد را تصرف و از پیشروی کردها به مرکزعراق ممانعت به عمل آورد. در این شرایط چند اکیپ از سوی کردها به مسئولین سازمان مراجعه و از آنها می خواستند علی رغم تمامی عملکرد گذشته، خود را از سر نوشت ملّت عراق کنار بکشند ؛ اما در جواب سازمان مجاهدین مذاکره کننده ها را زیر شنی تانک گذاشته وشهر طوزخورماطو که محل مذاکره بود را به توپ و کاتیوشا بستند.
مسعود رجوی در پیامی به اکراد گفت: ما قصد ورود به خاک ایران از کردستان را داریم و این شما هستید که مانع از پیروزی ما شده اید با این اقدام دستور حداکثر آتش باری را صادر نمود.
هنگامی که شهر طوزخورماتو هدف سرکوب قرار گرفت، فصل بارندگی و سرما بود که شهروندان بی دفاع، زن وبچه و… به ارتفاعات پشت شهر پناه بر می بردند، که هوانیروز مشترک صدام و رجوی با استفاده از بمب های ناپالم آنها را در کوه هم امان ندادند و دراین اقدام ضد بشری انبوهی کودک خردسال از بین رفت.
*- از این مقطع به بعد لحظه به لحظه پیام های مسعود و مریم رجوی برای سیستم عملیات نظامی ارسال می شد ؛  از آنجایی که ماه رمضان بود، مسعود رجوی روزه گرفتن را در یکی از این پیام ها منتفی اعلام کرد و اضافه کرد هنر هر یگان نظامی در شرایط فعلی تامین خود از لحاظ امکانات و صنفی از غنائم می باشد. به دنبال این دستور غارت مناطق تصرف شده شروع و در زشت ترین نوع آن زدن گوسفندان و سایر احشام اهالی با گلوله و سپس ذخیره گوشت آن بود…
ادامه دارد
 

خروج از نسخه موبایل