بحران سازی فرقه رجوی

اگر گذشته فرقه رجوی را مرور کنیم، در می یابیم این فرقه همواره از سال 58 به بعد حامل بحران بود. شاهد بودیم در فضای باز سیاسی آن روزگار در حالی که همه جریانات و گروههای سیاسی به فعالیت اجتماعی و سیاسی مشغول بودند این فرقه با رهبری شخص رجوی در رویاروئی با نظام نو پای جمهوری اسلامی به بهانه های مختلف درگیر می شد و دعواهای خیابانی آن روزگار را در خیابانهای شهرمان به یاد دارم.
در سنوات بعد تا جایی که رهبران فرقه شمشیر را از رو می بندند و علنا مسعود رجوی در سخنرانی امجدیه، جمهوری اسلامی ایران را تهدید می کند و بعد از همین سخنرانی دیری نپائید که فرقه رجوی جنگ مسلحانه را با جمهوری اسلامی ایران شروع کرد.
با شروع جنگ مسلحانه، رهبری فرقه با برآورد غلطی که از اوضاع سیاسی داشت فکر می کرد با ترورهای کور و خشونت و انفجار، بزودی نظام نو پای جمهوری اسلامی را از پا در می آورد و خودش از موضع قدرت طلبی به اصطلاح سرنوشت انقلاب را به دست می گیرد، اما چه در استراتژیک و چه در تاکتیک خط اش باطل بود و راه به جای نبرد و در نتیجه در انزوا و ترس از جان بی ارزش خویش پا به فرار گذاشته و به فرانسه پناه برد.
کینه رجوی نسبت به نظام هیستریک بود هیچ مرزی را در رابطه با جنگ با نظام به رسمیت نمی شناخت،و در آن اثناء بود که در فرانسه دست به اقدامی زد که حتی صدای خیلی از منتقدین که به نوعی در ضدیت با نظام بودند نیز بلند شد، شاهکاری وی چه بود؟!!! مسعود با صدام متحد شد تا با کمک وی مقاصد پلید خودش را ادامه دهد، جنگ هشت ساله ایران و عراق ظرف جدیدی را برای بی پرنسیب ترین و بی هویت ترین آدم مغروری باز کرد تا بتواند از طریق بحرانی را که دشمنان ایران و ایرانی تا به اصطلاح جهت سرنگونی انقلاب نوپای ایران بنا کرده بودند از موضع فرصت طلبی بلکه در نهایت به نوائی برسد.
در ادامه به جای رسیدیم که صدام هم توسط امریکا نابود شد به بقول رجوی تنها دوست اش صدام از بین رفت کسی که در طول سالیان به او تکیه کرده بود و در همه پهنه ها رجوی را حمایت می کرد بعدآ در آرشیو دولتی عراق فیلم های یافت شد که نشان داد در پشت صحنه چه ارتباطی بین صدام و رجوی بر قرار بود.
با حضور آمریکا در عراق دیگر فرقه زمینی را که در مقابله با حکومت ایران از آن بهره می برد از بین رفت معادله عراق به هم ریخت و امریکا هم فرقه رجوی را که به عنوان یک جریان تروریست و در حین حال متحد صدام،خلع سلاح کرد، اما رهبران فرقه باز هم از بحران زائی کوتاه نیامدند. این بار با نیروهای عراقی درگیر شدند حاضر نشدند دولت جدید عراق را و قوانین آنها را به رسمیت بشناسند به همین جهت با نیروهای عراقی درگیر شدند که در این رابطه رجوی باز هم تعدادی از اعضای فرقه را به کشتن داد تا به مطامع و خواسته های نامشروع خود دست یابد.
اگر فاکت های فوق را که خیلی اختصار به آن اشاره کردم توجه کنید در می یابید رجوی در ماهیت بحران زا و بحران زی است. او شخصی است برای رسیدن به هدف هیچ مرزی سرخی ندارد حاضر است همه اعضای فرقه کشته شوند تا بلکه با کشته شدن افراد احساسات را جریحه دار و در نهایت راهی را برای خودش باز کند. باش به همین خیال تا صبح دولتت بردمد.
محمد رضا گلی  
 

خروج از نسخه موبایل