دروغ و دروغگوئی، تنها صدایی که از فرقه رجوی شنیده می شود

این روزها که مذاکرات ایران با 1+5 به نقاط حساسی رسیده و به نظر می آید که غربی ها چاره ای جز پذیرش حقوق هسته ای ایران ندارند و پیشرفت مذاکرات محسوس بوده است، رجوی ها همچون ارباب شان نتانیاهو به تکاپوی شدیدی افتاده اند چرا که پیشرفت ایران را به درستی برابر با خفت و نابودی خود می بینند.
پس از آن که اقدام وطن فروشانه رجوی ها مبنی بر برگزاری کنفرانس خبری در واشنگتن که در آن مدعی شدند ایران «برنامه مخفی هسته ای» دارد با بی توجه ای جامعه جهانی مواجه شد و ارباب‌‌شان نتانیاهو هم نتوانست در سخنرانی خود در کنگره آمریکا کاری از پیش ببرد، آنها تلاش کردند تا در موضوع باصطلاح حقوق بشر به خیانت خود ادامه بدهند. از این رو در پی اعدام چند نفر در هفته گذشته، رجوی ها جار و جنجال زیادی به راه انداختند و سعی نمودند با این ترفند، ایران هراسی را دامن بزنند شاید که راه نفسی برای خود بیابند. رجوی ها برنامه تبلیغاتی وسیعی در این رابطه تدارک دیدند، آنها از زبان باصطلاح شورا به صورت مستمر اطلاعیه صادر نموده و مریم قجر پیام فرستاد و در سخنرانی خود به این موضوع پرداخته است. علاوه بر این در سایت‌های‌شان هم اقدام به درج دروغ های عجیب نمودند.
از جمله این اقدامات درج مطلبی با عنوان «دل نوشته» از قول فردی که فرقه مدعی بود با اعدام شدگان در زندان بوده است. رجوی ها تا توانستند در این مطلب تلاش نمودند بار عاطفی موضوع را بالا برده تا شاید بتوانند کسی را تحت تاثیر قرار بدهند، اما آنقدر ناشیانه این کار را انجام داده اند که با اولین نگاه مشخص می شود که مطلب یاد شده همگی ساختگی و دروغ است.
برای روشنگری بیشتر، بهتر دیدیم برخی از قسمت های این باصطلاح «دل نوشته»! را بیان کنیم تا ببینید رجوی ها چیزی جز دروغ در چنته ندارند. آنچه در زیر ملاحظه می کنید قسمت هایی از مطلب فوق الذکر است. در ابتدای این مطلب آمده است:
"یکی از همبندیان شش نفر، با نگارش دلنوشته‌ای ضمن روایت خود از آخرین ساعتهای زندگی این زندانیان از جمله نوشته است: ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﻣﺎﻣﻮﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺑﻨﺪ ﺣﺎﻣﺪ ﻭ ﺻﺪﯾﻖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻭﺭﺯﺵ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﺑﺎ ﭼﻨﺪ ﺗﺎ ﺩﺑﻪ ﮐﻪ ﺗﻮﺵ ﺑﺘﻮﻥ ﺭﯾﺨﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭﺯﻧﻪ ﺑﺮﺩﺍﺭﯼ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ. ﮐﻤﺎﻝ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ. ﺟﻤﺸﯿﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻇﺮﻭﻑ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺭﻭ ﻣﯽﺷﺴﺖ. ﺟﻬﺎﻧﮕﯿﺮ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﻓﻼﺳﮏ ﭼﺎﯼ ﺭﻭ ﭘﺮ ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺒﺤﺎﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ….. "
* در حالی که در این نوشته مدعی هستند این افراد در حال آماده شدن برای خوردن صبحانه بودند، مریم قجر در سخنرانی خود در برلین گفته است که این افراد در حال اعتصاب غذا بودند!
در ادامه نوشتند: "ﺯﻧﮓ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎﺷﻮﻥ. ﺍﻭﻧﻬﺎ ﮔﻔﺘﻦ ﺯﻧﮓ ﺯﺩﻥ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻣﻼﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﻣﻮﻥ. ﺩﯾﮕﻪ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺟﺪﯼ ﻫﺴﺖ."
* توجه کنید که یک زندانی که در تبلیغات فرقه رجوی در زندان های باصطلاح مخوف زندانی است و از کمترین امکانات برخوردار نیست، از همان زندان با تلفن زنگ می زند به خانواده کسانی که می‌خواهند اعدام شوند! رجوی ها هر جا لازم باشد زندان ها را مخوف جلوه داده و هر جا که به کارشان بیاید دروغ های خود را فراموش می کنند.
سپس اینطور ادامه دادند: "ﻫﻤﻪ ﻣﯽﮔﻔﺘﻦ ﺩﯾﺮﻭﺯ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ ﺷﻮﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺑﮕﯿﺮﻥ ﺍﺯ ﻏﺮﺏ، ﻭ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺑﺸﻦ……"
* در حالی که هم نمایندگان ایران و هم نمایندگان آمریکا و کشورهای غربی خبر از پیشرفت در مذاکرات داده اند، رجوی ها مانند نتانیاهو مدعی شکست خوردن مذاکرات هستند. اگر با فرهنگ فرقه آشنا باشید متوجه می شوید این همان فرهنگ رجوی است که همه چیز را در تحلیل های خود معکوس می گوید.
در قسمت دیگری از این مطلب نوشته شده است:
"ﺍﻭﻥ ﺷﺐ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺩﺍﺧﻞ ﻭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻤﺎﺱ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻦ ﺑﺎ ﻣﺎ ﻭ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎ ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻥ. ﻫﻤﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺳﺎﻋﺖ ۴ ﺻﺒﺢ ﺑﻮﺩﻥ. ﺷﺎﯾﺪ ﻣﻌﺠﺰﻩﺍﯼ….."
* در این قسمت از داستان به نظر می رسد رجوی ها فراموش کردند که نویسنده را یک زندانی معرفی کرده اند برای همین صحبت از تماس مستمر از داخل و خارج ایران می کنند. ضمن اینکه نویسنده نه تنها مدعی تماس داخل و خارج ایران با خودش است بلکه ادعا دارد در همان شب از تماس داخل و خارج ایران با خانواده زندانیان نیز مطلع بوده است!
اگر هم فرض کنیم رجوی ها فراموش نکردند که نویسنده را در ابتدای مطلب زندانی معرف کرده بودند، باید گفت آن تبلیغات بر علیه ایران پس چیست؟ خودتان که از قول یک زندانی مطلب زده اید و می گوید زندانیان از شب تا صبح با داخل و خارج از ایران تماس دارند.
رجوی ها برای اینکه بار عاطفی را زیاد کنند پای فرزند یکی از اعدام شدگان را هم به این مطلب باز کرده و نوشتند: "ﺣﺎﻣﺪ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﻇﻬﺮ ﺯﻧﮓ ﻣﯿﺰﺩ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﺵ ﻣﻬﻨﺎ."
* فراموش نکنید اینها تبلیغات مقامات ایران و مسئولین زندان نیست، اینها مطالبی است که سایت‌های فرقه رجوی درباره زندان های ایران درج کرده اند و خودشان نوشته اند که زندانی هر روز با خانواده اش در تماس است، ولی باز در اوج دریدگی مدعی هستند که در ایران آزادی نیست!!
در قسمتی دیگر از مطلب نوشته شده: "ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎ ﺍﺯ ﮐﺮﺩﺳﺘﺎﻥ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻥ. ﺳﺎﻋﺖ ﺷﺶ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺭﺳﯿﺪﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ. ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﻫﺎ ﺗﻮ ﺍﻭﻥ ﻫﻮﺍﯼ ﺳﺮﺩ ﺟﻠﻮﯼ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ آﺷﻨﺎﯾﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﻭﻧﻬﺎ ﻣﻠﺤﻖ ﻣﯿﺸﺪﻥ."
* چه مطلب جالبی، زندانیان حتی می دانند که خانواده ها دقیقا چه زمانی جلوی زندان رسیده اند و اطلاعات دقیق و لحظه به لحظه دارند که چه افرادی در حال ملحق شدن به آنها هستند!!
خدایی اش اگر کسی در خانه خودش بود اینقدر اطلاعات داشت که این زندانیان این همه اطلاعات لحظه به لحظه و دقیق دارند؟
رجوی ها شگفتی را از این هم بیشتر کرده و نوشتند: "ﺳﺎﻋﺖ ﭼﻬﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﺭﺩ ﺷﺪ….ﺧﺒﺮ ﺭﺳﯿﺪ ﮐﻪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﻭ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻥ!….. ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺧﺒﺮﺵ ﺭﻭ ﻣﻦ ﺑﻪ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺩﺍﺩﻡ.!….. ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺟﻠﻮﯼ ﭼﺸﻤﻢ ﻣﯽﺍﻭﻣﺪ. ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﻬﻨﺎ [دختر حامد]!… ﺣﺎﻣﺪ ﺍﯾﻦ ﺍﻭﺍﺧﺮ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺍﻋﺪﺍﻡ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ.
* در حالی که هنوز چند دقیقه از اعدام نگذشته خبر اعدام بلافاصله به زندان می رسد! و زندانیان نه تنها بلافاصله از اعدام خبر دارند بلکه حتی به آنها خبر می رسد که دختر بچه شش ساله یکی از اعدام شدگان به نام مهنا نیز از اعدام خبردار شده و در همان لحظه یک نقاشی از صحنه اعدام پدرش می‌کشد (سایت های فرقه درباره این نقاشی تبلیغات وسیعی کرده بودند) و جالبتر آن که این نقاشی نیز بلافاصله به عنوان خاطره در ذهن زندانیان نقشه بسته و هم زمان این نقاشی به سایت فرقه هم می رسد و در آن درج می شود! داستان وقتی رمانتیک تر می شود که بر اساس این متن خود فرد اعدامی فکر نمی کرده که اعدام شود اما دخترش به محض آمدن به زندان تصویر به دار کشیدن پدر در ذهنش ترسیم می شود و آن را روی کاغذ می کشد.
در پایان فقط می توان گفت در فرهنگ رجوی ها یک چیز اصالت دارد، «دروغ، دروغ و باز هم دروغ»
 

خروج از نسخه موبایل