طی مدارج عالیه! بتوسط زنان شورای رهبری

طبعا عناصرشورای رهبری درفرقه وتشکیلات بدنام ومافیایی رجوی به واسطه مشارکت دررقص رهایی ازرجوی قپه ورده گرفته وبه مدارج عالیه وحوش طی طریق کرده ودرمسند عوامل سرکوب درتشکیلات رجوی نائل آمدند.
ژیلا دیهیم ازجمله همین عناصر وحوش است که کمترکسی ازجداشدگان ویا لیبرتی نشینان است که ازالطاف لمپن منشی و دهان دریدگی ایشان بی بهره مانده باشد. شخصا درمقاطع مختلفی خود درسطح مسول وفرمانده تحت مسولیت همین  عامل سرکوب درمناسبات مافیایی بودم ولیکن میخواهم با ذکراولین خاطره ام ازایشان ببینیم ازکجا تا به کجا طی طریق کرده است وبا گذراندن مدارج عالیه! هم اکنون درمسند دست راست یا چپ مسول اول فرقه نشسته است ودرنزد اعضای نگون بخت بسیارمنزجرومنفورتشریف دارند.
ژِیلا دیهیم تا قبل ازعملیات خرابکارانه مهران موسوم به چلچراغ درخرداد ماه 1367 درموضع تشکیلاتی بسیارپایین یعنی عضوتیم قرارداشت ودرچلچراغ ومرصاد هم نهایتا درموضع فرمانده گروه ومعاون دسته زنان. یکسال بعدازعملیات شکست خورده مرصاد واعلان مسول اولی مریم  قجر؛ سازمان کارنیزبه تبع آن انقلاب عظیم! تغییراتی داشت وکل ارتش آزادی بخش زائیده صدام درچند محورمتمرکزشد که هرمحوربه اصطلاح سه مرکزرا درخود جای داده بود.
محوری که خودم نیزدرآن سازماندهی شده بودم تحت فرماندهی زهرا رجبی با نام مستعارفائزه قرارداشت که لشکرهای 26 و49 و54 زیرمجموعه آن بودند. یکروز فائزه فرماندهان محورتحت مسولیت خودش را درسال غداخوری لشکر54 جمع کرد وخبرداد که خواهری تازه کاروبی تجربه درمسند فرماندهی لشکر54 خواهد نشست و درشروع به کمک شمایان که ازفرماندهان چیره دست کهنه کارهستید نیازمند است. رضا کرمعلی نیز که پخته وبا تجربه است را معاونش گذاشتیم تا کمکارژِیلا باشد!. این فرمانده جدید که اندک خجالتی هم است ژِیلا دیهیم نام دارد.
جلسه درلایه فرماندهی محورکه به اتمام رسید تا سطح فرمانده دسته  بمنظورمعارفه به اتاق کارفرمانده جدید لشکرخودمان رفتیم. فرمانده ژِیلا که تماما دراسترس وخجالت بود درجای خود میخکوب شده بود وتوان حرف زدن نداشت. رضا کرمعلی (ازقربانیان حمله به طوزخورماطو) که شوخ طب هم بود با خنده گفت " بچه ها، این خواهرفرمانده ما خیلی خجالتی است ومیگوید نمی تواند درنشست عمومی مرکزشرکت کند وحرف بزند لذا این شما هستید که باید درهمین جلسه به خواهرژیلا روحیه بدهید وکمکشان کنید که بتواند ازاسترس درآمده وبتواند درجمع لشکر120 نفره حرف بزند وخلاصه کارومسولیت جدیدش را استارت بزند."
متعاقبا فرماندهان حاضردرجلسه یک به یک ضمن معرفی  مختصرخود به خواهرژِیلا خوش آمدگویی گفتند ویک جورهایی به خوردشان دادند که با وجود فرماندهان مرد درلشکراینهمه استرس وترس ودلهره دیگرجایی ندارد وبایست که خواهرانقلاب کرده بیش ازاین جربزه پذیرش مسولیت داشته باشد!
با توضیح بیشتررضا کرمعلی درخصوص حمایت ازفرمانده ژِیلا درنشست عمومی مرکزجلسه به اتمام رسید وقرارشد که  ساعت 1700عصرفردا درسالن غذاخوری لشکرهمدیگررا ببینیم.
موعد مقررفرا رسید ورقمی حدود 100 نفردرسالن غذاخوری جمع شدیم که درصفوف اول هم خودمان ازفرماندهان لشکرقرارگرفتیم تا درلحظه ضروری کمکارفرمانده ژِیلا درپیشبرد جلسه باشیم. خلاصه فرمانده ژِیلا ازراه رسید ودرمقابل جمع 100 نفره ازاعضای تحت مسولیتش قرارگرفت وروی صندلی اش نشست ودرهاله ای ازترس واسترس شدید بدون هیچ مقدمه ای گفت:
 " بچه ها سلام. ازاین پس من فرمانده شما هستم. همه شما باید مثل من انقلاب کنید ومسول بشوید ومسولیت بیشتربگیرید. من روحیه طلبکارانه شما را عوض میکنم. من این لشکررا زیرورو میکنم. من اجازه نمی دهم که کسی بخواهد اینجا مفت خوری کند. شنیدم شما روزانه 14 ساعت کاریدی میکنید باید روزانه 18 ساعت کارکنید. شنیدم شما درمصرف مواد غذایی خیلی اسراف میکنید! مگراینجا مفتخورخانه است.مگرشما درخانه پدری تان چقدرغذا میخوردید اصلا با شکم سیرازسرسفره بلند می شدید!؟ من ابایی ندارم که اززندگی شخصی خود برایتان نقل کنم وبگویم که چقدربدبخت بودیم. ما یک خانواده پرجمعیت بودیم جمعا 11 نفرمیشدیم توی خرم آباد لرستان. صبحانه که اصلا نداشتیم. نهارهم با آب شیرین نون تیلیت میکردیم ومیخوردیم وشام هم بعضی وقتها همینطور. مثل شما نبودیم که هرروزمرغ وگوشت مصرف کنیم! درخانه ما سه ماه یکباریک مرغ خریداری میکردیم وبا آب فراوان سوپ درست میکردیم ومی خوردیم. این وضعیت مردم ایران است تازه الان بدترهم شده است. نرخ تورم بالا وبالاتر رفته است وهمه چیزگران شده است پس شما با این روحیه نمی توانید خوب بجنگید. لازم است خودم برنامه غذایی روزانه شما را چک کنم وتغییراتی بدهم. اصلا چه اشکالی دارد ازفردا خودم بمدت یک هفته درآشپزخانه کارمیکنم ومنوی غذایی مطلوب خودم را که خیلی کم هزینه هم است را دردستورکارقرارمیدهم. خلاصه باید جلوی ریخت وپاشها را گرفت. این را من ازانقلاب مریم آموختم ووظیفه دارم موبه مو به شما منتقل کنم و……"
رضا کرمعلی که دید اوضاع خیلی قراش میش شده پشت میکروفون رفت وبا خنده وگشاده رویی به جمع حاضرگفت " خواهرژِیلا دارند درجلسه معارفه با شما شوخی میکنند. چرا که ما کارهای خیلی مهمترازاین ها را دردستورکارداریم که بایست بدان بپردازیم ازجمله راه اندازی آموزش مکانیزه با حضور زبده ترین مدرسین ومعلمین عراقی (عارفی ها که ازاعضای استخبارات صدام هستند) که بایست هماهنگی مربوطه را درروزهای آتی دردستورکارقراربدهیم و…………"
بله. فرمانده ژِیلا کارش را آنطورکه عرض کردم استارت زد وحال آنچنان رشد کرده ومسولیت پذیرشده که درایدئولوژی فرقه ای رجوی به تمام وکمال ذوب شده وفحاش وازعوامل سرکوب عریان لیبرتی نشینان شده است که کسی جلودارش نیست…….
پوراحمد
 

خروج از نسخه موبایل