آقای پرویز خزائی گزارش به تاریخ پیشکش تان، واقعیت ها را بگوئید – قسمت پایانی

چرا همه کشورها از رسیدن به این توافق خوشحال می شوند الا رجوی ها و نتانیاهوی جنایتکار؟
اگر قدری انصاف داشتید فقط این مسئله که چرا این دو نفر از توافقات اتمی ناراحت شده و عزا می گیرند را تحلیل می کردید حتما به این نقطه می رسیدید که اینان همسو با همدیگر در تمام زمینه ها با هم همکاری نزدیک دارند از جمله حمایت از گروه تروریستی داعش.
شما بهتر بود از گروهی نام می بردید که اطلاعات کشورش را به نیروهای خارجی بدهد و به آن افتخار کند و داغ خیانت علیه مردمش را قبول کند. مطمئنا در هیچ کجای دنیا این چنین افرادی یافت نمی شود.
وی در جای دیگری بلاهت را به حد اعلا می رساند و عنوان می کند که چرا مسعود رجوی نمی آید تو خیابان راه برود و جواب سئوالها را بدهد و در این زمینه برای ماست مالی کردن از گروه های زیرزمینی مثال می آورد که تا لحظه آخر رهبرشان مشخص نبوده است.
اگر شما قدری توان تحلیل داشتید به این سئوال خود جواب می دادید که اگر نامی از فرمانده به اصطلاح ارتش آزادی بخش نروژ می آورد وی از همان ابتدا مخفی بوده و هیچ وقت علنی نبوده است و شرایط این وضعیت را برای او ایجاب می کرد و هیچ وقت پزهای رجوی برای سرنگونی را نمی داده است.
در مورد رجوی این شباهت صحت ندارد وی از همان ابتدا که از زندان آزاد شد به همه فهماند که وی رهبر!! جدید سازمان می باشد و تاکنون هم از این مسئله کوتاه نیامده و حتی بعدها رهبر ایدئولوژیک هم شد. وقتی وی در اوج وقاهت خود را با امامان معصوم (ع) مقایسه می کند و خود را سر تر از همه می داند نباید به مردم و حتی به نیروهایش جواب پس بدهد؟ نباید عنوان کند که شعار به اصطلاح سرنگونی شش ماهه و یک ساله وی اکنون به سی و چهار رسیده است؟ نباید به خیلی از واقعیت های موجود سازمان جواب بدهد که بالاخره خط کلی سازمان اکنون چه می باشد؟ آقای خزایی چرا خودتان را با تعاریف من در آوردی و مقایسه کردن گول می زنید؟ اگر وی خود را رهبر به اصطلاح انقلاب نوین!! مردم ایران می داند باید به خیلی از مسائل روز و سازمان جواب پس بدهد و اینکه نیروهای وارفته وی در عراق چکار باید بکنند؟ اگر از ابتدا رهبری سازمان مشخص نبود حرفتان درست ولی وی که گوش عالم را کر کرده بود و فکر می کرد که به آروزیش خواهید رسید.
شعار دادن و اینکه ارتش آزادیبخش در حال سرنگونی خیالی حکومت ایران است حتی مرغ پخته را به خنده می اندازد چه برسد به ما.
– خارجی های جنگ طلب غربی و دم زدن از آزادی
وی شاید یادش رفته باشد مسعود در سال 80 در مراسم عاشورا در قرارگاه باقرزاده عنوان نمود که مبارزه با بورژوازی در دستور کار می باشد و همه باید وارد این بحث شوند و بحث کشاف و طولانی که اکنون قصد پرداختن به آن را ندارم ولی به این نکته باید اشاره نمود که خیلی از جوانانی که جذب فرقه شدند فریب شعارهای توخالی سازمان در دوران اول انقلاب را خوردند که شعار مبارزه با آمریکا و دشمن اصلی ما آمریکا و امیریالیسم می باشد تعدادی را به سوی خود کشاند. البته خواستم فقط قدری یادآوری کرده باشم تا بعد از این سالیان شاید این مسائل را هم فراموش کرده باشید.
سئوال چرا وقتی صدام سرنگون شد این افراد و این استراتژی مسیر خود را عوض کرده و همکاری همه جانبه فرقه با غرب از قبل آشکار تر می شود و از نفراتی که همیشه نعره جنگ طلبی سر می دادند در مراسم فرقه شرکت و حضور می یابند؟ چون این تصادفی نبوده و آنان دلشان برای آزادی مردم ایران نسوخته است.
چطور سناتور جان مک کینی که از گروه های ترویستی سوریه حمایت می کند و برای توجیه آنان به سوریه سفر می کند و عکس یادگاری با آنان می گیرد به یکباره در کنفرانس های شما حاضر شده و عاشق سینه چاک مریم برای دموکراسی می شود.
شما قصد دارید چه کسی را گول بزنید اگر افرادی که برای سخنرانی در جایی دعوت میشوند مشخص است و هیچ وقت برای سرنگونی حکومتی این کار را انجام نمی دهند ولی جماعتی که شما از آن دم می زنید همه دارای خط و خطوط مشخصی هستند و شعار فرقه رجوی را تکرار می کنند پس می توان گفت این حرف و مقایسه شما هم درست نیست.
چرا وقتی این افراد مورد سئوال خبرنگاران قرار می گیرند که از فرقه پول دریافت می کنید یا خیر جواب درستی نمی دهند و انکار می کنند. بقول معروف گربه برای رضای خدا موش نمی گیرد. اینان هم برای خوش رقصی مریم به این مراسم نمی آیند و مطمئن هستیم که در پس این مسئله خیانت دیگری از طرف سران فرقه وجود دارد که برای همگان ثابت خواهد شد.
او در جای دیگری به افراد اشاره دارد که بعد از برخورد با مریم قجر عاشق وی شدند!! و بدون هیچ چشم داشتی حاضرند همکاری کنند.
البته این حرف وی مرا به یاد گفته خانم نوال السعداوی نویسنده مصری می اندازد مسئولین فرقه عنوان می نمودند که او بعد از شناخت و درک انقلاب طلاق مریم دخترش نامه ای نوشته و عنوان نمود که انقلاب فرد را جوان می کند و کلی کلمات دیگر..
تا مدتها مسئولین فرقه این نامه و حرف وی را مانند چکش بر سر افراد می کوبیدند که مگر چه کمتر از او دارید که او اینکه انقلاب خواهر مریم!! را گرفته است ولی شما درک درستی از انقلاب ندارید و…. اکنون سئوال از شما این خانم و دخترش که اینکه صد دل عاشق انقلاب طلاق مریم شدند و جوانی خود را در آن یافتند کجا هستند؟ چرا دیگر از تعریف و تمجید از مریم قجر خبری نیست. چرا سعی دارید با ردیف کردن یک مشت دروغ به دیگران برسانید که این به اصطلاح مقاومت از حمایت زیادی برخوردار است البته این حمایت را از مدل دانشجویان اوکرائینی و لهستانی و چک که با دادن پول و تفریح در آلمان و فرانسه و… به مراسم خود می آورید یادمان نرفته است البته این گونه حمایت ها هم لایق خود مریم قجر می باشد.
– روابط مالی فرقه رجوی
وی در ادامه به روابط مالی هم اشاره ای دارد و باید گفت که روی نکته خوبی انگشت گذاشته است.
او عنوان می کند که همه افراد در این مقاومت!! مانند یک خانواده هستند ولی بهتر بود روی شیوه تامین مالی این خانواده حرف می زد و مطلب می نوشت.
برای اینکه قدری ذهن یخ زده را آب کنیم باید به نکته ای اشاره نمایم که در عراق منابع مالی فرقه از کجا تامین می شده و اینکه به اصطلاح رزمندگان در چه وضعیتی بوده و آیا اصلا تفاوتی بین افراد بالا و پایین وجود داشت یا خیر؟
تا جایی که خودم شاهد بودم هر ماه هر مرکز از ارتش در اشرف سهمیه پول خود را از بانکی به نام الرافدین عراق دریافت می کردند وقتی عنوان می کنم سهیمه ماهیانه منظور مقدار پول کم نیست بلکه منظور من چند کسیه بزرگ پول می باشد که همه قسمت ها جداگانه به بانک مراجعه کرده و بعد از گرفتن پول به اشرف می آمدند.
در درون مناسبات تفاوت طبقاتی بسیار بالا بود زنان مسئول خیلی راحت به همه چیز دسترسی داشتند ولی افراد پایین اگر چیزی را درخواست می کردند به آنان می گفتند که این پول خون افراد فرقه می باشد و افراد در اروپا گدایی می کنند و نباید خرج کرد نمونه های زیادی را شاهد بودم که فردی به خاطر مشکل پا و از طرف دیگر به لحاظ پزشکی هم اوکی شده بود ولی مسئولین سر این مسئله حرف داشتند که نباید پوتین را برای آن فرد خرید و این یعنی ولخرجی. در نهایت با گذاشتن نشست و سر کوفت زدن به او فرد از خیر پوتین گذشته و حاضر شد با همان درد پا بسوزد و بسازد تا دیگر مورد اننقاد قرار نگیرد ولی در همان موقع شاهد بودم که صدیقه حسینی فرمانده قرارگاه علوی وقتی به اشرف آمد از رنگ میزهای اطاق کارش خوشش نیامده و دستور داد از بغداد همان روز از مدل میزهای ایتالیایی با نوع رنگ خاصی برایش تهیه نمایند که بعد از چند روز رسید و بعد پز لوکس بودن میزهای اتاق کارش را نزد مسئولین زن دیگر می داد.
حال شاید بگویید که این فرد دروغ می گوید و مرا مزدور همانند رهبر فراری تان بنامید ولی باکی نیست من جز واقعیت چیزی را افشا نکردم البته نمونه های زیادی وجود داشته فقط به یک نمونه بسنده می کنم. اصلا رزمندگان از مدل شما در اشرف و لیبرتی در یک سطح نیستند و فاصله طبقاتی بسیار زیاد می باشد.
اگر هم از افراد خارج از کشور نام می برید بهتر است قدری هم از پولهایی که این افراد در راه های بغایت کثیف استفاده می کنند یاد می کردید البته این گفته من نیست چرا که همین افراد در نشست های غسل این کثافت کاریی ها را بالا آوردند و در حضور جمع خواندند.
اگر بخواهیم به همه موارد در باره فاصله زندگی یک نیروی عادی در اشرف و یا لیبرتی با یک مسئول زن اشاره ای کنم مثنوی صد من کاغذ می شود.
در مورد نفرات شورا که البته جای بحث خودش را دارد و باید به این مسئله هم اشاره ای نموده و بعد به جریان مالی خواهم پرداخت.
رجوی در نشست های درونی وقتی بحث های سیاسی پیش می آمد افراد شورا را بی نصیب نگذاشته و آنان را مورد توهین قرار می داد. وی همیشه عنوان می کرد که آنان منظور نفرات شورا در خارج نشستند و فکر می کنند که بعد از سرنگونی ما دولت را در اختیارشان قرار می دهیم. ما جنگ کردیم و کشته دادیم. اگر اینان در کنار ما هستند ما آنان را تامین می کنیم و به لحاظ پناهندگی ما مسئله آنان را حل کردیم بیشتر مسئله سیاسی است و عنوان کنیم که نفرات غیر از به اصطلاح مجاهدین هم عضو شورا هستند.
آنان یک مشت افراد بی کار و بی عاری هستند که در کنار ما و از بودجه ما استفاده می کنند تا شاید زنده بمانند. اگر مجاهدین نبودند معلوم نبود در خارجه وضعیت شان چگونه بود.
با این گونه تعریف کردن رجوی ها از شما افراد بی کار وقتی به اشرف می آمدید تا اینکه در کنار به اصطلاح رزمندگان!! استراحت کنید و حمام و آفتاب بگیرند و افراد توسط مسئولین از قبل سر برخورد با شما توجیه می شدند که مبادا کسی ناراحت شوند. البته در ذهن ما شما افرادی بودید که در خارجه لم داده و پول سازمان را خرج می کنید و بعضی اوقات هم حرف مفتی می زنید این است شخصیت شما نزد افراد فرقه در عراق.
حال هر چقدر می خواهید از نفرات شورا و از مبارزه شان تعریف کنید درد اصلی شما بخاطر این است که از پول های دریافتی باد آورده فرقه نشخوار کنید و به تعریف و و تمجید از مادر خوانده تروریسم بپردازید.
کمک گرفتن از به اصطلاح مجاهد و مقاومت نه ننگ است و نه عیب، این جمله ای که در میان سطور بی معنا خزایی وجود دارد. اول باید سئوال نمود که آیا این فرقه شما را قبول دارند؟ در ذهنشان شما فرد مفت خوری که در اروپا لم داده و در حال زندگی می باشید هستید.
تمام تعریف و تمجید مسعود از نفرات شورا عوام فریبی بیش نیست باور کنید کمتر کسی است که در درون فرقه شما را قبول و حرف تان را باور داشته باشد.
شما در جایی از مطلب خود از گفته های مسئول شورا نمونه می آورید که تا زمانی که کسی در جبهه مقاومت باشد، از هیچ‌چیز فروگذار نخواهد شد.
آیا این سئوال به ذهن شما نزده است که چرا وقتی فردی قصد جدا شدن دارد باید مورد اذیت و آزار قرار بگیرد و اگر انتقادی از رجوی ها داشته باشد یک شبه مزدور و مهره اطلاعات نام می گیرد؟
آبا یه نظر شما این شیوه و تنظیم رابطه برای خراب کردن شخصیت افراد درست می باشد؟ آیا همه این افرادی که جدا شدند مزدور بودند؟ و اگر این گونه بوده این چه سازمانی انقلابی!! است که کارش فقط تربیت مزدور برای حکومت ایران می باشد. بهتر است خودتان را گول نزنید و سرتان را مانند کبک در برف های نروژ نکنید همه افرادی که از فرقه جدا شدند به گوشه هایی از جنایت های رجوی ها اشاره داشتند هر چند کم گفتند و زیاد ننوشتند.
وی در ادامه به مسئله کلاهبرداری مالی فرقه اشاره نمود: تازه تمام سازمان‌های امنیتی و اطلاعاتی و پلیس اقتصادی و ضد فساد غرب هم نتوانستند حتی یک دلیل دادگاه پسند، مبنی بر تقلب مالی و دزدی و فساد این به اصطلاح مقاومت پیدا کنند. آخرینش حکم قوه قضاییه فرانسه بود که بر فرق سر اینان فرود آمد. شاید بخشی از این افاضات از سرگیجه ناشی از این ضربه، حادث‌ شده باشد!
آقای خزایی بهتر بود قدری به افتضاحی که افراد فرقه در خارج کردن پول از عراق در سال 83 که در سوریه دستگیر شدند هم اشاره می کردید. سئوال این است چرا باید مقدار زیادی پول از عراق خارج شده و از مرز سوریه به اروپا برده می شد؟ آیا این مسئله افتضاح مالی فرقه نیست؟ چند بار این ریل توسط افراد انجام گرفته بود؟ به گفته نفرات دستگیر شده این کار قبلا توسط افراد دیگری انجام می گرفته است اسم این را چه می گذارید؟
ردیف کردن اینگونه اراجیف بخاطر این است که مقداری از سوز و گزش ناشی از افشاگری دو تن از افراد سابق شورا در مورد مسائل مالی فرقه بکاهید. چرا که شاهد هستیم این افشاگری درست به هدف خورده است و آسمان و ریسمان بافتن تان به همین خاطر بوده است.
در سایت های مختلف فرقه هم شاهد هستیم به نامهای مجهول سعی دارند این افشاگری را به نوعی رفع و رجوع کنند.
آری هموطنان هیچ چیز این مقاومت!! از روی عشق و آرمان و شرف و تشکیلات و رهبری و بها و فدایش نیست و هر چه که هست خیانت و جاسوسی برای بیگانه و جنایت می باشد.
آقای خزائی دیگر دوران عوامفریبی شماو امثال شما که این گونه سر در آخور رجوی داشته و حرفهای او را نشخوار می کنید گذشته است. اگر رهبر فراریتان جرات داشت خودش را نشان داده و جواب می داد بهتر است شما خودتان را سنگ روی یخ نکنید آیا توان یک انتقاد کوچک از کارکردهای فرقه را دارید؟ آن وقت خواهید دید که شما هم در کنار دیگر افراد جدا شده مزدور و مهره اطلاعات نام می گیرید.
گزارش شما تا این تاریخ فقط به درد کافه های شبانه نروژ می خورد که قلیانی دود کرده و از روی شکم سیری از مبارزه شبانه روزی رجوی ها!! تعریف نمائید و به دوستان سابق خود که اکنون به خیانت های رجوی ها پی بردند لگد بزنید.
هادی شبانی
 

خروج از نسخه موبایل