از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت چهاردهم

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!

بند"ح" یا "حرز" :
رجوی بعد از مدتی مجدداً یک انقلاب درونی دیگری را معرفی کرد به نام بند"ح" , که اگر پرسیده شود یعنی چه؟ به گفته خود مسعود بند "ح" از حرز می آید وحرز هر فرد در مناسبات، بودن زن  در بالا سرش (مسئولش) می باشد و برای آب بندی انقلاب مریم  زن مسئول برای هرفرد تشکیلاتی حرز می شد , به زبان ساده برای ماندن در مناسبات، رجوی شگرد تازه ای داشت , بعضی ها فکر می کردند واقعاً حرز است ولی سبک فرقه ها یکی است با حرز می خواست نفرات را غرق فساد کند اما چطور می شد که نفرات غرق فساد می شدند و سازمان از آن مچ گیری می کرد. هم سرزنش و هم غرق در یک کاسه بنام بند "ح" ولی رجوی چون خودش غرق فساد بود و فکر می کرد با مسئول شدن "زنها" نفرات دیگر هم غرق می شوند.
 اما اندک نفراتی وجود داشت که همیشه عربده کشان مثل رجوی غرق می شدند و با دید خودشان همه نفرات را زیر سوال می بردند و اثبات می کردند که الان با حرزهایی که بالاسرشان است فشار جنسی را احساس نمی کنند و اگر هم می کنند مثل رجوی که در جلو زنها لوس می شد و عربده کشان هم با لوس شدن در مقابل زن مسئول مسئله خود را حل می کردند.
اما بعضی ها اینطور نبودند. آنها زیر سرکوب و فشار روحی بودند که نه فشار جنسی به یادشان می آمد و نه مسائل دیگر و این در میان همه مردم است و کسی که مشکلات  زیادی دارد اساساً به فکر مسائل جنسی نیست و رجوی برای همین خودش تیر و تپانچه را شعار قرار داد که اگر کسی به زن محل نمی گذارد به آن" زن" تیر بزند و اگر کسی محل گذاشت تپانچه , اگر که تپانچه می زد مچگیری صورت می گرفت و به نفر می گفتند دیدی اینکاره هستی و فقط با تپانچه مسئله تو حل می شود باید روسیاه شوی مثل مریم و اگر محل نمی گذاشت زنها تیر می زدند و سعی بر این داشتند فرد را به طرف خودشان هدایت کنند و این را مریم به آنها گفته بود که شما زنها می توانید با شگردهای خاص نفرات را به سازمان نزدیک کنید و همینطور هم می کردند.
البته خیلی ها به خاطر آن از مسئول شدن بر مردها ok نبودند. اوج این انقلاب زمانی شد که رجوی دید همه مثل خودش غرق مسائل جنسی نیست و برای اثبات خود دست به مارک زدن کرد و صحنه های جداسازی با نام ماموریت و یا همان وارد شدن تمام نفرات به انقلاب با شعار خنثی سازی شعبه سپاه پاسداران در درون تشکیلات شروع شد. و این بحث برای کسانی که زندانی سیاسی و هوادار بودند خیلی خوب وخوشایند بود. اول  به نفراتی که بعد از سی خرداد دستگیر شده بودند ولی چندان شناخته و یا لو نرفته بوده و سریع آزاد شده بودند رجوی می گفت شما نفوذی سپاه پاسداران هستید چرا شما را اعدام نکرده و آزاد نموده است. اگر نفوذی نیستید چرا انقلاب نمی کنید.
این نفرات هم که تا آن روز فکر می کردند که یک انقلابی هستند و یک روز مجدداً راه باز خواهد شد و به زبان ما عربده کش نبودند و خودشان را واقعاً بچه سازمان می دانستند چرا که تا آن زمان حداقل 14 الی 15 سال سابقه در تشکیلات و عملیات برای خود یک شخصیتی ساخته بودند که رجوی با یک جمله همه را باد هوا کرد وگفت در گام اول تو نفوذی هستی. نفرات بعدی آن دسته از نفرات بودند که از روی ترس از اینکه یک روز هوادار بودند ودر فازنظامی قبل در تظاهرات شرکت نموده بودند از ایران خارج شده بودند و امروزدر مناسبات به آنها ایادی شعبه سپاه پاسداران می گفتند.
رجوی به اینها گفت آری اما مریم آمده و می گوید باید که انقلاب کنید نه اینکه شعبه سپاه پاسداران را گسترش بدهید!
چرا این مارک ها؟ چون این دو دسته واقعاً نفراتی بودند که در زمان انقلاب بودند و آگاه بودند و چون سابقه سیاسی آنها خیلی زیاد بود با دیدگاه رجوی که دیگر غرق در فساد اخلاقی شده بود نمی خواند و برای سرکوب آنها باید مارک می زد و…. و از آنها اعتراف می گرفت و بعداً آنها را خلع سلاح می کرد تا بتواند بعداً در مناسبات آنها را خاموش نگه دارد.
نفرات بعدی آن دسته بودند که بعد از آزادی به خارجه رفته بودند و هوادار بودند که بعد از چند سال به مناسبات آمده بودند و اینها خواسته شان چیزی نبود که رجوی به آنها داد. این دسته نفرات فکر می کردند بعد از فرار و آزادی در خارجه هستند و سازمان در آن کشورها هر چه از اینها خواسته بود بدون چون و چرا انجام داده بودند ولی  چه فکر می کردند و چه شد.
بعد از دریافت مارک رجوی تازه فهمیدند که زمان حضور در خارجه وابسته به بورژوا و غرق در بورژوا شده اند و چون در آن غرق بودند انقلاب را درک نکردند و امروز با مارک و شکنجه انقلاب مریم را درک می کنند. این 3 دسته در مدت 6 ماه شکنجه و…. که روی آنها انجام شده بود و از ترس صحبت های (کاک صالح) ذاکر که با 7تیر به سرشان می گذاشت که می کشم و یک مجوز برای دفن از عراقیها می گیریم و در اشرف دفن می کنیم نیاز به پزشک قانونی هم نیست. چه باید می کردند. توجه کنید رهبر تشکیلات می خواهد نفرات را در فساد اخلاقی غرق کند و رهبران غرق شده هم می خواهند با ترساندن نفرات خط رهبری تشکیلات را پیش ببرند , به همان خاطر رجوی در نشست رهبران سازمان گفت برای شما چه فرقی می کند که(زن) را طلاق داده اید الان زیردست و کنارتان زنها وجود دارد , اینجاست که غرق در فساد اخلاقی در شروع انقلاب حرف اول را می زند و ریشه اصلی انقلاب که از طلاق و ازدواج مریم شروع شد دراصل سازمان به خاطرقرارگرفتن در بن بست سیاسی و نظامی رو به این آورده و می خواست با غرق در فساد شدن جلوی ریزش ها را بگیرد. چطوری؟ آن کسی که از زنش طلاق گرفته دیگر رابطه ای ندارد که با هم برای خارج شدن از تشکیلات همفکری کند و ناچار است در مناسبات بماند تا روزی تاریخ انقضاء فرقه تمام شود.
الان خیلی ها هستند که همسرش جداشده و خودش در مناسبات است , در این بند به او مارک می زنند که تو با انقلاب محرمیت نداشتی و زن از تو جدا شد وتو غرق مسائل جنسی بودی و زنت از دست تو رفت و به زن می گویند , تو انقلاب را درک نکردی تا بتوانی پای همسرت را به انقلاب باز کنی روسیاه کردن را بلد نبودی و الان باید روی دیگر نفرات روسیاهی را مثل مریم انجام دهی.
خودتان دریابید که روسیاهی مریم چه بوده است.
اگر کسی می گفت می روم اولین مارک این بود که تو غرق دوران هستی و چاره تو انقلاب است و انقلاب تو را از جنسیت رها می کند و مارک های خود ساخته و گزارش هایی برای او می خواندند که می دید در مناسبات فقط یک چیز مانده بود انجام نداده و آن هم رابطه جنسی بود و طرف سرزنش شده،  تشکیلات را قبول می کرد که به خاطر محرمیت انقلاب بوده است که او را در مناسبات اعدام نکردند چون به همه ناموس ها حریص شده بود.
اینطوری جلو ریزش ها گرفته شد و این ثمره انقلاب مریم بوده که رجوی با مزدوری خاص خودش به دولت صدام درب را بسته و کسی خارج نمی شود را برای همه جا انداخت و همه هم قبول کرده بودند که واقعاً کسی خارج نمی شود , اما به چه قیمت؟ می شود زندگی را دوباره شروع کرد , می شود شکنجه ها را از یاد برد , می شود چشم انتظاری ها را به فراموشی سپرد اما نمی شود عمر از دست رفته را مجدداً احیا کرد و رجوی عمر یک سری را از دستشان گرفت و برای پوشش گذاشتن به مزدوری و کارهای نابخردانه خود دست به انقلاب نوین زد به همین خاطر است که نمی تواند وجهه سیاسی داشته باشد و این را رها شده ها از دست رجوی و جداشده به گوش جهانیان و هواداران رساندند و کارش را زارتر!
بلی بعد از شکنجه های فراوان و بعد از 16 سال یک مرتبه رهبران فرقه بگویند بریده باشید اما در کنار خودمان زندگی کنید اما فرار نداریم , رزمنده نداریم ولی مجاهد داریم رزمنده به کسانی می گفتند که آنها اعلام کرده بودند (رزمنده ارتش هستند قصد ندارند به سازمان وابسته شوند) آنها اینطور با نام انقلاب و با شکنجه آنها را به سوی وابسته کردن به سازمان کشیدند و کسی نمی توانست بگوید "نه"  (کاک صالح) ذاکر , ایشان را اعدام می کرد ولی امروز همان ذاکرها می گویند رزمنده باش , بریده باش, هر چه دوست داری انجام بده و هزار بار به ما و رهبر ما که یک زمان بت ما بود فحش بده اما فرار نکن.
در اینجا به یک خاطره اشاره می کنم در همین بند (ه) بود برای ما هم یک نفر زن به عنوان مسئول داده بودند , او آنقدر بد  دهن بود که یک روز من و دوستم که الان در بند آنهاست بعد از افطار ناله کردیم خدایا تو شاهد باش و شاهد هستی  کاری کن کارهای این زن نزد همه افشا شود و همانطور هم شد بعد از 6 سال!
 یک روزهم،  تاثیرناله های ما و تلاشهای ما رجوی و مریم و رهبران این فرقه را به دادگاه ها می کشاند و آن موقع جواب کارهای غلط و شکنجه ها را خواهند داد و آن روز دور نیست که مزدوری مثل مسعود و هوس بازی مثل مریم که دیدگاهی آکنده از فساد و….. داشت و همه را مثل خود می خواست و تمام زنها را در مناسبات برای پوشش روی کار خودش به سوی فساد و… سوق می داد بر ملا خواهد شد وداد آنها را خواهند ستاند.
در بند حرز هر فرد، شورای رهبری با مسئول خواهر را می باید حرز خود می دید. پذیرفتن هژمونی حتی اچ جلولایی (هوادار جلولایی) را مردها باید می پذیرفتند. سازمان می خواست با اینکار مردها را کنار بگذارد و دستگاه را تماماً دست زنها بسپارد. این سپردن دستگاه به دست زنها از موضع مثبت نبود که نشانگر برابری زن و مرد باشد بلکه برای جلوگیری از ریزش و انشعاب بود. سازمان همیشه حرفها را دوپهلو می زد و شفافیتی درکار نبود. بلکه می خواست از احساسات مذهبی برای پیشبرد اهدافش استفاده کند و این باعث می شد در سازمان همه چیز زیر نظر یک نفر قرار بگیرد و بتواند فرمانروایی کند . برای اینکار زنها بهترین وسیله بودند چون در دستگاه خودشان سازمان را محرم خودشان می دانستند و نمی دانستند که سازمان از اینها هم سوءاستفاده می کند. سازمان از زنها در هر مرحله مثل نیرویی که در مراحل جنگ برای یکسری تاکتیک ها نیاز بود جلو یا عقب برود استفاده می کرد و آنها بهترین تاکتیک بودند که در بالادست قراربگیرند تا مردها نتوانند تضاد واقعی را به آنها بگویند چون به لحاظ عرفی احترام خاصی به زن داشتند و این باعث می شد مشکلات سیاسی و استراتژی را مطرح نکند چون زنها به این جواب نمی دادند و نمی خواستند همان مسئول زن را در معرض چنین سؤالی قرار بدهند که با گفتن نمی دانم، شخصیت اورا را خرد کنند.
یادم هست که مریم می گفت: اگر شما مُردید درآن دنیا ملائکه ها سوال خواهند کرد که رهبرشما کی بود وشما فقط باید یک کلمه بگویید مسعود، درب بهشت را برای شما باز خواهند کرد وهمه شما به بهشت خواهید رفت ویا، شما برای مسعود قربانی شوید تا او بیشتر درخدمت خلق باشد.
با این باصلاح انقلاب درونی، گام برمی داشت و نفرات بدون چون و چرا همه چیز را می پذیرفتند و در سازمان فرقه گری بوجود آوردند و چون ذهنها را وابسته به خودش کرده بود و از طرفی هم تمام رهبران مرد را ازرأس رهبری کنار گذاشته بود ودیگر کسی نبود که بتواند قدرت انشعاب را در سازمان بوجود بیاورد.
این بند انقلاب درونی  به نام "حرز" درسازمان نام گذاری شد و واقعاً هم درست نام گذاری کردند مسعود همه نفرات قدیمی را له و لورده کرد تا خود آسوده باشد. تشکیلات ضربه اش را و مسعود سودش را برد.

 هم توانست از طریق همان زنها هر چه فرمان می دهد در درون تشکیلات اعمال کند و هم یک تشکیلات مطیعی را بوجود بیاورد که همه مثل یک عروسک کوکی موقعی که کوک می شدند شارژ بودند.
خود مسعود که گفت ما زنها را در رأس فرماندهی قرار دادیم که تشکیلات محکم شود ولی افسوس که اینکار باعث شد سازمان از اصول تشکیلاتی هم عقب بماند. اصول تشکیلاتی اطاعت از مسئول بود که آن هم در درون سازمان از بین رفته بود و کسی به حرف مسئول تره خورد نمی کرد بهتر بگویم یعنی از یک لایه به پایین فرمان نمی رفت چون مسئول را قبول نداشتند. این را در بند "ح"   توانست توسط نسرین یا مهوش سپهری جراحی کند، چون نسرین آنقدر بد دهن بود که نفر مجبور بود به حرفهای نسرین بله بگوید چون اگر اینکار را نمی کرد نسرین در آن جمع هرچی از دهن ناقابلش در می آمد نثار می کرد و به این خاطر بود که توانست بعد از آمدن مریم از خارج در تشکیلات دهن نیروها را ببندد که سلاح استراتژیک چرا از فرانسه برگشت چون قرار بود مریم بعد از رفتن به پاریس در سال 72دیگربه عراق برنگردد و با برگشتن او حرفها مفت و آبکی می شد.
 با اینکار نسرین دهن نفرات را بست و هیچ کس دیگر جرأت نکرد بگوید که چرا مریم از فرانسه برگشت، از اینرو بود که بعد از نشست ها، مسعود اعلام آ77 کرد (یعنی آمادگی برای سرنگونی). در این مرحله برای اینکه از نیروها باز تعهدی دیگر بگیرند نسرین سه ماه نشست گذاشت و اعضاء ناچار شدند هر چه مسعود می خواهد آنرا امضا کنند و اگر نمی کردند طرف حسابشان نسرین بود و این پوششی برای ایدئولوژی دستگاه بند "ش" بود.

خروج از نسخه موبایل